اعتقادات(۱۶):مسئله جبر"خداکفایی"و اختیار"خود کفایی"
از مسائلى که ارتباط نزدیک با مسئله عدالت پروردگار دارد مسئله«جبر و اختیار »است. زیرا به اعتقاد جبریون انسان در اعمال و رفتار و گفتار خود هیچ گونه اختیارى از خود ندارد، و حرکات اعضاى او درست همانند حرکات جبرى مهره هاى یک ماشین است. سپس این سؤال پیش مى آید که این عقیده بامسئله عدل الهى چگونه ،سازگار است؟ و شاید به همین دلیل گروه اشاعره- همان گروهى که قبلا از آنها نام بردیم و حسن و قبح عقلى را انکار مى کنند - جبر را پذیرفته و عدالت را انکار کرده ،اند چرا که باقبول جبر دیگر مسئله «عدالت» مفهوم نخواهد داشت. براى روشن شدن این بحث ناگزیریم که چند موضوع را مورد بررسى دقیق قرار دهیم. * * * 1- سرچشمه اعتقاد به جبر هر کس در درون وجودش احساس مى کند که در تصمیم گرفتن آزاد است، فى المثل لن کمک مادى را به لن دوستش بکند یا نکند، و یا این که در حالى که تشنه است و آب جلو روى او گذارده اند مى تواند بنوشد و یاننوشد لن کس در مورد اوکار لفى کرده مى تواند را اوببخشد وعفو کند یا ونبخشد. یا این که هر کس میان دستى که بر اثر پیرى یا بیمارى لرزان است و دستى که با اراده حرکت مى کند فرق مى گذارد. با این حالکه مسئله آزادى اراده یک احساس عمومى انسان است چرا جمعى به دنبال مکتب جبر رفته اند؟! البته علل مختلفى دارد که یک دلیل مهم آن را در اینجا یادآور مى ،شویم وآن این که انسان مى بیند محیط روى افراد اثر مى ،گذارد تربیت نیز عامل دیگرى است، تلقینات و تبلیغات و ف رهنگ اجتماعى نیز بدون شک در فکر و روح انسان مؤثّر است، گاه وضع اقتصادى نیز انگیزه حرکت هایى در انسان مى ،شود عامل وراثت را نیز نمى توان انکار کرد.
مجموعه این امور سبب مى شود که گمان کند انسان از خود اختیارى ندارد، بلکه عوامل«درون ذاتى «برون ذاتى »دست به دست هم مى دهند را ما ووادار مى کنند که تصمیم هایى ،بگیریم و اگر این عوامل نبودند چه بسا این اعمال از ما سر نمى زد .اینها امورى است که مى توان ازآنها به جبر ،محیط جبر شرایط ،اقتصادى جبر تعلیم وتربیت وجبر وراثت تعبیر کرد، واز عوامل مهم توجّه فلسفه به مکتب جبر است. 2- نکته اصلى اشتباه جبرى ها امّا آنها که چنین فکر مى کنند ازیک نکته اساسى غافلند و آن این که بحث در «انگیزه ها» « وعلل ناقصه »نیست، بحث در علت تامه است. به تعبیر دیگر: هیچ کس نمى تواند سهم «محیط» « وفرهنگ» و «عوامل اقتصادى» رادر اندیشه وافعال انسان نفى کند، بحث در این است که با تمام این انگیزه ها باز تصمیم نهایى با خود ماست. زیرا ما به روشنى احساس مى کنیم که حتّى در یک ن ظام غلط و طاغوتى مانند نظام شاهنشاهى گذشته که زمینه براى انحرافات فراوان بود، مجبور نبودیم منحرف شویم، در همان نظام و فرهنگ مى توانستیم «رشوه» ،نخوریم به«مراکز فساد »نرویم، بى بند وبارى نداشته باشیم. بنابراین حساب«زمینه ها» « از راعلت تامه» باید جدا کرد به همین دلیل بسیارند کسانى که در یک خانواده آلوده، یا فرهنگ منحط، پرورش یافته ،اند ویا ازوراثت نامناسبى برخوردار بوده ،اند در عین حال راه خود را از همه جدا کرده و حتّى گاه دست به قیام و انقلاب بر ضد همان محیط زده ،اند اگر بنا بود همه انسا نها فرزند محیط و فرهنگ و تبلیغات زمانشان باشند، نباید هیچ انق لب اساسى در دنیا صورت بگیرد، باید همه با محیط خود بسازند، و هیچ کس محیط جدید و نوینى نسازد. اینها همه نشان مى دهد عواملى که در با ال ذکر شد، هیچ کدام سرنوشت ساز ،نیست تنها زمینه ساز ،است سرنوشت اصلى را اراده و تصمیم خود انسان مى سازد. این درست به آن مى ماند که مادر یک تابستان داغ وسوزان تصمیم مى گیریم که به فرمان خدا روزه بگیریم، تمام ذرات وجود ما تمناى آب دارد، امّا ما براى اطاعت فرمان حق همه اینها را نادیده مى ،گیریم در حالى که دیگرى ممکن است به این تقاضا گوش دهد و روزه نگیرد. نتیجه این که ماوراى تمام انگیزه ،ها عامل سرنوشت سازى به عنوان اراده وتصمیم انسان وجود دارد. * * *
3- عوامل اجتماعى و سیاسى مکتب جبر حقیقت این است که مسئله جبر و اختیار در طول تاریخ مورد سوءِ استفاده فراوان واقع شده اس ت، یک سلسله عوامل جنبى در دامن زدن به عقیده جبر و نفى آزادى اراده انسان دائماً مؤثّر بوده است، از جمله: الف- عوامل سیاسى بسیارى از سیاستمداران جبّار و خودکامه براى خاموش کردن شعله انق لب مستضعفین، و ادامه حکومت نامشروع خود دائماً به این فکر دامن مى زدند که از ماخودمان اختیارى نداریم، دست تقدیر و جبر تاریخ سرنوشت ما را در دست دارد، اگر گروهى امیرند و گروهى اسیرند این حکم قضا و قدر یا جبر تاریخ است! پیداست که این طرز فکر تا چه حد مى تواند توده ها راتخدیر ،کند به وادامه سیاست هاى استعمارى کمک ،نماید در حالى که در عقل و شرع سرنوشت ما به دست ماست و قضا و قدر به معنى جبرى، اص ال وجود ندارد، قضا و قدر الهى بر طبق حرکت و خواست و اراده و ایمان و لش و کوشش ما تعیین شده است. ب- عوامل روانى افراد تنبل و سست و بیحالى هستند که غالباً در زندگى گرفتار شکست مى ،شوند و هرگز میل ندارند به این حقیقت تلخ اعتراف کنند که تنبلى یا اشتباهات آنها باعث شکست آنها شده، لذا براى تبرئه خود دست به دامن مکتب جبر مى زنند وگناه خود را به گردن سرنوشت اجبارى مى ،افکنند از تااین راه آرامش کاذبى پیدا کنند، مى گویند چه مى توان کرد گلیم بخت از را ماروز اوّل سیاه بافتند، با آب زمزم و کوثر نمى توان آن راسفید ،کرد مایک پارچه استعداد وکوشش هستیم امّا افسوس که بخت یار ما نیست! ج- عوامل اجتماعى بعضى مى خواهند آزاد باشند به وهوسرانى هاى خود ادامه دهند وهر گونه گناهى که با تمای لت حیوانى آنها سازگار بود مرتکب شوند، و در عین حال خود را به نوعى قانع کنند که گناهکار نیستند، و جامعه را نیز فریب دهند که آنها بى گناهند. اینجاست که پناه به عقیده جبر مى برند وهوسبازى هاى خود را به این عنوان که ما در کارهایمان از خودمان اختیارىنداریم توجیه مى کنند!
ولى به خوبى مى دانیم که همه اینها دروغ ،است وحتّى خود کسانى که این مسائل را مطرح مى کنند خود ایمان بهبى اساس بودن این عذرهاى واهى دارند، منتها لذات و منافع زودگذر آنها اجازه نمى دهد که حقیقت راآشکار بگویند. لذا براى سالم سازى جامعه باید باطرز تفکّر جبر ى، و اعتقاد به سرنوشت اجبارى که ابزار دست استعمار و استثمار، و وسیله توجیه دروغین شکست ،ها وعامل پیشرفت آلودگى در اجتماع است مبارزه کرد. * * * فکر کنید و پاسخ دهید 1- فرق مکتب«جبر » و«اختیار »چیست؟ 2- جبرى ها بیشتر روى چه دلیلى تکیه مى کنند؟ 3- در برابر تأثیر محیط و فرهنگ و وراثت چه پاسخى دارید؟ 4- عوامل«سیاسى » و«روانى » و«اجتماعى »که به عقیده جبر دامن مى زند چیست؟ 5- موضع گیرى مادر برابر این عوامل باید چگونه باشد؟