61- و قال (علیه السلام)
لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِی فَلَیْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ کَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَکَهُ
# قال الشریف : یعنی معاویة و أصحابه.#
61- و قال (علیه السلام)
لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِی فَلَیْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ کَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَکَهُ
# قال الشریف : یعنی معاویة و أصحابه.#
«١٣٩»قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ
(اى پیامبر! به اهل کتاب)بگو:آیا دربارهى خداوند با ما مجادله مىکنید، در حالى که او پروردگار ما و شماست و اعمال ما براى ما و اعمال شما از آنِ شماست و ما براى او خالصانه عبادت مىکنیم.
نکتهها:
این آیه،هشدار به اهل کتاب است که از ادّعاهاى بىدلیل دست بردارند.آنها مىگفتند:ما به خدا نزدیکتر و یا فرزندان او و یا محبوبان او هستیم.بنى اسرائیل گمان مىکردند که باید همهى انبیا از نژاد آنان باشند و بخاطر قدیمى بودن دین آنان و کتاب تورات،خودشان را برتر مىدانستند و لطف الهى را فقط مخصوص خودشانرخ دانسته و با این گمان با مسلمانان محاجّه و گفتگو مىکردند.
پیامها:
١-صاحب اختیار همهى انسانها،خداست.او به همه لطف دارد و مىتواند هرکس را از هر نژادى که باشد،مورد عنایت خاصّ خود قرار دهد. «هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ»
٢-ملاک قرب به خداوند،عبادت خالصانه و منزّه دانستن او از شریک است.
«نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ»
60- و قال (علیه السلام)
> لما قتل الخوارج فقیل له یا أمیر المؤمنین هلک القوم بأجمعهم <
کَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ کُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّی یَکُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِینَ.
«١٣٨»صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ
(این است)رنگآمیزى الهى و کیست بهتر از خدا در نگارگرى؟و ما تنها او را عبادت مىکنیم.
نکتهها:
انسان در زندگى خویش باید رنگى را بپذیرد،امّا در میان همه رنگها،رنگ خدایى بهتر است.ناگفته پیداست که تا رنگ نژاد و قبیله و هوسها را کنار نگذاریم،رنگ وحدت و برادرى و تسلیم امر خدا بودن را نخواهیم گرفت.همهى رنگها به مرور زمان کمرنگ و بىرنگ مىشود.امّا رنگ خدایى همیشگى و پایدار است. «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ» ١و چه رنگى بهتر از رنگ خدا که او را عبادت و بندگى مىکنیم.بگذریم که یهود،کودکان خود را با آبى مخصوص شستشو داده و بدینوسیله به او رنگ مذهبى مىدهند.
بهترین رنگ آن است که صفا و بقا داشته و چشم اولیاى خدا را به خود جلب کند.همرنگ با فطرت و منطق بوده،مشترى آن خدا،و بهاى آن بهشت باشد.همهى رنگها پاک مىشوند،قبیله،نژاد و نسب،دیر یا زود از بین مىروند،ولى آنچه ابدى و باقى است همان رنگ و صبغهى الهى یعنى اخلاص و ایمان است.
در حدیث آمده است:شخصى در دیوار خانهى خود سوراخى ایجاد مىکرد،امام صادق علیه السلام پرسید:چرا این کار را انجام مىدهى؟! جواب داد:تا دود اجاق منزل بیرون رود.امام فرمود:
مىتوانى این منظور را داشته باشى که روزنهى ورود روشنایى قرار دهى تا اوقات نماز را بشناسى.یعنى اگر بناست در دیوار روزنهاى ایجاد شود،چرا تنها براى بیرون کردن دود باشد؟چرا براى ورود نور نباشد؟ ٢بله مىتوان به هر کارى،رنگ خدایى داد.راه خدا،یکى است؛اگر رنگ خدایى نباشد،رنگهاى دیگر،انسان را گیج و متحیّر مىکند و همرنگ شدن با جماعتى که اکثر آنها دچار انحرافند،خود مایهى رسوایى و خوارى در قیامت است. پیامها:
١-ایمان به خدا،پیامبران،کتابهاى آسمانى و تسلیم خدا بودن،صبغه و رنگ خدایى است.در آیات قبل فرمود: «قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَ...» ،در این آیه مىفرماید:
«صِبْغَةَ اللّهِ»
59- و قال (علیه السلام)
> لما عزم علی حرب الخوارج و قیل له إن القوم عبروا جسر النهروان <
مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ لَا یُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا یَهْلِکُ مِنْکُمْ عَشَرَةٌ.
# قال الشریف : یعنی بالنطفة ماء النهر و هی أفصح کنایة عن الماء و إن کان کثیرا جما و قد أشرنا إلی ذلک فیما تقدم عند مضی ما أشبهه.#
«١٣٧»فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
اگر آنها(نیز) بهمانند آنچه شما بدان ایمان آوردهاید،ایمان بیاورند،همانا هدایت یافتهاند،و اگر سرپیچى نمایند،پس جز این نیست که آنها(با حقّ) در ستیزند و خداوند شرّ آنان را از تو دفع مىکند و او شنوندهى داناست.
نکتهها:
اگر اهل کتاب،یهود و نصارى،به جاى سرسختى و خودمحورى و تکیه بر مسائل نژادى و قبیلهاى،همانند شما مسلمانان به تمام انبیا و کتب آسمانى ایمان بیاورند و تعصّبات نابجا را کنار بگذارند،حتماً هدایت مىیابند،ولى اگر همچون گذشته،تنها خود را بر حقّ بدانند و دیگران را منحرف بشمارند،آنان در ستیز با حقّ و جدایى از حقّ خواهند بود.البتّه شما مسلمانان به راه خود دلگرم باشید و از تحقیرها و توطئههاى آنان نترسید.چون خداوند شر آنان را از شما دفع و شما را در برابر آنان حمایت و کفایت مىکند،زیراکه او شنواى داناست.
پیامها:
١-مسلمانان،الگوى هدایتیافتگان واقعى هستند. «بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ» زیرا به تمام انبیا و کتابهاى آسمانى،ایمان و اعتقاد دارند.
٢-خداوند متعال،حمایت و کفایت خود را از مسلمانان اعلام نموده است.
«فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللّهُ»
٣-ایمان نیاوردن یهود و نصارى از روى عناد،لجاجت و ستیزهجویى است،نه منطق و استدلال. «وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ»
#حدیث_مهدوی
امام کاظم(ع)
«یغیب عن ابصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المومنین ذکره، و هو الثانی عشر منا، یسهل الله له کل عسیر و یذلل له کل صعب و یظهر له کنوز الأرض و یقرب له کل بعید، و یبیر به کل جبار عنید، و یهلک علی یده کل شیطان مرید. ذاک ابن سیدة الاماء الذی یخفی علی الناس ولادته، و لا یحل لهم تسمیته، حتی یظهره الله عزوجل، فیملأ به الأرض قسطا و عدلا، کما ملئت جورا و ظلما».
«شخص او از دیدگان ناپدید می شود ولی یاد او هرگز از خاطره ی مومنان فراموش نمی شود. او دوازدهمین ماست که خداوند هر مشکلی را برای او آسان سازد، و هر سختی را برای او هموار نماید، گنجهای زمین را برای او ظاهر کند، و راههای دور را برای او نزدیک نماید، ستمگران را به دست او نابود سازد، و اغواگران را به وسیله ی او از هستی براندازد. او پسر بهترین کنیزان است، که ولادتش بر مردمان پوشیده باشد، و بردن نام او روا نباشد (اشاره به تقیه شیعیان در غیبت صغری)، تا خداوند تبارک و تعالی اذن ظهور دهد و به دست او زمین را پر از عدل و داد نماید، چنانکه پر از ظلم و بیداد شده باشد».
بحار الانوار/ج 51/ ص150
#حدیث_مهدوی
امیر المومنین(ع)
الا و ان من ادرکها منا یسری فیها به سراج منیر، و یحذو فیها علی مثال الصالحین، لیحل فیها ربقا، و یعتق رقا، و یصدع شعبا، و یشعب صدعا، فی سترة عن الناس لا یبصر القائف اثره، و لو تابع نظره، ثم لیشحذن فیها قوم شحذ القین النصل. تجلی بالتنزیل ابصارهم و یرمی بالتفسیر فی مسامعهم.و یغبقون کأس بعد الصبوح.
هان! همانا هر کس آن روزها را دید، به چراغ نور افشان ما در آن سیر می کند و بر مثال صالحان در پی آن فتنه می افتد. تا در آن گیر و دار، پنهان از نظر مردمان (امام غائب ارواحنا فداه) بندی از پای بگشاید، بردگان را آزاد سازد، جمعی را پراکنده سازد و پراکندگی را گرد آورد. کسی که در پی او باشد، اثر او را نمی بیند، هیچ اثر شناس و پی زن از او نشانی به دست نیاورد. هر چند در این راه بکوشد. در آن رویدادها قومی (یاران مهدی علیهالسلام) ذهن و فکرشان صیقلی شده، همچون صیقل شمشیر به دست آهنگر. دیدگانش به نور قرآن روشن و گوشهایشان به تفسیر آن مأنوس. پس از جام خرد و حکمت که بامداد به آنان می پیمایند، شبانگاه نیز از آن سیراب می گرداند.
نهج البلاغه/ خطبه 150 ترجمه دکتر اسدالله مبشری/ ج2/ ص556
58- و من کلام له (علیه السلام)
> کلم به الخوارج حین اعتزلوا الحکومة و تنادوا أن لا حکم إلا لله <
أَصَابَکُمْ حَاصِبٌ وَ لَا بَقِیَ مِنْکُمْ آثِرٌ أَ بَعْدَ إِیمَانِی بِاللَّهِ وَ جِهَادِی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) أَشْهَدُ عَلَی نَفْسِی بِالْکُفْرِ لَ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ فَأُوبُوا شَرَّ مَآبٍ وَ ارْجِعُوا عَلَی أَثَرِ الْأَعْقَابِ أَمَا إِنَّکُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِی ذُلًّا شَامِلًا وَ سَیْفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً یَتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ فِیکُمْ سُنَّةً.
# قال الشریف : قوله (علیه السلام) " و لا بقی منکم آبر " یُروی علی ثلاثة أوجه أحدها أن یکون کما ذکرناه آبر بالراء من قولهم للذی یأبر النخل أی یصلحه. و یروی آثر و هو الذی یأثر الحدیث و یرویه أی یحکیه و هو أصح الوجوه عندی کأنه (علیه السلام) قال لا بقی منکم مخبر. و یروی آبز بالزای المعجمة و هو الواثب و الهالک أیضا یقال له آبز.#
«١٣٦»قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى وَ عِیسى وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (اى مسلمانان!)بگویید:ما به خدا ایمان آوردهایم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط(که پیامبرانى از نوادگان یعقوبند)و آنچه به موسى و عیسى و پیامبران دیگر از طرف پروردگارشان نازل شده است،(ایمان آوردهایم.و)ما بین هیچیک از آنها جدایى قائل نیستیم(و میان آنان فرق نمىگذاریم و)در برابر خداوند تسلیم هستیم.
نکتهها:
این آیه به مسلمانان دستور مىدهد که به مخالفان خود بگویند:ما به خدا و همه پیامبران بر حقّ و آنچه از جانب خدا نازل شده است ایمان داریم و خود محورىها و یا تعصّبات نژادى،باعث نمىشود که ما برخى از آنها را بپذیریم و بعضى دیگر را نفى کنیم.ما به همه انبیاى الهى،چه آنهایى که قبل از ابراهیم علیه السلام آمدهاند،همانند آدم،شیث،نوح،هود،صالح و چه آنهایى که بعد از ابراهیم بودند همانند سلیمان،یحیى و زکریا،ایمان داریم و هر پیامبرى که دلیل روشن و معجزه داشته باشد به حکم عقل او را مىپذیریم.
«اسباط»جمع«سبط»به معناى نواده است و مراد از آن دوازده تیره و قبیله بنى اسرائیل مىباشد که از دوازده فرزند یعقوب به وجود آمده و در میان آنان پیامبرانى وجود داشته است.
جمله« وَ ما أُوتِیَ مُوسى وَ عِیسى »یعنى هرچه به آن دو پیامبر نازل شده قبول داریم،نه هرآنچه نزد شماست و لذا نفرمود:«و ما اوتیتم».بنابراین اگر در برابر دعوت شما که مىگویید:
«کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى» و راه نجات را در مسیحى یا یهودى بودن مىدانید،مىایستیم به دلیل وجود انحراف و خرافاتى است که در دین خدا ایجاد کردهاید وگرنه ما تورات و انجیل واقعى را که در آنها بشارت ظهور و بعثت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله آمده است قبول داریم.
پیامها:
١-ایمان به همهى انبیا و کتابهاى آسمانى لازم است. «آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ...»
کفر به بعضى از انبیا،کفر به همهى آنهاست.مسلمان واقعى کسى است که به تمام انبیاى الهى،ایمان داشته باشد.
٢-ما به آنچه بر موسى و عیسى علیهما السلام نازل شده ایمان داریم،نه آنچه امروز به نام تورات و انجیل وجود دارد. «وَ ما أُوتِیَ مُوسى وَ عِیسى»
٣-تسلیم عملى،در کنار ایمان قلبى لازم است. «آمَنّا بِاللّهِ... نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»
#حدیث_مهدوی
کلام امام زمان(عج)
أنا المهدی أنا قائمُ الزمان أنا الذی أملؤها عدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً
ای شیعه ما
من همان مهدى هستم. من قیامگر زمان میباشم که زمین را از عدل پر میکنم همانطور که از ظلم و جور پر شده است.
منابع:الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة / النص / 254 / 3 - فصل أخبار بعض من رأى صاحب الزمان ع و هو لا یعرفه أو عرفه فیما بعدبحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 52 / 2 / باب 18 ذکر من رآه صلوات الله علیه ..... ص : 1
57- و من کلام له (علیه السلام)
> فی صفة رجل مذموم ثم فی فضله هو (علیه السلام) <
أَمَّا إِنَّهُ سَیَظْهَرُ عَلَیْکُمْ بَعْدِی رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ یَأْکُلُ مَا یَجِدُ وَ یَطْلُبُ مَا لَا یَجِدُ فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ أَلَا وَ إِنَّهُ سَیَأْمُرُکُمْ بِسَبِّی وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّی فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِی فَإِنَّهُ لِی زَکَاةٌ وَ لَکُمْ نَجَاةٌ وَ أَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّی فَإِنِّی وُلِدْتُ عَلَی الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَی الْإِیمَانِ وَ الْهِجْرَةِ.
«١٣٥»وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
(اهل کتاب)گفتند:یهودى یا مسیحى شوید تا هدایت یابید،بگو:(چنین نیست،)بلکه(پیروى از)آئین حقگراى ابراهیم(مایه هدایت است،زیرا)او از مشرکان نبود.
نکتهها:
کلمه«یهود»از«هود»به معناى بازگشت به خدا،گرفته شده است.در مجمع البحرین از امام صادق علیه السلام نقل شده است که لقب یهود از آیه ١٥٦ سوره اعراف اقتباس شده است، آنجا که بنى اسرائیل به خدا گفتند: «إِنّا هُدْنا إِلَیْکَ» و کلمه نصارى نیز از کلام حضرت عیسى علیه السلام گرفته شده است آنجا که فرمود: «مَنْ أَنْصارِی إِلَى اللّهِ» امّا کلمه«حنیف»از «حنف»به معناى در راه مستقیم آمدن است،همان گونه که«جنف»به معناى در راه کج قرار گرفتن آمده است.
در آیه ١١٣ خواندیم که یهودیان،نصارى را قبول نداشتند و نصارى نیز یهودیان را پوچ مىدانستند و هریک خیال مىکرد که تنها خودش بر هدایت مىباشد.در حالى که هر دو گروه دچار شکّ گردیده و از راه مستقیم منحرف شدهاند و راه حقّ راه ابراهیم علیه السلام است که هرگز دچار شکّ نگردید.
امام صادق علیه السلام فرمودند:دین حنیف و حقگرا،همان گرایش به حقّ و اسلام است. ١
پیامها:
١-انحصار طلبى بىجا،ممنوع است.یهود و نصارى بدون داشتن دلیل،هرکدام هدایت را تنها در آئین خود مىدانند. «کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا»
٢-نام و عنوان مهم نیست،ایمان و عمل اهمیّت دارد.یهودى یا نصرانى یک لقب بیش نیست،آنچه ارزشمند است،توحید و یکتاپرستى است. «بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً»
٣-به تبلیغات سوء دیگران پاسخ دهید. «قالُوا... قُلْ»
٤-ابراهیم علیه السلام هیچگاه از مشرکان نبوده است،در حالى که یهود و نصارى گرفتار شرک شدهاند. «وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»
#حدیث_مهدوی
امام رضا(ع)
«لایکون ماتمدن الیه اعناقکم حتی تمیزوا و تمحصوا، فلا یبقی منکم الا القلیل».
«آنچه انتظار می کشید واقع نمی شود جز هنگامی که در بوته ی آزمایش قرار بگیرید و شناخته شوید و از شما جز تعدادی اندک بر اعتقاد خود باقی نباشد. آنگاه این آیه ی شریفه را تلاوت فرمود:«الم احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون».«آیا مردم خیال می کنند که اگر بگویند: ایمان آورده ایم، فرو گذارده می شوند و در معرض امتحان قرار نمی گیرند».
ارشاد مفید/ ص360
56- و من کلام له (علیه السلام)
> یصف أصحاب رسول الله و ذلک یوم صفین حین أمر الناس بالصلح <
وَ لَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا یَزِیدُنَا ذَلِکَ إِلَّا إِیمَاناً وَ تَسْلِیماً وَ مُضِیّاً عَلَی اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَی مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِی جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا یَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَیْنِ یَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَیُّهُمَا یَسْقِی صَاحِبَهُ کَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْکَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْنَا النَّصْرَ حَتَّی اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِیاً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ وَ لَعَمْرِی لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ وَ لَا اخْضَرَّ لِلْإِیمَانِ عُودٌ وَ ایْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَماً.
«١٣٤»تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ
آنها امتى بودند که درگذشتند،دست آورد آنها مربوط به خودشان و دست آورد شما نیز مربوط به خودتان است و شما از آنچه آنان انجام دادهاند،بازخواست نخواهید شد. نکتهها:
یکى از اشتباهات بنى اسرائیل این بود که به نیاکان و پیشینیان خویش،بسیار مباهات و افتخار مىکردند و گمانشان این بود که اگر خودشان آلوده باشند،به خاطر کمالات گذشتگانشان،مورد عفو قرار خواهند گرفت.این آیه به آنان هشدار مىدهد که شما مسئول اعمال خویش هستید،همچنان که آنان مسئول کردههاى خویش هستند.
در کتاب غرر الحکم از حضرت على علیه السلام آمده است:«الشرف بالهمم العالیة لا بالرمم البالیة» شرافت و بزرگى به همتهاى عالى و بلند است،نه به استخوانهاى پوسیدهى نیاکان و گذشتگان.در تاریخ مىبینیم که افراد در سایه عمل خویش،آینده خود را رقم مىزنند.زن فرعون اهل بهشت مىشود،ولى همسر لوط در اثر بدکردارى ،به دوزخ رهسپار مىشود.
اینها نمونهى عدالت و نظام حق پروردگار است.
در حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:اى بنى هاشم،مبادا سایر مردم براى آخرت خود کار کنند،ولى شما به انساب خود دلخوش کنید.
پیامها:
١-آینده هرکس و هر جامعهاى،در گرو عمل خود اوست. «وَ لا تُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ»
#حدیث_مهدوی
امام حسن مجتبی
«لموضع الرجل فی الکوفة احب الی من دار فی المدینة».
«جای یک پا نهادن در کوفه برای من از یک خانه در مدینه محبوب تر است».
در روایات فراوانی از ارزش والای زمین در کوفه در عهد حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) گفتگو شده است، و آن بسیار طبیعی است، زیرا کوفه پایتخت حکومتی خواهد بود که بر زمین و زمان فرمانروایی خواهد نمود.بحارالانوار/ ج2/ ص386
55- و من کلام له (علیه السلام)
> و قد استبطأ أصحابه إذنه لهم فی القتال بصفین <
أَمَّا قَوْلُکُمْ أَ کُلَّ ذَلِکَ کَرَاهِیَةَ الْمَوْتِ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِی دَخَلْتُ إِلَی الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَیَّ وَ أَمَّا قَوْلُکُمْ شَکّاً فِی أَهْلِ الشَّامِ فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ یَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِیَ بِی وَ تَعْشُوَ إِلَی ضَوْئِی وَ ذَلِکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَی ضَلَالِهَا وَ إِنْ کَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا.
«١٣٣»أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
آیا شما(یهودیان)هنگامى که مرگ یعقوب فرارسید ،حاضر بودید؟! آن هنگام که به فرزندان خود گفت:پس از من چه مىپرستید؟گفتند:خداى تو و خداى پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق،خداوند یکتا،و ما در برابر او تسلیم هستیم.
نکتهها:
گروهى از یهود اعتقاد و ادّعا داشتند که یعقوب هنگام مرگ،فرزندان خود را به دینى که یهود،با تمام تحریفاتش به آن معتقد بودند،سفارش و توصیه کرده است و آنها بدین سبب به آئین خود پاىبند هستند.خداوند در ردّ این ادّعا و اعتقاد،آنان را مورد سؤال قرار مىدهد که آیا شما در هنگام مرگ بر بالین یعقوب حاضر بودهاید که اینگونه مىگویید؟بلکه او از فرزندان خود اسلام و تسلیم در برابر خداوند را خواست،و فرزندان به او وعده دادند که عبادت و پرستش خداى یگانه و تسلیم بودن در برابر او را در پیش گیرند.
در قرآن از جدّ و عمو،به پدر«أب»تعبیر مىکند. «آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ» چون ابراهیم، جدّ فرزندان یعقوب و اسماعیل،عموى آنان بوده است.
پیامها:
١-سخن باید براساس علم و آگاهى باشد. «أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ»
٢-مرگ به سراغ همه مىآید،حتّى پیامبران. «حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ»
٣-حسّاسترین زمانِ زندگى،لحظهى مرگ است و حسّاسترین مسئله،موضوع دین و عقیده و حسّاسترین مخاطب،نسل انسان است. «إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ»
٤-موعظه در آستانهى مرگ،آثار عمیقى دارد. «إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ»
٥-پدران باید نسبت به آیندهى دینى فرزندان خویش،توجّه داشته باشند.حتّى فرزندان انبیا در معرض خطر بىدینى هستند. «ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی»
٦-همه انبیا،به عبادت و تسلیم در برابر خداوند سفارش مىکردند. «إِلهاً واحِداً»
٧-فقط در برابر فرمان خداوند،تسلیم شویم. «لَهُ مُسْلِمُونَ»
#حدیث_مهدوی
امام حسین(ع)
«اما ان الصابر فی غیبته علی الأذی و التکذیب، بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله صلی الله علیه و آله».
«کسی که در زمان غیبت به آزار و انکار دشمنان صبر کند همانند کسی است که در محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم جهاد کند».
کمال الدین صدوق/ ص317