#حدیث_مهدوی
کلام امام زمان(عج)
أنا وجمیع آبائی عبید الله عزّ وجلّ
ای شیعه ما
من و تمام پدرانم، همه بندهی خدای عز و جل هستیم.
منابع:بحارالانوار/ج25/ص267
#حدیث_مهدوی
کلام امام زمان(عج)
أنا وجمیع آبائی عبید الله عزّ وجلّ
ای شیعه ما
من و تمام پدرانم، همه بندهی خدای عز و جل هستیم.
منابع:بحارالانوار/ج25/ص267
68- و من کلام له (علیه السلام)
> لما قلد محمد بن أبی بکر مصر فملکت علیه و قتل <
وَ قَدْ أَرَدْتُ تَوْلِیَةَ مِصْرَ هَاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ وَ لَوْ وَلَّیْتُهُ إِیَّاهَا لَمَّا خَلَّی لَهُمُ الْعَرْصَةَ وَ لَا أَنْهَزَهُمُ الْفُرْصَةَ بِلَا ذَمٍّ لِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ فَلَقَدْ کَانَ إِلَیَّ حَبِیباً وَ کَانَ لِی رَبِیباً.
«١٤٧»اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ
حقّ،(آن چیزى است که)از سوى پروردگار توست،پس هرگز از تردیدکنندگان مباش.
پیامها:
١-حقّ همان است که از منبع علم بىنهایت او صادر شده باشد. «اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ»
٢-دستورها و فرامین الهى که از طریق وحى و یا روایات ثابت شود،جاى مجادله و مناقشه ندارد. «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»
٣-رهبر باید از قاطعیّت و یقین برخوردار باشد،به خصوص وقتى که قانونى را تغییر داده و سنّتى را مىشکند. «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»
«١٤٨»وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
و براى هرکس قبلهاى است که به آن سوى رو مىکند.(بنابراین دربارهى جهتِ قبله گفتگو نکنید و به جاى آن)در نیکىها و اعمال خیر بر یکدیگر سبقت جویید.(و بدانید)هرجا که باشید،خداوند همه شما را(در محشر) حاضر مىکند،همانا خداوند بر هر کارى تواناست.
نکتهها:
براى کلمه «وِجْهَةٌ» دو معناست:قبله و طریقه.اگر این کلمه را همانند اکثر مفسّران به معناى قبله بگیریم،معناى آیه همان است که ترجمه کردهایم.امّا اگر کلمه «وِجْهَةٌ» را به معناى طریقه و شیوه بگیریم،معناى آیه این است:براى هر انسان یا گروهى،راه و طریقى است که بهسوى همان راه کشیده مىشود و هرکس راهى را سپرى مىکند.و این معنا نظیر آیهى ٨٤ سورهى اسراء است که فرمود: «کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ»
بعضى مفسّران،مراد از«هو»در «هُوَ مُوَلِّیها» را خدا دانستهاند که در این صورت معناى آیه چنین مىشود: هرکس قبلهاى دارد که خداوند آن را تعیین کرده است.
سبقت در کار خیر،ارزش آن را افزایش مىدهد.در قرآن با واژههاى «سارِعُوا» ، «سابِقُوا» و «فَاسْتَبِقُوا» در مورد کار خیر به کار رفته است.و در ستایش انبیا مىفرماید:
«یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» ١آنها در نیکىها،شتاب و سرعت مىگیرند.
در برخى روایات ذیل این آیه آمده:در زمان ظهور امام زمان علیه السلام علاقمندان آن حضرت، از اطراف و اکناف جهان یکجا در حضور ایشان جمع خواهند شد. ٢
پیامها:
١-هر امّتى قبلهاى داشته و مسئله قبله،مخصوص مسلمانان نیست. «لِکُلٍّ وِجْهَةٌ»
٢-بحثهاى بیهوده را رها کنید و توجّه و عنایت شما به انجام کارهاى خیر باشد. «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»
٣-به جاى رقابت و سبقت در امور مادّى،باید در کارهاى خیر از دیگران سبقت گرفت. «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»
٤-روز قیامت،خداوند همه را یک جا جمع خواهد کرد و این نمونهاى از مظهر قدرت الهى است. «یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعاً»
#حدیث_مهدوی
امام رضا(ع)
«کأنی بالشیعة عند فقد الثالث من ولدی، یطلبون المرعی فلا یجدونه، قلت له: و لم ذلک یا ابن رسول الله؟ قال: لان امامهم یغیب عنهم. فقلت: ولم؟ قال: لئلا یکون فی عنقه لأحد بیعة اذا قام بالسیف».
«حسن بن فضال می گوید: امام رضا علیهالسلام فرمود: «گویی با چشم خود شیعیان را می بینم که به هنگام رحلت سومین فرزندم (امام حسن عسکری علیهالسلام) به دنبال پناهگاهی می گردند و نمی یابند.» گفتم: چگونه می شود ای فرزند پیامبر؟! فرمود: «زیرا امامشان غایب می شود.» پرسیدم: چرا؟! فرمود: «برای اینکه هنگامی که با شمشیر قیام می کند، بیعت احدی در گردن او نباشد».
بحارالانوار/ ج51/ ص152
67- و من کلام له (علیه السلام)
> ، قالوا لما انتهت إلی أمیر المؤمنین (علیه السلام) أنباء السقیفة بعد وفاة رسول الله (صلی الله علیه وآله) قال (علیه السلام) ما قالت الأنصار قالوا قالت منا أمیر و منکم أمیر قال (علیه السلام) <
فَهَلَّا احْتَجَجْتُمْ عَلَیْهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَصَّی بِأَنْ یُحْسَنَ إِلَی مُحْسِنِهِمْ وَ یُتَجَاوَزَ عَنْ مُسِیئِهِمْ قَالُوا وَ مَا فِی هَذَا مِنَ الْحُجَّةِ عَلَیْهِمْ فَقَالَ (علیه السلام) لَوْ کَانَ الْإِمَامَةُ فِیهِمْ لَمْ تَکُنِ الْوَصِیَّةُ بِهِمْ ثُمَّ قَالَ (علیه السلام) فَمَا ذَا قَالَتْ قُرَیْشٌ قَالُوا احْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَةُ الرَّسُولِ (صلی الله علیه وآله) فَقَالَ (علیه السلام) احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَةَ
«١٤٦»اَلَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ
(یهود،نصارى و)کسانى که به آنان کتاب(آسمانى)دادهایم او(پیامبر اسلام)را همچون پسران خود مىشناسند،و همانا گروهى از آنان با آنکه حقّ را مىدانند،کتمان مىکنند.
نکتهها:
در قرآن چندین مرتبه این واقعیّت بازگو شده است که اهل کتاب،به خاطر بشارت تورات و انجیل به ظهور و بعثت پیامبر اسلام،در انتظار او بودند و ویژگىهاى پیامبر چنان به آنها توضیح داده شده بود که همچون فرزندان خویش به او شناخت پیدا کرده بودند.ولى بااینهمه،گروهى از آنان حقیقت را کتمان مىکردند.قرآن در جاى دیگر مىفرماید:آنها نه تنها از پیامبر،بلکه از جامعهاى که او تشکیل مىدهد و یارانش نیز خبر داشتند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ» ١محمّد فرستاده خداست و کسانى که با او هستند،در برابر کفّار سرسخت و شدید،و در میان خود مهربانند.پیوسته آنان را در حال رکوع و سجود مىبینى،آنها همواره فضل خدا و رضاى او را مىطلبند.نشانهى آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است،این توصیف آنها در تورات و انجیل است.
قرآن براى شناخت دقیق اهل کتاب از پیامبر،آن را به شناخت پدر از پسر تشبیه مىکند که روشنترین شناختهاست.زیرا:
از ابتداى تولّد و حتّى قبل از آن شکل مىگیرد.
شناختِ چیزى است که انتظار به همراه دارد.
شناختى است که در آن شکّ راه ندارد.
کتمان علم،بزرگترین گناه است.قرآن دربارهى کتمانکنندگان مىفرماید: «یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ» ٢خداوند و تمام فرشتگان و انس و جنّ و هر باشعورى ،براى همیشه آنان را لعنت و نفرین مىکنند.آرى،کتمان حقّ،همچون کتمان فرزند خویش است و چه ناجوانمردانه است که پدرى به خاطر لذّتهاى دنیوى،کودک خود را منکر شود!
پیامها:
١-اگر روحیّهى حقیقت طلبى نباشد،علم به تنهایى کافى نیست.یهود با آن شناخت عمیق از رسول خدا،باز هم او را نپذیرفتند. «یَعْرِفُونَ... لَیَکْتُمُونَ» ٢-حتّى دربارهى دشمنان،انصاف را مراعات کنیم.قرآن،کتمان را به همهى اهل کتاب نسبت نمىدهد. «فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ»
66- و من کلام له (علیه السلام)
> فی تعلیم الحرب و المقاتلة و المشهور أنه قاله لأصحابه لیلة الهریر أو أول اللقاء بصفین <
مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ اسْتَشْعِرُوا الْخَشْیَةَ وَ تَجَلْبَبُوا السَّکِینَةَ وَ عَضُّوا عَلَی النَّوَاجِذِ فَإِنَّهُ أَنْبَی لِلسُّیُوفِ عَنِ الْهَامِ وَ أَکْمِلُوا اللَّأْمَةَ وَ قَلْقِلُوا السُّیُوفَ فِی أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا وَ الْحَظُوا الْخَزْرَ وَ اطْعُنُوا الشَّزْرَ وَ نَافِحُوا بِالظُّبَی وَ صِلُوا السُّیُوفَ بِالْخُطَا وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ بِعَیْنِ اللَّهِ وَ مَعَ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ فَعَاوِدُوا الْکَرَّ وَ اسْتَحْیُوا مِنَ الْفَرِّ فَإِنَّهُ عَارٌ فِی الْأَعْقَابِ وَ نَارٌ یَوْمَ الْحِسَابِ وَ طِیبُوا عَنْ أَنْفُسِکُمْ نَفْساً وَ امْشُوا إِلَی الْمَوْتِ مَشْیاً سُجُحاً وَ عَلَیْکُمْ بِهَذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ وَ الرِّوَاقِ الْمُطَنَّبِ فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ کَامِنٌ فِی کِسْرِهِ وَ قَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَةِ یَداً وَ أَخَّرَ لِلنُّکُوصِ رِجْلًا فَصَمْداً صَمْداً حَتَّی یَنْجَلِیَ لَکُمْ عَمُودُ الْحَقِّ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ.
«١٤٥»وَ لَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ بِکُلِّ آیَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَکَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ
و(اى پیامبر!)اگر هرگونه آیه،(نشانه و دلیلى)براى(این گروه از)اهل کتاب بیاورى،از قبلهى تو پیروى نخواهند کرد،و تو نیز پیرو قبله آنان نیستى،(همان گونه که)بعضى از آنها نیز پیرو قبله دیگرى نیست.و همانا اگر از هوسهاى آنان پیروى کنى،پس از آنکه علم(وحى)به تو رسیده است،بىشکّ در این صورت از ستمگران خواهى بود.
نکتهها:
این آیه،از عناد و لجاجت اهل کتاب پرده برداشته و سوگند ١یاد مىکند که هرچه هم آیه و دلیل براى آنان بیاید،آنها از اسلام و قبلهى آن پیروى نخواهند کرد.چون حقیقت را فهمیدهاند،ولى آگاهانه از پذیرش آن سربازمىزنند .
تهدید و هشدارهاى قرآن نسبت به پیامبر،به منظور جلوگیرى از بروز و رشد غلوّگرایى و نسبت نارواى خدایى به اولیاست.آنگونه که در ادیان دیگر،مردم به غلوّ،عیسى علیه السلام را فرزند خدا و فرشتگان را دختران خدا مىدانستند.
پیامها:
١-لجاجت و تعصّب،مانع تفکّر،استدلال و حقّبینى است.آنان نه تنها نسبت به اسلام تعصّب مىورزند،در میان خودشان نیز عناد و لجاجت دارند.«ما تبعوا قِبْلَتَکَ... وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ»
٢-در برابر هیاهو و غوغاى مخالفان نباید تسلیم شد و براى مأیوس کردن دشمنان،قاطعیّت لازم است. «وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ»
٣-یهود و نصارى هریک داراى قبلهى ویژهاى بودند. «وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ»
٤-انحراف دانشمندان،بسیار خطرناک است. «...مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
٥-علم،به تنهایى براى هدایت یافتن کافى نیست،روحیّهى حقّپذیرى لازم است.یهود صاحب کتاب بودند،ولى با وجود تعصّب نابجا،این علم چارهساز نشد. «أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
٦-پیامبر،حقّ تغییر قانون الهى را براساس تمایلات مردم ندارد. «أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
٧-آئین اسلام از سرچشمهى علم واقعى است. «جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
٨-قوانینى شایسته پذیرش و پیروى هستند که از هواهاى نفسانى پیراسته و بر پایهى علم بنا شده باشند. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
٩-قانون،براى همه یکسان است.اگر برفرض پیامبر نیز تابع هوا و هوس شود، گرفتار کیفر خواهد شد. «إِنَّکَ إِذاً»
١٠-با وجود قانون الهى،پیروى از خواستههاى مردم ظلم است. «إِذاً مِنَ الظّالِمِینَ»
#حدیث_مهدوی
امام مهدی از دیدگاه امیر المومنین(ع)
التاسع من ولدک یا حسین! هو القائم بالحق، اامظهر للدین، و الباسط بالعدل.ای والذی بعث محمدا بالنبوة و اصطفاه علی جمیع البریة. و لکن بعد غیبته و خیرة، لا یثبت فیها علی دینه الا المخلصون المباشرون لروح الیقین، الذین اخذ الله میثاقهم بولایتنا و کتب فی قلوبهم الایمان، و ایدهم بروح منه.
نهمین فرزند تو، ای حسین! قیام به حق می کند، دین را آشکار می سازد و عدالت را می گستراند.امام حسین علیهالسلام عرض کرد: ای امیرمومنان! آیا به طور قطع، این شدنی است؟ فرمود:آری سوگند به خدایی که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حق به پیامبری برگزید و بر همه ی مخلوقات برتری داد. ولکن پس از یک دوران غیبت و سرگردانی، بر دین خود استوار نمی ماند مگر افراد خالصی که روح یقین را لمس کرده باشند، که خداوند از آنها برای ولایت ما پیمان گرفته و در دلشان ایمان را نوشته، و با روحی از خود آنان را تایید کرده است.
کمال الدین/ ص304
65- و من خطبة له (علیه السلام)
> و فیها مباحث لطیفة من العلم الإلهی<
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حَالًا فَیَکُونَ أَوَّلًا قَبْلَ أَنْ یَکُونَ آخِراً وَ یَکُونَ ظَاهِراً قَبْلَ أَنْ یَکُونَ بَاطِناً کُلُّ مُسَمًّی بِالْوَحْدَةِ غَیْرَهُ قَلِیلٌ وَ کُلُّ عَزِیزٍ غَیْرَهُ ذَلِیلٌ وَ کُلُّ قَوِیٍّ غَیْرَهُ ضَعِیفٌ وَ کُلُّ مَالِکٍ غَیْرَهُ مَمْلُوکٌ وَ کُلُّ عَالِمٍ غَیْرَهُ مُتَعَلِّمٌ وَ کُلُّ قَادِرٍ غَیْرَهُ یَقْدِرُ وَ یَعْجَزُ وَ کُلُّ سَمِیعٍ غَیْرَهُ یَصَمُّ عَنْ لَطِیفِ الْأَصْوَاتِ وَ یُصِمُّهُ کَبِیرُهَا وَ یَذْهَبُ عَنْهُ مَا بَعُدَ مِنْهَا وَ کُلُّ بَصِیرٍ غَیْرَهُ یَعْمَی عَنْ خَفِیِّ الْأَلْوَانِ وَ لَطِیفِ الْأَجْسَامِ وَ کُلُّ ظَاهِرٍ غَیْرَهُ بَاطِنٌ وَ کُلُّ بَاطِنٍ غَیْرَهُ غَیْرُ ظَاهِرٍ لَمْ یَخْلُقْ مَا خَلَقَهُ لِتَشْدِیدِ سُلْطَانٍ وَ لَا تَخَوُّفٍ مِنْ عَوَاقِبِ زَمَانٍ وَ لَا اسْتِعَانَةٍ عَلَی نِدٍّ مُثَاوِرٍ وَ لَا شَرِیکٍ مُکَاثِرٍ وَ لَا ضِدٍّ مُنَافِرٍ وَ لَکِنْ خَلَائِقُ مَرْبُوبُونَ وَ عِبَادٌ دَاخِرُونَ لَمْ یَحْلُلْ فِی الْأَشْیَاءِ فَیُقَالَ هُوَ کَائِنٌ وَ لَمْ یَنْأَ عَنْهَا فَیُقَالَ هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ لَمْ یَؤُدْهُ خَلْقُ مَا ابْتَدَأَ وَ لَا تَدْبِیرُ مَا ذَرَأَ وَ لَا وَقَفَ بِهِ عَجْزٌ عَمَّا خَلَقَ وَ لَا وَلَجَتْ عَلَیْهِ شُبْهَةٌ فِیمَا قَضَی وَ قَدَّرَ بَلْ قَضَاءٌ مُتْقَنٌ وَ عِلْمٌ مُحْکَمٌ وَ أَمْرٌ مُبْرَمٌ الْمَأْمُولُ مَعَ النِّقَمِ الْمَرْهُوبُ مَعَ النِّعَمِ.
«١٤٤»قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا یَعْمَلُونَ
(اى پیامبر!)همانا مىبینیم که تو(در انتظار نزول وحى،چگونه)روى به آسمان مىکنى،اکنون تو را بهسوى قبلهاى که از آن خشنود باشى،برمىگردانیم.پس روى خود را به جانب مسجد الحرام کن.و(شما اى مسلمانان)هرجا بودید،روى خود را به جانب آن بگردانید و همانا کسانى که کتاب(آسمانى)به آنها داده شده، (به خوبى)مىدانند که این فرمان به حقّ است که از ناحیهى پروردگار صادر شده و خداوند از اعمال آنها غافل نیست.
نکتهها:
این آیه حاکى از آن است که پیامبر صلى الله علیه و آله منتظر و مشتاق نزول وحى در جهت تغییر قبله بود و این تغییر قبله از بیتالمقدّس به کعبه،وعدهى خداوند به پیامبرش بوده است،ولى آن حضرت در موقع دعا،بىآنکه چیزى بگوید، بهسوى آسمان نگاه مىکرد تا اینکه آیه نازل شد و دستور داد که رسول اکرم صلى الله علیه و آله و همهى مسلمانان در موقع عبادت،رو بهسوى مسجد الحرام و کعبه نمایند.اهل کتاب و یهود با آنکه حقّانیّت این تغییر را مىدانستند و قبلاً در کتابهایشان خوانده بودند که پیامبر اسلام بهسوى دو قبله نماز مىگزارد،امّا این حقیقت را کتمان نموده و یا با القاى شبهات و سؤالات،نقش تخریبى ایفا مىکردند و خداوند با جملهى «وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا یَعْمَلُونَ» آنان را تهدید مىنماید. ١
رضایت رسول اکرم صلى الله علیه و آله از قبله بودن کعبه،دلائلى داشت از جمله:
الف:کعبه،قبلهى ابراهیم علیه السلام بود.
ب:از زخم زبان،تحقیر و استهزاى یهود آسوده مىشد.
ج:استقلال مسلمانان به اثبات مىرسید.
د:به اوّلین پایگاه توحید یعنى کعبه،توجّه مىشد.
چون مسئلهى تغییر قبله یک حادثهى مهمّى بود،لذا در آیه،دوبار در مورد توجّه به کعبه، فرمان داده شده است:یکبار خطاب به پیامبر با لفظ؛ «وَجْهِکَ» و یکبار خطاب به مسلمانان با کلمه؛ «وُجُوهَکُمْ»
پیامها:
١-آسمان،سرچشمهى نزول وحى و نظرگاه انبیاست. «نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ»
٢-خداوند به خواسته انسانها آگاه است. «فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها»
٣-تشریع و تغییر احکام،از طرف خداوند است و پیامبر از پیش خود،دستورى صادر نمىکند. «فَوَلُّوا...»
٤-ادب پیامبر در نزد خداوند به قدرى است که تقاضاى تغییر قبله را به زبان نمىآورد،بلکه تنها با نگاه،انتظارش را مطرح مىنماید. «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ»
٥-خداوند رضایت رسولش را مىخواهد و رضاى خداوند در رضاى رسول اوست. «قِبْلَةً تَرْضاها»
٦-قرآن،دانشمندانى که حقیقت را مىدانند،ولى باز هم طفره مىروند،تهدید و نکوهش مىکند. «لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ... وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا یَعْمَلُونَ» ٧-نباید دستورات دین را به مردم سخت گرفت.«شطر»به معنى سمت است.
یعنى به سمت مسجد الحرام ایستادن کافى است و لازم نیست بطور دقیق رو به کعبه باشد. «فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ»
عبدالعظیم حسنی (۱۷۳-۲۵۲ ق) مشهور به شاه عبدالعظیم و سیدالکریم از عالمان سادات حسنیو از راویان حدیث. نسب او با چهار واسطه بهامام حسن(ع) میرسد. شیخ صدوق، مجموعه روایات وی را با عنوان جامع اخبار عبدالعظیمگردآوری کرده است. عبدالعظیم حسنی، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) را درک کرده و نقل است که ایمان خویش را بر امام هادی(ع) عرضه داشت و در زمان او وفات یافت. حرم حضرت عبدالعظیم واقع در شهر ری، زیارتگاه شیعیاناست. در برخی روایات ثواب زیارت قبر او برابر با ثواب زیارت قبر امام حسین(ع) دانسته شده است.
![]() |
![]() |
#حدیث_مهدوی
امیر المومنین(ع)
یفرح لخروجه اهل السماء و سکانها، یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا و ظلما.
برای ظهور او اهل آسمانها شادمانی می کنند. روی زمین را پر از عدالت می کند، پس از آنکه با جور و ستم پر شده باشد.
بحارالانوار/ ج51/ ص120
64- و من خطبة له (علیه السلام)
> فی المبادرة إلی صالح الأعمال <
فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ بَادِرُوا آجَالَکُمْ بِأَعْمَالِکُمْ وَ ابْتَاعُوا مَا یَبْقَی لَکُمْ بِمَا یَزُولُ عَنْکُمْ وَ تَرَحَّلُوا فَقَدْ جُدَّ بِکُمْ وَ اسْتَعِدُّوا لِلْمَوْتِ فَقَدْ أَظَلَّکُمْ وَ کُونُوا قَوْماً صِیحَ بِهِمْ فَانْتَبَهُوا وَ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْیَا لَیْسَتْ لَهُمْ بِدَارٍ فَاسْتَبْدَلُوا فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً وَ لَمْ یَتْرُکْکُمْ سُدًی وَ مَا بَیْنَ أَحَدِکُمْ وَ بَیْنَ الْجَنَّةِ أَوِ النَّارِ إِلَّا الْمَوْتُ أَنْ یَنْزِلَ بِهِ وَ إِنَّ غَایَةً تَنْقُصُهَا اللَّحْظَةُ وَ تَهْدِمُهَا السَّاعَةُ لَجَدِیرَةٌ بِقِصَرِ الْمُدَّةِ وَ إِنَّ غَائِباً یَحْدُوهُ الْجَدِیدَانِ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ لَحَرِیٌّ بِسُرْعَةِ الْأَوْبَةِ وَ إِنَّ قَادِماً یَقْدُمُ بِالْفَوْزِ أَوِ الشِّقْوَةِ لَمُسْتَحِقٌّ لِأَفْضَلِ الْعُدَّةِ فَتَزَوَّدُوا فِی الدُّنْیَا مِنَ الدُّنْیَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَکُمْ غَداً فَاتَّقَی عَبْدٌ رَبَّهُ نَصَحَ نَفْسَهُ وَ قَدَّمَ تَوْبَتَهُ وَ غَلَبَ شَهْوَتَهُ فَإِنَّ أَجَلَهُ مَسْتُورٌ عَنْهُ وَ أَمَلَهُ خَادِعٌ لَهُ وَ الشَّیْطَانُ مُوَکَّلٌ بِهِ یُزَیِّنُ لَهُ الْمَعْصِیَةَ لِیَرْکَبَهَا وَ یُمَنِّیهِ التَّوْبَةَ لِیُسَوِّفَهَا إِذَا هَجَمَتْ مَنِیَّتُهُ عَلَیْهِ أَغْفَلَ مَا یَکُونُ عَنْهَا فَیَا لَهَا حَسْرَةً عَلَی کُلِّ ذِی غَفْلَةٍ أَنْ یَکُونَ عُمُرُهُ عَلَیْهِ حُجَّةً وَ أَنْ تُؤَدِّیَهُ أَیَّامُهُ إِلَی الشِّقْوَةِ نَسْأَلُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَنْ یَجْعَلَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِمَّنْ لَا تُبْطِرُهُ نِعْمَةٌ وَ لَا تُقَصِّرُ بِهِ عَنْ طَاعَةِ رَبِّهِ غَایَةٌ وَ لَا تَحُلُّ بِهِ بَعْدَ الْمَوْتِ نَدَامَةٌ وَ لَا کَآبَةٌ.
«١٤٣»وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاّ عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللّهُ وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ
و بدینسان ما شما را امّتى میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر(نیز)بر شما گواه باشد.و ما آن قبلهاى را که قبلاً برآن بودى برنگرداندیم،مگر براى آنکه افرادى را که از پیامبر پیروى مىکنند از آنها که به جاهلیّت بازمىگردند ،بازشناسیم.و همانا این(تغییر قبله،)جز بر کسانى که خداوند آنها را هدایت کرده دشوار بود.و خدا هرگز ایمان شما را(که سابقاً بهسوى بیتالمقدّس نماز خواندهاید،)ضایع نمىگرداند.زیرا خداوند نسبت به مردم،رحیم و مهربان است.
نکتهها:
مسیحیان در موقع عبادت،رو به محلّ تولّد حضرت عیسى در بیتالمقدّس مىایستادند که نسبت به محلّ سکونت آنان،در مشرق قرار داشت،و یهودیان رو به بیتالمقدّس عبادت مىکردند که نسبت به محلّ سکونتشان،در طرف مغرب قرار مىگرفت،ولى کعبه نسبت به آن دو در وسط قرار مىگیرد و قرآن با اشاره به این موضوع،مىفرماید:همان گونه که ما کعبه را در وسط قرار دادیم،شما مسلمانان را نیز امّت میانه قرار دادیم.
مفسّران بحثهاى گوناگونى را در ذیل این آیه مطرح نمودهاند و در تفسیر«امّت وسط» برخى گفتهاند:مراد امّتى است که نه اهل افراط باشد نه تفریط،نه طرفدار جبر نه تفویض، نه معتقد به اصالت فرد،نه اصالت جامعه.
ولى با چند مقدّمه،روشن مىشود که مراد آیه از امّت وسط،افراد خاصّى هستند.آن مقدّمات عبارتند از: ١-قرآن،امّت وسط را شاهد بر اعمال معرفى کرده است،پس باید در قیامت بر اعمال مردم گواهى دهد.
٢-گواه شدن،علم و آگاهى و عدالت مىخواهد.
٣-همهى افراد امّت،آگاهى و عدالت ندارند.
به همین دلیل در روایات مىخوانیم که مراد از امّت وسط،امامان معصوم هستند که اوّلاً به همه کارها علم دارند.چنانکه قرآن مىفرماید: «فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» ١مراد از مؤمنانى که اعمال مردم را مىبینند و به آن علم پیدا مىکنند،مطابق روایات امامان معصوم هستند.و ثانیاً عدالت دارند.چنانکه خداوند در آیهى «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ٢عصمت و عدالت آنان را تضمین نموده است.
امام صادق علیه السلام مىفرماید:مگر مىشود امّتى که بعضى افرادش لایق گواهى دادن براى چند عدد خرما در دادگاههاى دنیا نیستند،لیاقت گواهى دادن بر همهى مردم در قیامت را دارا باشند؟ به هر حال مقام گواه بودن در محضر خدا،آن هم نسبت به همهى کارهاى مردم، تنها مخصوص بعضى از افراد امّت است که به فرموده روایات،امامان معصوم مىباشند.
در اینجا یک سؤال باقى مىماند که چرا خداوند به جاى نام بعضى افراد،نام امّت را برده است؟که در پاسخ مىگوییم:قرآن حتّى یک نفر را نیز امّت معرفى نموده است: «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلّهِ» ٣
فلسفه تغییر قبله
در مورد فلسفه تغییر قبله،تحلیلهاى متعدّدى صورت گرفته است؛برخى گفتهاند انتخاب اوّلیّه بیتالمقدّس به عنوان قبله،به منظور جلب افکار یهود و همراهى آنان بوده است و آنگاه که مسلمانان خود قدرت و توانایى پیدا کردند،دیگر به این کار نیاز نبود.برخى نیز گفتهاند:علاقه به مکّه و وطن موجب شد که قبله تغییر یابد.لیکن این تحلیلها موهوم و خلاف واقع هستند. آنچه قرآن دراینباره تصریح و تأکید دارد این است که تغییر قبله،آزمایش الهى بود تا پیروان واقعى پیامبر شناخته شوند.زیرا آنها که ایمان خالص ندارند،به محض تغییر یک فرمان،شروع به چون و چرا مىنمایند که چرا اینگونه شد؟اعمال ما طبق فرمان سابق چه مىشود؟اگر فرمان قبلى درست بود،پس فرمان جدید چیست؟اگر دستور جدید درست است،پس فرمان قبلى چه بوده است؟
خداوند نیز به کسانى که در برابر فرامین او تسلیم هستند،بشارت مىدهد که اعمال گذشتهى شما ضایع نمىشود،زیرا مطابق دستور بوده است.
در این آیه به جاى کلمه نماز،واژه ایمان به کار رفته است که نشاندهندۀ اهمیّت و مقام نماز و برابرى آن با تمام ایمان مىباشد. «وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ»
پیامها:
١-اولیاى خدا،بر اعمال ما نظارت دارند. «لِتَکُونُوا شُهَداءَ»
آرى،بعضى انسانها داراى چنان ظرفیّتى هستند که مىتوانند ناظر تمام اعمال و آگاه به انگیزههاى انسانها در طول تاریخ باشند.
٢-در قیامت،سلسلهمراتب است.تشکیلات و سازماندهى محکمهى قیامت بگونهاى است که ابتدا ائمّه بر کار مردم گواهى مىدهند،سپس پیامبر بر امامان گواه است. «لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً»
٣-آزمایش،یک سنّت قطعى الهى است و خداوند گاهى با تغییر فرمان،مردم را امتحان مىکند. «لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ...»
٤-پیروى از دستورات دین،مایه رشد و کمال و نافرمانى از آن،نوعى حرکت ارتجاعى است. «یَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَیْهِ»
٥-جز فرمان خداوند،به چیز دیگرى از قبیل،جهت،رنگ،زمان،مکان و شیوهى خاصّى خود را عادت ندهیم،تا هرگاه فرمانى برخلاف انتظار یا عادت و سلیقهى ما صادر شد،بدنبال فرار یا توصیه نباشیم. «لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَیْهِ» ٦-مقام تسلیم بر افراد عادّى سنگین است: «لَکَبِیرَةً» و تنها کسانى به این مقام دست مىیابند که هدایت خاصّ الهى شامل آنان شود. «إِلاّ عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللّهُ»
٧-قوانین و مقررات،شامل زمانهاى قبل نمىشود.اگر امروز فرمان تغییر قبله صادر شد،نمازهاى قبلى صحیح است
#حدیث_مهدوی
امام جواد(ع)
«القائم الذی یطهر الله به الأرض من اهل الکفر و الجحود و یملأها عدلا و قسطا، هو الذی تخفی علی الناس ولادته و یغیب عنهم شخصه».
«آن قائم (سلام الله علیه) که خداوند زمین را به دست او از لوث کافران و منکران پاکیزه خواهد کرد، و روی زمین را به دست او پر از عدل و داد خواهد نمود، کسی است که تولدش بر مردمان پوشیده باشد و خودش از دیده های آنها غایب شود».
اثباة الهدی/ ج3/ ص478
63- و من خطبة له (علیه السلام)
> یحذر من فتنة الدنیا <
أَلَا إِنَّ الدُّنْیَا دَارٌ لَا یُسْلَمُ مِنْهَا إِلَّا فِیهَا وَ لَا یُنْجَی بِشَیْءٍ کَانَ لَهَا ابْتُلِیَ النَّاسُ بِهَا فِتْنَةً فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَیْهِ وَ مَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَیْرِهَا قَدِمُوا عَلَیْهِ وَ أَقَامُوا فِیهِ فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِی الْعُقُولِ کَفَیْءِ الظِّلِّ بَیْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّی قَلَصَ وَ زَائِداً حَتَّی نَقَصَ.
«١٤١»تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ
(به هر حال)آن امّت بگذشت،آنچه آنان بدست آوردند براى خودشان است و آنچه شما بدست آوردید براى خودتان است و شما از آنچه آنان کردهاند،سؤال نخواهید شد.
پیامها:
١-در کسب خوشبختى،تکیه به گذشتگان و تاریخ پدران،چارهساز نیست. «لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ»
گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر،تو را چه حاصل
٢-هر امّتى،تنها مسئول عمل خویش است. «لا تُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ» جزء«٢»
«١٤٢»سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما وَلاّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ
بزودى بىخردان از مردم،خواهند گفت:چه چیزى آنها(مسلمانان)را از (بیتالمقدّس،)قبلهاى که برآن بودند برگردانید؟بگو:مشرق و مغرب از آن خداست،هرکه را بخواهد به راه راست هدایت مىکند.
نکتهها:
پیامبر اکرم و مسلمانان،سیزده سالى را که بعد از بعثت در مکّه بودند، بهسوى کعبه نماز نمىخواندند،امّا بعد از هجرت به مدینه،چند ماهى نگذشته بود که یهودیان زبان به اعتراض گشوده و مسلمانان را تحقیر کردند و گفتند:شما رو به قبله ما بیتالمقدّس نماز مىخوانید،بنابراین پیرو و دنبالهرو ما هستید و از خود استقلال ندارید.پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از این اهانت ناراحت شد و هنگام دعا به آسمان نگاه مىکرد،گویا منتظر نزول وحى بود تا آنکه دستور تغییر قبله صادر شد.پیامبر دو رکعت نماز ظهر را بهسوى بیتالمقدّس خوانده بود که جبرئیل مأمور شد،بازوى پیامبر را گرفته و روى او را بهسوى کعبه بگرداند.در نتیجه پیامبر صلى الله علیه و آله یک نماز را به دو قبله خواند و اکنون نیز در مدینه نام آن محلّ به مسجدِ قبلتَین معروف است. ١بعد از این ماجرا،یهود ناراحت شده و طبق عادت خود شروع به خردهگیرى کردند.آنها که تا دیروز مىگفتند:مسلمانان استقلال ندارند و پیرو ما هستند،اکنون مىپرسیدند،چرا اینها از قبلهى پیامبران پیشین اعراض کردهاند؟پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مأمور شد در جواب آنها پاسخ دهد:مشرق و مغرب از آنِ خداست و خداوند مکان خاصّى ندارد.
آرى،تغییر قبله،نشانهى حکمت الهى است نه ضعف و جهل او.همچنان که در نظام تکوین،تغییر فصول سال،نشانهى تدبیر است،نه ضعف یا پشیمانى.
خداوند در همه جا حضور دارد و شرق و غرب عالم از آن اوست.پس جهتگیرى بدن بهسوى کعبه،رمز جهتگیرى دل بهسوى خداست.چهبسا افرادى بهسوى کعبه نماز بگزارند،ولى قبله آنان چیز دیگرى باشد.چنانکه خواجه عبد اللّه انصارى مىگوید:
قبله شاهان بود،تاج و کمند قبله ارباب دنیا،سیم وزر
قبله صورتپرستان،آب و گِل قبله معنا شناسان،جان و دل
قبله تنپروران،خواب و خورشت قبله انسان،به دانش پرورش
قبله عاشق،وصال بىزوال قبله عارف،کمال ذىالجلال
پیامها:
١-افرادى که هر روز دنبال بهانهاى هستند تا از پذیرش حقّ طفره روند،سفیه هستند. ١«سَیَقُولُ السُّفَهاءُ»
٢-کسى که دست خدا را در وضع یا تغییر احکام بسته بداند،سفیه و سبکمغز است.اعتراض به خداى حکیم و دانا،نشانهى سفاهت است. «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ»
٣-مسلمانان باید توطئهها و شایعات و سؤالات بهانهجویانۀ دشمن را پیشبینى کرده و با پاسخ به آنها،از نفوذ و گسترش آن پیشگیرى نمایند. «سَیَقُولُ... قُلْ»
٤-اصل سؤال کردن مورد انتقاد نیست،روحیّه سؤالکننده مورد انتقاد است که از روى اعتراض و اشکالتراشى مىپرسد. «ما وَلاّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ»
٥-قداست و کرامت مکانها و زمانها،وابسته به عنایت پروردگار است،نه چیز دیگر. «لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ»
٦-تغییر قبله،یکى از نشانههاى پیامبر اسلام در کتب آسمانى بود،لذا براى بعضى وسیلهى هدایت شد. «یَهْدِی مَنْ یَشاءُ»
#حدیث_مهدوی
کلام امام زمان(عج)
فیمَنْ أفْطَرَ یوْما مِنْ شَهْرِ رَمَضان مُتَعَمِّدا بِجِماعٍ مُحَرَّمٍ اَوْ طَعامٍ مُحَرَّمٍ عَلَیهِ: إنَّ عَلَیهِ ثَلاثُ کَفّاراتٍ.
ای شیعه ما
کسی که روزهی ماه رمضان را عمداً با چیز یا کار حرامی افطار – و باطل - نماید، (غیر از قضای روزه نیز) هر سه نوع کفّاره (60 روزه، اطعام 60 مسکین، آزادی یک بنده) بر او واجب میشود.
من لا یحضره الفقیه/ ج2/ ص74وسائل الشیعة/ ج10/ ص55