عصر ظهور

موسسه مجازی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

عصر ظهور

موسسه مجازی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نویسند و گردآورنده مطالب : محمد رضا زارع
#نشر مطالب باذکر نشانی این وبلاگ بلامانع است!
_____________________

حدیث روز:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مِنَ الْخَیْرِ مَا یُعَجَّلُ
اصول کافى جلد3 صفحه: 212 روایة:4

ترجمه :
رسول خدا (ص) فرمود: همانا خدا کارهاى خیر، زود انجام شده را دوست دارد.

__________________________
*دوستان مارا در لینک زیر حتما دنبال کنید.*

دوستانی که بنده را دنبال میکنند، در صورتی که آدرس سایتشان نیز در فهرست دنبال کنندگانمون ثبت باشه و لینک دنبال کردن هم داشته باشند دنبال خواهند شد


«٢٦٥»وَ مَثَلُ‌ الَّذِینَ‌ یُنْفِقُونَ‌ أَمْوالَهُمُ‌ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ‌ اللّهِ‌ وَ تَثْبِیتاً مِنْ‌ أَنْفُسِهِمْ‌ کَمَثَلِ‌ جَنَّةٍ‌ بِرَبْوَةٍ‌ أَصابَها وابِلٌ‌ فَآتَتْ‌ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ‌ فَإِنْ‌ لَمْ‌ یُصِبْها وابِلٌ‌ فَطَلٌّ‌ وَ اللّهُ‌ بِما تَعْمَلُونَ‌ بَصِیرٌ 
و مَثل کسانى که اموال خود را در طلب رضاى خداوند و استوارى روح خود انفاق مى‌کنند،همچون مَثل باغى است که در نقطه‌اى بلند باشد(و از هواى آزاد بحدّ کافى بهره بگیرد)و باران‌هاى درشت به آن برسد و میوۀ خود را دوچندان بدهد. 
و اگر باران درشتى نبارد،باران‌هاى ریز و شبنم(ببارد تا همیشه این باغ شاداب و پرطراوت باشد.)و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید،بیناست. پیام‌ها: 
١-اگر هدف،تحصیل رضاى خداوند و رشد و کمال روحى باشد،کارها بارور مى‌شود. «اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ‌ اللّهِ‌... فَآتَتْ‌ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ‌» 
٢-اخلاص،ساده بدست نمى‌آید،باید به سراغ آن رفت. «اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ‌ اللّهِ‌» 
٣-کارهاى خالص،همچون مزرعه‌اى در نقطه‌اى مرتفع است که از خرابى سیل محفوظ‍‌ است. «بِرَبْوَةٍ‌ أَصابَها» 
٤-اگر هدف خدا باشد،از جلوه‌ها و جمال‌ها هم محروم نمى‌شویم.مخلصین در جامعه محبوب‌تر از ریاکارانند. «جَنَّةٍ‌ بِرَبْوَةٍ‌» انفاق خالص،همانند مزرعه‌ى در دامنه کوه و زمین مرتفع است،که همه مردم آن را مى‌بینند و از آن لذّت مى‌برند. 
٥-مهم‌تر از امکانات،بهره‌گیرى از امکانات است.بارانِ‌ ریز یا درشت مهم نیست،مهم آن است که زمین بتواند آن را جذب کند. «فَإِنْ‌ لَمْ‌ یُصِبْها وابِلٌ‌ فَطَلٌّ‌» 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۸ ، ۱۰:۳۰
محمدرضا زارع

#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

ملعون ملعون من أخّر المغربَ إلی ان تشتبک النجوم

ای شیعه ما 
ملعون است ملعون است کسی که نماز مغربش را به تأخیر بیندازد، تا زمانی که ستارگان آسمان پدیدار شوند.

منابع:الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة / النص / 271 / 3 - فصل أخبار بعض من رأى صاحب الزمان ع و هو لا یعرفه أو عرفه فیما بعدالإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 479 / ذکر طرف مما خرج أیضا عن صاحب الزمان ع من المسائل الفقهیة و غیرها فی التوقیعات على أیدی الأبواب الأربعة و غیرهم ..... ص : 479وسائل الشیعة / ج 4 / 201 / 21 - باب تأکد استحباب تأخیر العشاء حتى تذهب الحمرة المغربیة و أن آخر وقت فضیلتها ثلث اللیل ..... ص : 199بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 52 / 15 / باب 18 ذکر من رآه صلوات الله علیه ..... ص : 1بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 80 / 60 / باب 8 وقت العشاءین ..... ص : 49

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۸ ، ۰۹:۱۵
محمدرضا زارع

226-  و من خطبة له (علیه السلام)
> فی التنفیر من الدنیا <
دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ لَا تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لَا یَسْلَمُ نُزَّالُهَا أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَةٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَةٌ الْعَیْشُ فِیهَا مَذْمُومٌ وَ الْأَمَانُ مِنْهَا مَعْدُومٌ وَ إِنَّمَا أَهْلُهَا فِیهَا أَغْرَاضٌ مُسْتَهْدَفَةٌ تَرْمِیهِمْ بِسِهَامِهَا وَ تُفْنِیهِمْ بِحِمَامِهَا وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ فِیهِ مِنْ هَذِهِ الدُّنْیَا عَلَی سَبِیلِ مَنْ قَدْ مَضَی قَبْلَکُمْ مِمَّنْ کَانَ أَطْوَلَ مِنْکُمْ أَعْمَاراً وَ أَعْمَرَ دِیَاراً وَ أَبْعَدَ آثَاراً أَصْبَحَتْ أَصْوَاتُهُمْ هَامِدَةً وَ رِیَاحُهُمْ رَاکِدَةً وَ أَجْسَادُهُمْ بَالِیَةً وَ دِیَارُهُمْ خَالِیَةً وَ آثَارُهُمْ عَافِیَةً فَاسْتَبْدَلُوا بِالْقُصُورِ الْمَشَیَّدَةِ وَ النَّمَارِقِ الْمُمَهَّدَةِ الصُّخُورَ وَ الْأَحْجَارَ الْمُسَنَّدَةَ وَ الْقُبُورَ اللَّاطِئَةَ الْمُلْحَدَةَ الَّتِی قَدْ بُنِیَ عَلَی الْخَرَابِ فِنَاؤُهَا وَ شُیِّدَ بِالتُّرَابِ بِنَاؤُهَا فَمَحَلُّهَا مُقْتَرِبٌ وَ سَاکِنُهَا مُغْتَرِبٌ بَیْنَ أَهْلِ مَحَلَّةٍ مُوحِشِینَ وَ أَهْلِ فَرَاغٍ مُتَشَاغِلِینَ لَا یَسْتَأْنِسُونَ بِالْأَوْطَانِ وَ لَا یَتَوَاصَلُونَ تَوَاصُلَ الْجِیرَانِ عَلَی مَا بَیْنَهُمْ مِنْ قُرْبِ الْجِوَارِ وَ دُنُوِّ الدَّارِ وَ کَیْفَ یَکُونُ بَیْنَهُمْ تَزَاوُرٌ وَ قَدْ طَحَنَهُمْ بِکَلْکَلِهِ الْبِلَی وَ أَکَلَتْهُمُ الْجَنَادِلُ وَ الثَّرَی وَ کَأَنْ قَدْ صِرْتُمْ إِلَی مَا صَارُوا إِلَیْهِ وَ ارْتَهَنَکُمْ ذَلِکَ الْمَضْجَعُ وَ ضَمَّکُمْ ذَلِکَ الْمُسْتَوْدَعُ فَکَیْفَ بِکُمْ لَوْ تَنَاهَتْ بِکُمُ الْأُمُورُ وَ بُعْثِرَتِ الْقُبُورُ هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَی اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ.
 

 

 

خطبه 226-نکوهش دنیا 
دنیاشناسی 
دنیا خانه ای است پوشیده از بلاها، در حیله و نیرنگ شناخته شده، نه حالات آن پایدار، و نه مردم آن از سلامت برخوردارند، دارای تحولات گوناگون، و دورانهای رنگارنگ، زندگی در آن نکوهیده و امنیت در آن نابود است، اهل دنیا همواره هدف تیرهای بلا هستند که با تیرهایش آنها را می کوبد، و با مرگ آنها را نابود می کند. عبرت گرفتن از دنیا ای بندگان خدا! بدانید، شما و آنان که در این دنیا زندگی می کنید، بر همان راهی می روید که گذشتگان پیمودند، آنان زندگیشان از شما درازتر، خانه هایشان آبادتر، و آثارشان از شما بیشتر بود، که ناگهان صدایشان خاموش، و بادهایشان ساکت، و اجسادشان پوسیده، و سرزمینشان خالی، و آثارشان ناپدید شد. قصرهای بلند و محکم، و بساط عیش و بالشهای نرم را به سنگ ها و آجرها، و قبرهای به هم چسبیده تبدیل کردند، گورهایی که بنای آن بر خرابی، و با خاک ساخته شده است، گورها به هم نزدیک اما ساکنان آنها از هم دور و غریبند در وادی وحشتناک به ظاهر آرام اما گرفتار قرار دارند، نه در جایی که وطن گرفتند انس می گیرند، و نه با همسایگان ارتباطی دارند، در صورتیکه با یکدیگر نزدیک، و در کنار هم جای دارند. چگونه یکدیگر را دیدار کنند در حالی که فرسودگی آنها را درهم کوبیده، و سنگ و خاک آنان را در کام خود فرو برده است. شما هم راهی را خواهید رفت که آنان رفته اند، و در گرو خانه هایی قرار خواهید گرفت که آنها قرار دارند، و گورها شما را به امانت خواهند پذیرفت، پس چگونه خواهید بود که عمر شما بسر آید؟ و مردگان از قبرها برخیزند؟ (در آن هنگام که هر کس به اعمال از پیش فرستاده آزمایش می شود، و به سوی خدا که مولا و سرپرست آنهاست باز می گردد، و هر دروغی را که می بافتند برای آنان سودی نخواهد داشت.)
 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۸ ، ۰۸:۰۰
محمدرضا زارع

   بسم الله الرحمن الرحیم

     با سپاس از همراهی شما بازدید کنندگان و دنبال کنندگان وبلاگ عصر ظهورما در ابتدای فعالیت خود در فضای بلاگ بیان موضوعی که به عنوان فرق و مذاهب را چند جلسه ای دنبال کرده‌ایم که موردتوجه بازدید کنندگان بوداما به دلایلی ازادامه موضوع خودداری کردیم.

     ولی حالا این خبر خوش را به شما عزیزان میدهیم که موضوع فرق و مذاهب را تحت عنوان نقد وهابیت برای شما عزیزان قرار خواهیم داد.

     در اینجا جا دارد در همین بحث نقد وهابیت تشکر کنیم از جناب آیت الله العظمی مکارم شیرازی بنیانگذار موسسه نقد وهابیت دارالاعلام در ایران و همچنین مدیر محترم موسسه نقد وهابیت دارالاعلام شعبه شیراز جناب حجت الاسلام و المسلمین رحیم صبور استاد گرانقدر خود که در چندروز گذشته اجازه انتشار کتب نقد وهابیت را در این وبلاگ به بنده حقیر داده‌اند کمال تشکر را دارم باشد که در این مجموعه سربلند باشند.

     در همین جا جا دارد تشکر کنم از دوستانی چون: محسن عبدالملکی، دکتر مهدی فرمانیان، جواد فراتی، سلیمان زاده، حمید رضا غلامی نژاد، مجتبی کرمی، مهدی موحدی پور، محبوب محسنی ،خانم زهرا خیریه و خانم زینب صالحی و دیگر بزرگوارانی که در جمع آوری و گردهمایی این کتب زحمت کشیده اند.

     از منابع این کتب با ارزش می توان به کتاب همان ،تاریخ المملکة العربیة ،تاریخ نجد، السلفیة الجهادیة فی السعودیه ،التاریخ الاسلامی، معجزه فوق الرمال و دیگر کتب معتبر اشاره کرد.

     باشد که استقبال شما عزیزان از این وبلاگ و این گونه مطالب زیاد باشد.

     ان شاالله طی روزهای آینده این موضوع را همانند دیگر موضوعات به شما عزیزان ارائه خواهیم کرد.

     پس میتوانید ما را دنبال کنید تا به راحتی به وبلاگمان و تمامی مطالب آن من جمله نقد وهابیت دسترسی داشته باشید.

با تشکر

یاحق

محمدرضازارع

مدیرموسسه مجازی عصرظهور

۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۸ ، ۰۶:۵۰
محمدرضا زارع

 

حضرت عبدالعظیم (ع) در چهارم ربیع الثانى سال 172 هجرى در شهر مدینه چشم به جهان گشود. ایشان فرزند عبدالله بن علی،‌از نوادگان امام حسن مجتبى (علیه‌السلام) است که نسبتش با چهار واسط به آن حضرت می‌رسد.[1]

عبدالعظیم ‌و از راویان حدیث ائمه معصومین (علیهم‌السلام) و نیز از چهره‌هاى بسیار محبوب و مورد اعتماد نزد اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) به شمار می‌رفت. دوران وى گرچه عصر حاکمیت عباسیان و ایجاد خفقان و سختگیرى بود، ‌ولى مدافعان دین و حافظان مکتب که روایات امامان را ثبت و نقل می‌کردند نقش عمده‌اى در پاسدارى و صیانت از فرهنگ والاى اهل بیت (علیهم‌السلام) داشتند و این بزرگوار یکى از سنگربانان عقیده تابناک امامت محسوب می‌شد که در حفظ و انتشار سخنان ائمه اطهار (علیهم‌السلام) سخت کوشا بود. ستایش هاى فراوان ائمه (علیهم‌السلام) از وی، نشان دهنده‌ى شخصیت والاى علمى و معنوى وى می‌باشد.

« شیخ محمد شریف رازی» پیرامون ادب حضرت عبدالعظیم (علیه‌السلام) نسبت به ساحت ائمه معصومین (علیهم‌السلام) چنین می‌نویسد: « رفتار و عادت کریمانه حضرت عبدالعظیم(علیه‌السلام) این بود که هر وقت وارد مجلس حضرت امام جواد یا امام هادی(علیه السلام) می‌شد با کمال ادب و خضوع و غایت حیا و تواضع در حالیکه دست‌هاى خود را از ردا بیرون آورده بود،‌با کمال ادب به محضر آن امام سلام می‌کرد و امام پس از جواب سلام، او را نزدیک خود می‌خواند و در کنار خویش می‌نشاند؛ به حدّى که زانوى مبارکش به زانوى مبارک امام می‌چسبید و امام کاملاً از احوال او سؤال می‌کرد که این موجب غبطه دیگران می‌شد.»[2]

شیخ صدوق «رحمت الله علیه» در کتاب « کمال‌الدین» می‌نویسد: وقتى که حضرت عبدالعظیم (علیه‌السلام) خدمت امام هادی(علیه‌السلام) مشرف شد و عقاید خود را اظهار نمود،‌امام فرمودند: ‌تو از دوستان حقیقى ما هستی.[3]

مؤلف کتاب «جنة النعیم» می‌گوید: شخصى به نام ابا حماد رازى ـ از موالیان شهر رى ـ با وجود مشکلات آن زمان به سامراء‌ رفت و خدمت امام زمانش حضرت على النقى (علیه‌السلام) رسید و مسائلى را پرسید. ‌امام ضمن پاسخ به مسائل او فرمود:« اى ابا حماد! هر گاه مشکلى از امور دینى برایت پیش آمد،‌جواب مشکل خود را از عبدالعظیم حسنى بخواه و سلام مرا به او برسان».[4]

در فضیلت زیارت مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه‌السلام) به این روایت بسنده می‌کنیم: مردى از اهل ری، خدمت امام هادی(علیه‌السلام) رسید. امام از او پرسیدند،‌کجا بودی؟ گفت به زیارت سیدالشهدا(علیه‌السلام) رفته بودم. ‌حضرت فرمودند:‌ بدانکه اگر قبر عبدالعظیم حسنی(علیه‌السلام) را زیارت کنى گویا حسین بن علی(علیه‌السلام) را زیارت کرده‌ای.[5]

امام رضا(علیه‌السلام)خطاب به حضرت عبدالعظیم حسنى چنین فرمودند: « اى عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو که شیطان را به خودشان راه ندهند. آنان را به راستگویى و امانت دارى و سکوت و ترک مجادله در کارهاى بیهوده و دیدار و توجه به یکدیگر سفارش کن،‌چرا که اینها مایه نزدیک شدن به من است».[6]

ضرورت شخصیت‏ شناسی

بدون تردید کنگاش در عمل‏کرد و موضع‏گیری شخصیّت‏های برجسته گذشته از جمله اموری است که می‏تواند در تشخیص وظیفه و مسئولیت آینده‏ گان مفید واقع گردد؛ چرا که تحولات فرهنگی و اجتماعی جوامع و پیش‏آمدهای زندگی افراد بسیار شبیه به همدیگر است. با توجّه به این حقیقت است که از تاریخ به عنوان چراغ راه آینده‏ گان یاد شده است. آشنایی با زندگی و اخلاق و رفتار دست پروردگان اولیای الهی که بهترین سرمشق برای افراد محسوب می‏شوند، در تکوین شخصیّت و پرورش فضیلت‏های انسانی و گسترش بینش سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مردم، به‏ ویژه قشر نوجوان و جوان، بسیار موثر است. از جمله شخصیت‏ های برجسته تاریخ اسلامی محدّث بزرگوار حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‏ السلام است که زمان‏شناسی و اخلاص و اعتقاد راسخ او به اهل‏بیت علیهم‏ السلام و نیز نوع فعالیت‏ها و موضع‏گیری او در یکی از سخت‏ترین دوره‏ های تاریخ اسلام از جهات بسیاری آموزنده است.

نَسَب و نیاکان حضرت عبدالعظیم علیه‏ السلام

از عوامل مؤثر در سعادت و موفقیّت انسان‏ها داشتن نیاکان شایسته است؛ چرا که در سایه وجود چنین بستر مناسبی است که مقدمات پرورش انسان‏های شایسته فراهم می‏گردد. حضرت‏ عبدالعظیم علیه ‏السلام از این موهبت و نعمت ارزشمند الهی برخوردار بودند. نَسَب وی با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیه ‏السلام می‏رسد. مادربزرگ مادری او «لبابه» از طایفه بنی‏هاشم و دختر عبداللّه‏ بن عباس بن عبدالمطلب است. به شهادت اسناد تاریخی تک‏ تک اجداد حضرت عبدالعظیم علیه‏السلام انسان‏های پرهیزگار، مجاهد، اندیشمند و همواره در پیروی و حمایت از خاندان پیامبر علیهم ‏السلام ثابت‏ قدم بودند و در هر برهه‏ ای با توجّه به اوضاع حاکم بر جامعه به انجام دادن وظیفه و نشر معارف و حفظ ارزش‏های اسلامی پرداخته‏ اند.

تولد حضرت‏ عبدالعظیم علیه ‏السلام

محقق بزرگ مرحوم علامه‏ شیخ‏ آقا بزرگ تهرانی درباره تاریخ ولادت حضرت‏ عبدالعظیم حسنی می‏نویسند: «بنابر نقل کتاب الخصائص العظیمیّه ولادت حضرت عبد العظیم علیه ‏السلام در روز پنجشنبه چهارم ربیع‏ الثانی سال 173 ق در مدینه واقع شده است». پدرش عبداللّه‏ و مادرش فاطمه دختر عقبة‏بن‏قیس به پرورش و آموزش او اهتمام زیادی داشته‏ اند. عمده دوران کودکی او به تعلیم قرآن و ممارست در معارف اهل‏بیت علیهم‏ السلام سپری شد.

منزلت حضرت‏ عبدالعظیم علیه ‏السلام

حضرت‏ عبدالعظیم حسنی علیه ‏السلام در دانش و تقوا به منزلتی رسید که همواره مورد احترام و اعتماد امام معصوم زمان خویش بود. نقل شده است که شخصی به نام اَبا حَمّاد رازی با تحمّل زحمت‏ های فراوان خود را به سامرّا می‏رساند تا از امام‏ علی‏ النقی علیه‏ السلام مسائلی را بپرسد. امام علیه‏ السلام پس از پاسخ گفتن به پرسش ‏های حمّاد فرمودند: «ای اباحمّاد، هرگاه با مشکلی از مشکلات دینی یا پرسشی از مسائل اسلامی روبه ‏رو شدی آن مشکل و سئوال خود را با عبدالعظیم حسنی در میان بگذار و از او بخواه تا پاسخ سؤالات تو را بیان نماید و ضمنا سلام مرا هم به او برسان». امام‏ هادی در جای دیگر به شخصی از اهالی ری می‏فرمایند: «اگر قبر عبدالعظیم علیه‏ السلام را که در نزد شماست زیارت می ‏کردی مانند کسی بودی که امام‏ حسین علیه‏ السلام را در کربلا زیارت کرده است».

ظلم‏ ستیزی حضرت‏ عبدالعظیم علیه‏ السلام

هر چند حضرت‏ عبدالعظیم حسنی علیه ‏السلام همانند بسیاری از فرزندان سادات حسنی در مقابل حکام ظالم عصر خود به قیام مسلحانه و مبارزه نظامی دست نزد، امّا از طریق فعالیت‏ های فرهنگی و روشنگرانه جلوی بسیاری از توطئه‏ های آنان را می‏گرفت. وی در این شیوه مبارزه به تحکیم جایگاه امامان معصوم و افشای ستم غاصبان حکومت اسلامی می‏پرداخت و در سخت‏ ترین اوضاع به گسترش معارف اسلامی و نشر معارف اهل‏ بیت مشغول بود. نقل می‏ کنند وقتی خلیفه‏ عباسی امام ‏هادی علیه‏ السلام را زیر نظر گرفته و مانع ارتباط آن حضرت با مردم بود، حضرت‏ عبدالعظیم به هر زحمتی که بود خود را به آن حضرت رساند تا عهده ‏دار مسئولیت‏ هایی از طرف امام‏ هادی علیه‏السلام شود. چون متوکل این موضوع را شنید، دستور دستگیری آن حضرت را صادر کرد. در این زمان بود که حضرت عبدالعظیم علیه‏ السلام مجبور به مهاجرت به ری می‏شود. در اشاره به این حقیقت، در تاریخ می‏نویسد: از ترس حاکمان ستمگر مجبور به کوچ از شهری به شهر دیگر شد.

اهتمام حضرت عبدالعظیم علیه‏ السلام به اعتقاداتش

از بررسی‏ ها چنین معلوم می‏گردد که حضرت عبدالعظیم علیه‏ السلام در طول زندگی خود به هیچ امری همانند سلامت عقاید و پیروی از اهل‏ بیت علیه‏ السلام اهتمام نداشتند به گونه‏ ای که در زمان امام‏ هادی علیه السلام می‏فرمودند: اطاعت از حضرت هادی علیه‏ السلام واجب است و خود در عمل نیز اطاعت ولایت او را به جان و دل پذیرا بود. برای تحصیل اطمینان از سلامت عقایدش روزی به حضور امام‏ هادی علیه‏ السلام می‏رسد و عرض می‏کند: «ای پسر پیامبر، بسیار علاقمندم که عقاید دینی‏ام را خدمت شما بیان کنم تا چنانچه عقاید و افکارم مورد تأیید شماست بر آن استوار باشم وگرنه آن چنان که شایسته است آنها را اصلاح نمایم». آن‏گاه تک‏ تک مسائل اعتقادی خود را در زمینه توحید، نبوّت، امامت، معاد و جز آن توضیح می‏ دهد. وقتی سخنانش به پایان می‏ رسد امام هادی علیه‏ السلام می‏فرمایند: «ای ابوالقاسم، به خدا سوگند، اعتقاداتی که عرضه کردی مبانی واقعی دین الهی است. بر این اعتقادات ثابت ‏قدم باش...».

 

یار واقعی امام هادی علیه ‏السلام

حضرت عبدالعظیم علیه‏ السلام در کسب فضایل و معارف و دوستی و اطاعت از اولیا به منزلتی رسیده بودند که در طول عمر خود، هر یک از سه امام معاصر او (امام‏ رضا، امام ‏جواد و امام تقی علیه ‏السلام ) از وی راضی بودند و رفتار، عقاید و موضع‏ گیری‏ های او را تایید می‏ کردند. وقتی برای انجام دادن پاره‏ای وظایف و کسب تکلیف و رهنمود از امام ‏هادی علیه‏السلام ، با زحمت فراوان از مدینه به سامرا مسافرت کرد، چون چشم امام هادی علیه‏ السلام به حضرت عبدالعظیم علیه ‏السلام افتاد فرمود: «ای ابوالقاسم، خوش آمدی به‏ راستی تو از یاران حقیقی ما هستی». به‏ جهت همین منزلت و اطمینان بود که امام هادی علیه‏ السلام او را وکیل و نماینده خود در شهر ری معرفی می‏کند و به مردم توصیه می‏فرماید که در حلّ مشکلات دینی خود به ایشان مراجعه کنند».

سفارش امام‏رضا علیه‏السلام به حضرت عبدالعظیم علیه‏ السلام

حضرت عبدالعظیم علیه‏السلام مورد اعتماد امام‏ رضا علیه‏ السلام بودند و توصیه‏ های ایشان را به شیعیان می‏رساندند. روزی امام‏ رضا علیه‏ السلام به او می‏فرمایند: «ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو که شیطان را به خودشان راه و ندهند. آنان را به راست‏گویی و امانت‏داری و سکوت و ترک مجادله در کارهای بیهوده و دیدار از همدیگر و توجّه به یکدیگر دستور بده؛ چرا که اینها مایه نزدیک شدن به من است. خود را هرگز مشغول دشمنی با یکدیگر نکنید. من با خود پیمان بسته‏ ام که هرکس چنین کند و یکی از دوستانم را به خشم آورد، از خدا بخواهم که او را در دنیا به شدیدترین صورت عذاب کند و در آخرت نیز چنین کسی را از زیان‏کاران قرار دهد».

اهمیّت زیارت حضرت‏ عبدالعظیم علیه‏ السلام

زیارت از شیوه‏ های مهمّ زنده نگه‏ داشتن نام و یاد و خاطره پاکان و صالحان است که همواره در فرهنگ اسلامی بر آن تاکید شده است. تشویق‏ های بسیاری در مجموعه روایات نسبت به زیارت مرقد رسول اکرم صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ و سلم و زیارت سیدالشهداء علیه‏ السلام و ائمه اطهار و امام‏زادگان به چشم می‏خورد که این کار علاوه بر آثار تربیتی برکات معنوی فراوانی در پی دارد. از جمله کسانی که در روایات نسبت به زیارت او سفارش شده است، حضرت عبدالعظیم علیه‏ السلام است که از این سفارش تا حدودی عظمت شخصیت و جایگاه والای او در نزد اهل‏بیت علیهم‏ السلام معلوم می‏گردد. حتی در ضمن یکی از روایت‏ های حضرت هادی علیه‏ السلام آمده است که فرمودند: «هرکس قبر اباالقاسم [حضرت عبدالعظیم علیه ‏السلام ] در ری(با شروط آن) زیارت کند، خداوند پاداش او را بهشت قرار می‏دهد».

بخشی از زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‏ السلام

سلام بر تو ای بنده شایسته و وارسته خدا؛ سلام بر تو ای اباالقاسم، فرزند امام مجتبی علیه‏ السلام ؛ سلام بر تو ای که در زیارت تو امید پاداش زیارت سیدالشهداء هست؛ سلام بر تو. خداوند میان ما و شما در بهشت، آشنایی برقرار کند و ما را در گروه شما محشور گرداند و از حوض کوثر جدّتان پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله‏ و سلم به دست علی‏ بن‏ ابی طالب علیه‏ السلام سیراب سازد ... از خداوند می‏خواهم که در راه شما به ما شادی و گشایش دهد و ما و شما را در جوار جدّتان محمد صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ و سلم گردآورد و معرفت شما را از ما نگیرد ... .

با دوستی شما و بیزاری از دشمنانتان و تسلیم بودن در برابر خدا به شما تقرّب می‏جوییم ای سرور من، برای ورود به بهشت شفیع من باش؛ چرا که تو نزد خداوند مقام بلندی داری. خدایا، از تو می‏خواهم سرانجامم را به سعادت ختم سازی و ایمان و ولایتی را که دارم از من نگیری ... خدایا به کرم، عزّت، عافیت و رحمتت قسم دعایم را مستجاب و زیارتمان را قبول کن و بر محمّد خاندانش درود فرست.

آثار علمی حضرت‏ عبدالعظیم علیه‏ السلام

یکی از ابعاد مهمّ در شخصیّت حضرت‏ عبدالعظیم علیه‏ السلام مقام و منزلت علمی و دانش و خدمات علمی اوست. وی علاوه بر نقل احادیث از ائمه معاصر خویش کتاب‏هایی نیز تالیف نموده است که این دو اثر از آن جمله است:

1. خطبه‏ های امیرالمومنین علیه‏ السلام : این اثر مشتمل بر چند خطبه مولای متقیان امیرالمومنان علی علیه‏ السلام است.

2. کتاب یوم و لیله: در این اثر درباره وظایف و اعمال مستحب و اخلاقی افراد در هر شبانه‏روز مطالبی عرضه شده است. با کمال تاسف اصل این اثر همانند بسیاری از آثار ارزشمند اسلامی در طول تاریخ از بین رفته است. در هر حال توضیحات علمای تاریخ و سیره به‏ خوبی گویای این حقیقت است که حضرت عبدالعظیم علیه‏ السلام علاوه بر تلاش برای آموزش عقاید سالم و مراقبت بر عبادات و اعمال فردی و دفاع از اهل‏ بیت علیهم‏ السلام ، به منظور ارشاد تعلیم و تربیت صحیح دینی مردم آثاری را تألیف کردند که هر یک در نوع خود بسیار مفید و موثر بوده‏اند.

نشانه‏ های مومن

حضرت‏ عبدالعظیم علیه‏ السلام روایات زیادی از حضرت امام‏ هادی علیه‏السلام و حضرت امام رضا علیه ‏السلام و امام‏ جواد علیه‏ السلام نقل کرده‏ اند. از جمله روایاتی که از امام‏ رضا علیه‏ السلام نقل می‏کنند این است که روزی حضرت رضا علیه‏ السلام فرمودند: «شخص مومن کسی است که وقتی کار خیری انجام دهد خرسند گردد و هرگاه کار بدی مرتکب شود، راه توبه و استغفار پیش گیرد و مسلمان واقعی کسی است که مردم از دست و زبان او آسایش داشته باشند و کسی که همسایه‏ اش از آزار او در امان نباشد از شیعیان و پیروان ما نخواهد بود».


پی نوشت:

1- امامزادگان رى ،‌ج 1،‌ص 78.

2- زندگانى حضرت عبدالعظیم (علیه‌السلام)،‌ص 30

3- کمال‌الدین: ج 2، ص 51.

4- اختران فروزان ری،‌ص 37

5- کامل الزیارات،‌ص 324.

6- اختصاص، ص 247.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۸ ، ۰۰:۳۳
محمدرضا زارع

«٢٦٤»یا أَیُّهَا الَّذِینَ‌ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ‌ بِالْمَنِّ‌ وَ الْأَذى‌ کَالَّذِی یُنْفِقُ‌ مالَهُ‌ رِئاءَ النّاسِ‌ وَ لا یُؤْمِنُ‌ بِاللّهِ‌ وَ الْیَوْمِ‌ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ‌ کَمَثَلِ‌ صَفْوانٍ‌ عَلَیْهِ‌ تُرابٌ‌ فَأَصابَهُ‌ وابِلٌ‌ فَتَرَکَهُ‌ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ‌ عَلى‌ شَیْ‌ءٍ مِمّا کَسَبُوا وَ اللّهُ‌ لا یَهْدِی الْقَوْمَ‌ الْکافِرِینَ‌ 
اى کسانى که ایمان آورده‌اید! بخشش‌هاى خود را با منّت و آزار باطل نسازید،همانند کسى که مال خود را براى خودنمایى به مردم،انفاق مى‌کند و ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارد.پس مثال او همچون مَثل قطعه سنگ صافى است که بر روى آن(قشر نازکى از)خاک باشد(و بذرهایى در آن افشانده شود)پس رگبارى به آن رسد(و همه خاک‌ها و بذرها را بشوید)و آن سنگ را صاف(و خالى از خاک و بذر)رها کند! (ریاکاران نیز)از دستاوردشان،هیچ بهره‌اى نمى‌برند و خداوند گروه کافران را هدایت نمى‌کند. نکته‌ها: 
این آیه نیز تشبیهى را با خود دارد و نمایانگر باطن اشخاصى است که به قصد ریا و تظاهر انفاق مى‌کنند.ظاهر عمل اینان مانند خاک،نرم ولى باطن آن چون سنگ،سفت است که قابلیّت نفوذ ندارد.به خاطر سفتى و سختى دلهاى سنگشان،از انفاق خود بهره‌اى نمى‌برند. 
پیام‌ها: 
١- منّت‌گذارى و آزار فقیر،پاداش انفاق و صدقات را از بین مى‌برد. «لا تُبْطِلُوا» 
٢-ریا،نشانه عدم ایمان واقعى به پروردگار و قیامت است. «یُنْفِقُ‌ مالَهُ‌ رِئاءَ النّاسِ‌ وَ لا یُؤْمِنُ‌ بِاللّهِ‌» 
٣-انفاق مهم نیست،انگیزه و روحیّه‌ى انفاق‌کننده مهم است. «رِئاءَ النّاسِ‌» 
٤-اعمال شخص منّت‌گذار،ریاکار و کافر،تباه است.کلمه‌ى «فَمَثَلُهُ‌» قابل تطبیق با هر سه گروه است. 
٥-ریاکار،عاقبت رسوا مى‌شود و حوادث،کاشف حقایق است. «فَتَرَکَهُ‌ صَلْداً» 
٦-ریاکار نه تنها از پاداش آخرت محروم است،بلکه رشد روحى را نیز کسب نکرده است. «لا یَقْدِرُونَ‌ عَلى‌ شَیْ‌ءٍ» 
٧-منّت‌گذار و ریاکار،در مدار کفر و مورد تهدید است. «لا یَهْدِی الْقَوْمَ‌ الْکافِرِینَ‌» 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۸ ، ۱۰:۲۰
محمدرضا زارع

225-  و من دعاء له (علیه السلام)
> یلتجئ إلی اللّه أن یغنیه <
اللَّهُمَّ صُنْ وَجْهِی بِالْیَسَارِ وَ لَا تَبْذُلْ جَاهِیَ بِالْإِقْتَارِ فَأَسْتَرْزِقَ طَالِبِی رِزْقِکَ وَ أَسْتَعْطِفَ شِرَارَ خَلْقِکَ وَ أُبْتَلَی بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِی وَ أُفْتَتَنَ بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی وَ أَنْتَ مِنْ وَرَاءِ ذَلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الْإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.
 

 

 

خطبه 225-نیایش به خدا 
یاری خواستن از خدا در مشکلات اقتصادی 
خدایا آبرویم را با بی نیازی نگهدار، و با تنگدستی شخصیت مرا لکه دار مفرما، که از روزی خواران تو روزی خواهم، و از آدمهای بدکردار عفو و بخشش طلبم، مرا در ستودن آن کس که به من عطایی فرمود موفق فرما، و در نکوهش آن کس که از من دریغ داشت آزمایش گردم، در صورتیکه در پشت پرده، اختیار هر بخشش و دریغی در دست تو است و تو بر همه چیز توانایی.
 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۸ ، ۰۹:۱۰
محمدرضا زارع

#حدیث_مهدوی
 

کلام امام زمان(عج)

ای شیعه ما 
خداوند ما و شما را به رحمت خود از خطرها، بلاها، بدی‌ها و ناملایمات حفظ کند، که او ولی رحمت است و بر آنچه که بخواهد توانا است، و او ولی و حافظ ما و شما است.

توقیع به مردم قم-ابن ابی غانم قزوینی- الاحتجاج/ ج2/ ص7-466

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۸ ، ۰۸:۰۰
محمدرضا زارع

«٢٦٣»قَوْلٌ‌ مَعْرُوفٌ‌ وَ مَغْفِرَةٌ‌ خَیْرٌ مِنْ‌ صَدَقَةٍ‌ یَتْبَعُها أَذىً‌ وَ اللّهُ‌ غَنِیٌّ‌ حَلِیمٌ‌ 
گفتار پسندیده(با نیازمندان)و گذشت(از تندى آنان)،از بخششى که بدنبال آن آزارى باشد،بهتر است.و خداوند بى‌نیاز بردبار است. 
نکته‌ها: 
رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:اگر سائلى نزد شما آمد،به یکى از این دو روش عمل کنید؛«بذل یسیر او رد جمیل» ١یا چیزى که در توان دارید به او عطا کنید،یا به طرز شایسته‌اى او را ردّ نمایید.همچنین فرمود:اگر با مال نمى‌توانید به مردم رسیدگى کنید،با اخلاق برسید. ٢

پیام‌ها: 
١-آبرو و شخصیّت فقیر، باارزش‌تر از حفظ‍‌ شکم فقیر است. «قَوْلٌ‌ مَعْرُوفٌ‌... خَیْرٌ مِنْ‌ صَدَقَةٍ‌» 
٢-فقیر را با محبّت و دلسوزى به کار مفیدى که زندگى او را تأمین کند،راهنمایى کنید. «قَوْلٌ‌ مَعْرُوفٌ‌» 
٣-انفاق باید همراه با اخلاق باشد. «قَوْلٌ‌ مَعْرُوفٌ‌... خَیْرٌ مِنْ‌ صَدَقَةٍ‌» 
٤-گفتگوى خوش با فقیر،موجب تسکین او و عامل رشد انسان است،در حالى که صدقه با منّت،هیچ‌کدام را به همراه ندارد. «قَوْلٌ‌ مَعْرُوفٌ‌... خَیْرٌ مِنْ‌ صَدَقَةٍ‌» 
٥-اگر فقیرى بخاطر فشار و تنگدستى،ناروایى گفت او را ببخشید. «مَغْفِرَةٌ‌» 
٦-رعایت عرف جامعه،در سخن و عمل لازم است.«قول معروف» 
٧-خداوند آزاررسانى به فقیر را پاسخ مى‌دهد،ولى نه با عجله.«حلیم» 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۸ ، ۱۰:۲۰
محمدرضا زارع

224-  و من کلام له (علیه السلام)
> یتبرأ من الظلم <
وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَی حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَی اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْحُطَامِ وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَی الْبِلَی قُفُولُهَا وَ یَطُولُ فِی الثَّرَی حُلُولُهَا وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّی اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعاً وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ کَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ وَ عَاوَدَنِی مُؤَکِّداً وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً فَأَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی فَظَنَّ أَنِّی أَبِیعُهُ دِینِی وَ أَتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی فَأَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَةً ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ کَادَ أَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِهَا فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِلُ یَا عَقِیلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِی إِلَی نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَی وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَی وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِی وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّةٍ أَوْ قَیْئِهَا فَقُلْتُ أَ صِلَةٌ أَمْ زَکَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ فَذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ وَ لَکِنَّهَا هَدِیَّةٌ فَقُلْتُ هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ أَ عَنْ دِینِ اللَّهِ أَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَی أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَی وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَی نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِینُ.

 

 

خطبه 224-پارسائی علی 
پرهیز از ستمکاری 
سوگند بخدا! اگر بر روی خارهای سعدان به سر ببرم، و یا با غل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم، و چیزی از اموال را غصب کرده باشم، چگونه بر کسی ستم کنم برای نفس خویش، که به سوی کهنگی و پوسیده شدن پیش می رود، و در خاک، زمان طولانی اقامت می کند. پرهیز از امتیازخواهی بخدا سوگند، برادرم عقیل را دیدم که به شدت تهیدست شده و از من درخواست داشت تا یک من از گندمهای بیت المال را به او به خشم (ببخشم)، کودکانش را دیدم که از گرسنگی دارای موهای ژولیده، و رنگشان تیره شده بود گویا با نیل رنگ شده بودند. پی در پی مرا دیدار و درخواست خود را تکرار می کرد، چون گفته های او را گوش فرادادم پنداشت که دین خود را به او واگذار می کنم، به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست برمی دارم، روزی آهنی را در آتش گداخته به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم، پس چونان بیمار از درد فریاد زد ونزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم، ای عقیل: گریه کنندگان بر تو بگریند، از حرارت آهنی می نالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است؟ اما مرا به آتش دوزخی می خوانی که خدای جبارش با خشم خود آن را گداخته است، تو از حرارت ناچیز می نالی و من از حرارت آتش الهی ننالم؟ و از این حادثه شگفت آورتر اینکه شب هنگام کسی به دیدار ما آمد و ظرفی سرپوشیده پر از حلوا داشت، معجونی در آن ظرف بود که از آن تنفر داشتم، گویا آن را با آب دهان مار سمی، یا قی کرده آن مخلوط کردند، به او گفتم: هدیه است؟ یا زکات یا صدقه؟ که این دو بر ما اهل بیت پیامبر (ص) حرام است. گفت: نه، زکات است نه صدقه، بلکه هدیه است. گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگریند، آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده یا جن زده شدی؟ یا هذیان می گویی؟ بخدا سوگند! اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوای را از مورچه ای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد، و همانا این دنیای آلوده شما نزد من از برگ جویده شده دهان ملخ پست تر است علی را با نعمتهای فناپذیر، و لذتهای ناپایدار چه کار؟!! بخدا پناه می بریم از خفتن عقل، و زشتی لغزشها، و از او یاری می جوییم.
 


 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۸ ، ۰۹:۱۰
محمدرضا زارع

#حدیث_مهدوی
 

امیر المومنین(ع)

اذا نادی مناد من السماء ان الحق فی آل محمد فعند ذلک  یظهر المهدی علی افواه الناس، یشربون ذکره، فلا یکون لهم ذکره غیره.

هنگامی که منادی غیبی از آسمان بانگ برآورد که حق با آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است، نام مهدی (علیه‌السلام) بر سر زبان‌ها می افتد و جهان مالامال از نام او می شود، دیگر یادی از غیر او به میان نمی آید.

بشارت الاسلام/ ص76

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۸ ، ۰۸:۰۰
محمدرضا زارع

«٢٦٢»اَلَّذِینَ‌ یُنْفِقُونَ‌ أَمْوالَهُمْ‌ فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌ ثُمَّ‌ لا یُتْبِعُونَ‌ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً‌ لَهُمْ‌ أَجْرُهُمْ‌ عِنْدَ رَبِّهِمْ‌ وَ لا خَوْفٌ‌ عَلَیْهِمْ‌ وَ لا هُمْ‌ یَحْزَنُونَ‌ 
کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌کنند و سپس به دنبال آنچه انفاق کرده‌اند،منّت نمى‌گذارند و آزارى نمى‌رسانند،پاداش آنها برایشان نزد پروردگارشان(محفوظ‍‌)است و نه ترسى دارند و نه غمگین مى‌شوند. 
نکته‌ها: 
هدف اسلام از انفاق،تنها سیر کردن شکم فقرا نیست،بلکه این کار زیبا باید بدست افراد خوب،یا شیوه خوب و همراه با اهداف خوبى باشد. 
گاهى انسان گامى براى خدا بر مى‌دارد و کارى را به نیکى شروع مى‌کند،ولى به خاطر عوارضى از قبیل غرور یا منّت یا توقّع و یا امثال آن ارزش کار را از بین مى‌برد.با منّت،اثر انفاق از بین مى‌رود،چون هدف از انفاق تطهیر روح از بخل است،ولى نتیجه‌ى منّت،آلوده شدن روح مى‌باشد.منّت‌گذار،یا در صدد بزرگ کردن خود و تحقیر دیگران است و یا مى‌خواهد نظر مردم را به خود جلب کند که در هر صورت از اخلاص بدور است.مگر خداوند به خاطر همه‌ى نعمت‌هایى که به ما داده بر ما منّت گذاشته تا ما با بخشیدن جزئى از آن بر خلق او منّت بگذاریم. 
در مجمع البیان حدیثى روایت شده است که رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند:خداوند در قیامت به منّت‌گذاران،نگاه لطف‌آمیز نمى‌کند. 
پیام‌ها: 
١-شروع نیکو کافى نیست،اتمام نیکو هم شرط‍‌ است. «یُنْفِقُونَ‌... ثُمَّ‌ لا یُتْبِعُونَ‌... مَنًّا» 
٢-اسلام حافظ‍‌ شخصیّت محرومان و فقراست و کوبیدن شخصیّت فقرا از طریق منّت را سبب باطل شدن عمل مى‌داند. «لا یُتْبِعُونَ‌... مَنًّا وَ لا أَذىً‌» 
٣-اعمال انسان،در یکدیگر تأثیر دارند،یعنى یک عمل مى‌تواند عمل دیگر را خنثى کند.انفاق براى درمان فقر است،ولى منّت‌گذارى آن را مایه‌ى درد فقرا مى‌گرداند. «یُنْفِقُونَ‌... لا یُتْبِعُونَ‌... مَنًّا وَ لا أَذىً‌» 
٤-خداوند،آینده انفاق‌کننده را تضمین کرده است. «لا خَوْفٌ‌ عَلَیْهِمْ‌ وَ لا هُمْ‌ یَحْزَنُونَ‌» 
٥-کسى که بدون منّت و آزار و فقط‍‌ براى خدا انفاق مى‌کند،از آرامشى الهى برخوردار است. «یُنْفِقُونَ‌ أَمْوالَهُمْ‌ فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌... لا خَوْفٌ‌ عَلَیْهِمْ‌ وَ لا هُمْ‌ یَحْزَنُونَ‌» 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۸ ، ۱۰:۳۰
محمدرضا زارع

223-  و من کلام له (علیه السلام)
> قاله عند تلاوته " یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ " <
أَدْحَضُ مَسْئُولٍ حُجَّةً وَ أَقْطَعُ مُغْتَرٍّ مَعْذِرَةً لَقَدْ أَبْرَحَ جَهَالَةً بِنَفْسِهِ یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا جَرَّأَکَ عَلَی ذَنْبِکَ وَ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ وَ مَا أَنَّسَکَ بِهَلَکَةِ نَفْسِکَ أَ مَا مِنْ دَائِکَ بُلُولٌ أَمْ لَیْسَ مِنْ نَوْمَتِکَ یَقَظَةٌ أَ مَا تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِکَ مَا تَرْحَمُ مِنْ غَیْرِکَ فَلَرُبَّمَا تَرَی الضَّاحِیَ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَتُظِلُّهُ أَوْ تَرَی الْمُبْتَلَی بِأَلَمٍ یُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْکِی رَحْمَةً لَهُ فَمَا صَبَّرَکَ عَلَی دَائِکَ وَ جَلَّدَکَ عَلَی مُصَابِکَ وَ عَزَّاکَ عَنِ الْبُکَاءِ عَلَی نَفْسِکَ وَ هِیَ أَعَزُّ الْأَنْفُسِ عَلَیْکَ وَ کَیْفَ لَا یُوقِظُکَ خَوْفُ بَیَاتِ نِقْمَةٍ وَ قَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعَاصِیهِ مَدَارِجَ سَطَوَاتِهِ فَتَدَاوَ مِنْ دَاءِ الْفَتْرَةِ فِی قَلْبِکَ بِعَزِیمَةٍ وَ مِنْ کَرَی الْغَفْلَةِ فِی نَاظِرِکَ بِیَقَظَةٍ وَ کُنْ لِلَّهِ مُطِیعاً وَ بِذِکْرِهِ آنِساً وَ تَمَثَّلْ فِی حَالِ تَوَلِّیکَ عَنْهُ إِقْبَالَهُ عَلَیْکَ یَدْعُوکَ إِلَی عَفْوِهِ وَ یَتَغَمَّدُکَ بِفَضْلِهِ وَ أَنْتَ مُتَوَلٍّ عَنْهُ إِلَی غَیْرِهِ فَتَعَالَی مِنْ قَوِیٍّ مَا أَکْرَمَهُ وَ تَوَاضَعْتَ مِنْ ضَعِیفٍ مَا أَجْرَأَکَ عَلَی مَعْصِیَتِهِ وَ أَنْتَ فِی کَنَفِ سِتْرِهِ مُقِیمٌ وَ فِی سَعَةِ فَضْلِهِ مُتَقَلِّبٌ فَلَمْ یَمْنَعْکَ فَضْلَهُ وَ لَمْ یَهْتِکْ عَنْکَ سِتْرَهُ بَلْ لَمْ تَخْلُ مِنْ لُطْفِهِ مَطْرَفَ عَیْنٍ فِی نِعْمَةٍ یُحْدِثُهَا لَکَ أَوْ سَیِّئَةٍ یَسْتُرُهَا عَلَیْکَ أَوْ بَلِیَّةٍ یَصْرِفُهَا عَنْکَ فَمَا ظَنُّکَ بِهِ لَوْ أَطَعْتَهُ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ أَنَّ هَذِهِ الصِّفَةَ کَانَتْ فِی مُتَّفِقَیْنِ فِی الْقُوَّةِ مُتَوَازِیَیْنِ فِی الْقُدْرَةِ لَکُنْتَ أَوَّلَ حَاکِمٍ عَلَی نَفْسِکَ بِذَمِیمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَسَاوِئِ الْأَعْمَالِ وَ حَقّاً أَقُولُ مَا الدُّنْیَا غَرَّتْکَ وَ لَکِنْ بِهَا اغْتَرَرْتَ وَ لَقَدْ کَاشَفَتْکَ الْعِظَاتِ وَ آذَنَتْکَ عَلَی سَوَاءٍ وَ لَهِیَ بِمَا تَعِدُکَ مِنْ نُزُولِ الْبَلَاءِ بِجِسْمِکَ وَ النَّقْصِ فِی قُوَّتِکَ أَصْدَقُ وَ أَوْفَی مِنْ أَنْ تَکْذِبَکَ أَوْ تَغُرَّکَ وَ لَرُبَّ نَاصِحٍ لَهَا عِنْدَکَ مُتَّهَمٌ وَ صَادِقٍ مِنْ خَبَرِهَا مُکَذَّبٌ وَ لَئِنْ تَعَرَّفْتَهَا فِی الدِّیَارِ الْخَاوِیَةِ وَ الرُّبُوعِ الْخَالِیَةِ لَتَجِدَنَّهَا مِنْ حُسْنِ تَذْکِیرِکَ وَ بَلَاغِ مَوْعِظَتِکَ بِمَحَلَّةِ الشَّفِیقِ عَلَیْکَ وَ الشَّحِیحِ بِکَ وَ لَنِعْمَ دَارُ مَنْ لَمْ یَرْضَ بِهَا دَاراً وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ یُوَطِّنْهَا مَحَلًّا وَ إِنَّ السُّعَدَاءَ بِالدُّنْیَا غَداً هُمُ الْهَارِبُونَ مِنْهَا الْیَوْمَ إِذَا رَجَفَتِ الرَّاجِفَةُ وَ حَقَّتْ بِجَلَائِلِهَا الْقِیَامَةُ وَ لَحِقَ بِکُلِّ مَنْسَکٍ أَهْلُهُ وَ بِکُلِّ مَعْبُودٍ عَبَدَتُهُ وَ بِکُلِّ مُطَاعٍ أَهْلُ طَاعَتِهِ فَلَمْ یُجْزَ فِی عَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ یَوْمَئِذٍ خَرْقُ بَصَرٍ فِی الْهَوَاءِ وَ لَا هَمْسُ قَدَمٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا بِحَقِّهِ فَکَمْ حُجَّةٍ یَوْمَ ذَاکَ دَاحِضَةٌ وَ عَلَائِقِ عُذْرٍ مُنْقَطِعَةٌ فَتَحَرَّ مِنْ أَمْرِکَ مَا یَقُومُ بِهِ عُذْرُکَ وَ تَثْبُتُ بِهِ حُجَّتُکَ وَ خُذْ مَا یَبْقَی لَکَ مِمَّا لَا تَبْقَی لَهُ وَ تَیَسَّرْ لِسَفَرِکَ وَ شِمْ بَرْقَ النَّجَاةِ وَ ارْحَلْ مَطَایَا التَّشْمِیرِ.

 

 

خطبه 223-تلاوت یا ایها الانسان... 
هشدار از غرور زدگیها 
برهان گناهکار، نادرست ترین برهان ها است، و عذرش از توجیه هر فریب خورده ای بی اساس تر، و خوشحالی او از عدم آگاهی است. ای انسان! چه چیز تو را بر گناه جرات داده؟ و در برابر پروردگار مغرور ساخته؟ و بر نابودی خود علاقمند کرده است؟ آیا بیماری تو را درمان نیست؟ و خوابزدگی تو بیداری ندارد؟ چرا آنگونه که به دیگران رحم می کنی، به خود رحم نمی کنی؟ چه بسا کسی را در آفتاب سوزان می بینی بر او سایه می افکنی یا بیماری را بنگری که سخت ناتوان است، از روی دلسوزی بر او اشک می ریزی، چه چیز تو را بر بیماری خود بی تفاوت کرده؟ و بر مصیبتهای خود شکیبا و از گریه بر حال خویشتن باز داشته است؟ در حالی که هیچ چیز برای تو عزیزتر از جانت نیست! چگونه ترس از فرود آمدن بلا، شب هنگام تو را بیدار نکرده است؟ که در گناه غوطه ور، و در پنجه قهر الهی مبتلا شده ای؟ چگونه بودن پس سستی دل را با استقامت درمان کن، و خوابزدگی چشمانت را با بیداری برطرف کن، و اطاعت خدا را بپذیر، و با یاد خدا انس گیر، و یاد آر که تو از خدا روی گردانی و در همان لحظه او روی به تو دارد، و تو را به عفو خویش می خواند، و با کرم خویش می پوشاند! در حالی که تو از خدا بریده و به غیر خدا توجه داری! پس چه نیرومند و بزرگوار است خدا! و چه ناتوان و بی مقداری تو، که بر عصیان او جرات داری، در حالی که تو را در پرتو نعمت خود قرار داده، و در گستره رحمت او آرمیده ای، نه بخشش خود را از تو گرفته، و نه پرده اسرار تو را دریده است. بلکه چشم بر هم زدنی، بی احساس خدا زنده نبودی، یا در نعمت های او غرق بودی، یا گناهان تو پرده پوشی شد، و یا بلا و مصیبتی را از تو دور ساخته است، پس چه فکر می کنی! اگر او را اطاعت کنی؟ بخدا سوگند! اگر این رفتار میان دو نفر که در توانایی و قدرت برابر بودند وجود داشت تو نخستین کسی بودی که خود را محکوم می کردی، بر زشتی اخلاق و نادرستی کردار. دنیاشناسی به حق می گویم که دنیا تو را فریفته است، که تو خود فریفته دنیایی، دنیا عبرت ها را برای تو آشکار کرده، و تو را به تساوی دعوت کرد، دنیا با دردهایی که در جسم تو می گذارد، و با کاهشی که در توانایی تو ایجاد می کند، راستگوتر از آن است که به تو دروغ بگوید، و یا مغرورت سازد. چه بسا نصیحت کننده ای از سوی دنیا را متهم نمودی، و راستگویی را دروغگو پنداشتی، اگر دنیا را از روی شهرهای ویران شده، و خانه های درهم فرو ریخته بشناسی، آن را یادآوری دلسوز، و اندرزدهنده ای گویا می یابی که چونان دوستی مهربان از تباهی و نابودی تو نگران است. دنیا چه خوب خانه ای است برای آن کس که آنرا جاودانه نپندارد، و خوب محلی است برای آن کس که آن را وطن خویش انتخاب نکند، سعادتمندان به وسیله دنیا در قیامت کسانی هستند که امروز از آن می گریزند. انسان و رستاخیز آنگاه که زمین سخت بلرزد، و نشانه های هولناک قیامت تحقق پذیرد، و پیروان هر دینی به آن ملحق شوند، و هر پرستش کننده به معبود خود، و هر اطاعت کننده ای به فرمانده خود رسد، نه چشمی بر خلاف عدالت و برابری در هوا گشوده، و نه قدمی برخلاف حق، آهسته در زمین نهاده می شود، در آن روز چه دلیلهایی که باطل می گردد، و عذرهایی که پذیرفته نمی شود! پس در جستجوی عذری باشید که پذیرفته شود، و دلیلی بجویید که استوار باشد، و از دنیای فانی برای آخرت جاویدان توشه بردار، و برای سفر آخرت وسائل لازم را آماده کن، و چشم به برق نجات بدوز، و بار سفر بربند.
 


 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۸ ، ۰۹:۱۵
محمدرضا زارع

#حدیث_مهدوی
 

امام کاظم(ع)

«صاحب هذا الأمر یقول الناس: لم یولد بعد».

«صاحب این امر کسی است که مردم می گویند (فکر می‌کنند) هنوز متولد نشده است (اشاره به اعتقاد اهل سنت)».

بحار الانوار/ ج51/ ص151

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۸ ، ۰۸:۰۰
محمدرضا زارع

216-  و من خطبة له (علیه السلام)
> خطبها بصفین <
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً بِوِلَایَةِ أَمْرِکُمْ وَ لَکُمْ عَلَیَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِی لِی عَلَیْکُمْ فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ وَ أَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ لَا یَجْرِی لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَی عَلَیْهِ وَ لَا یَجْرِی عَلَیْهِ إِلَّا جَرَی لَهُ وَ لَوْ کَانَ لِأَحَدٍ أَنْ یَجْرِیَ لَهُ وَ لَا یَجْرِیَ عَلَیْهِ لَکَانَ ذَلِکَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَی عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِی کُلِّ مَا جَرَتْ عَلَیْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَ لَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَی الْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَیْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِیدِ أَهْلُهُ.
>حق الوالی و حق الرعیة<
ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَی بَعْضٍ فَجَعَلَهَا تَتَکَافَأُ فِی وُجُوهِهَا وَ یُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ لَا یُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلَّا بِبَعْضٍ. وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْکَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِی عَلَی الرَّعِیَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِیَّةِ عَلَی الْوَالِی فَرِیضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِکُلٍّ عَلَی کُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِینِهِمْ فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَی أَذْلَالِهَا السُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِکَ الزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَةِ وَ یَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ. وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ وَالِیَهَا أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِی بِرَعِیَّتِهِ اخْتَلَفَتْ هُنَالِکَ الْکَلِمَةُ وَ ظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ وَ کَثُرَ الْإِدْغَالُ فِی الدِّینِ وَ تُرِکَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ فَعُمِلَ بِالْهَوَی وَ عُطِّلَتِ الْأَحْکَامُ وَ کَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ فَلَا یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقٍّ عُطِّلَ وَ لَا لِعَظِیمِ بَاطِلٍ فُعِلَ فَهُنَالِکَ تَذِلُّ الْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ الْأَشْرَارُ وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبَادِ. فَعَلَیْکُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِی ذَلِکَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَیْهِ فَلَیْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَی رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِی الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِیقَةَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ وَ لَکِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَی عِبَادِهِ النَّصِیحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَی إِقَامَةِ الْحَقِّ بَیْنَهُمْ وَ لَیْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِی الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِی الدِّینِ فَضِیلَتُهُ بِفَوْقِ أَنْ یُعَانَ عَلَی مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ وَ لَا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُیُونُ بِدُونِ أَنْ یُعِینَ عَلَی ذَلِکَ أَوْ یُعَانَ عَلَیْهِ. فَأَجَابَهُ (علیه السلام) رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ بِکَلَامٍ طَوِیلٍ یُکْثِرُ فِیهِ الثَّنَاءَ عَلَیْهِ وَ یَذْکُرُ سَمْعَهُ وَ طَاعَتَهُ لَهُ ، فَقَالَ (علیه السلام) : إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلَالُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فِی نَفْسِهِ وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنْ یَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذَلِکَ کُلُّ مَا سِوَاهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ کَانَ کَذَلِکَ لَمَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ لَطُفَ إِحْسَانُهُ إِلَیْهِ فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَی أَحَدٍ إِلَّا ازْدَادَ حَقُّ اللَّهِ عَلَیْهِ عِظَماً وَ إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالَاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ یُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ وَ یُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَی الْکِبْرِ وَ قَدْ کَرِهْتُ أَنْ یَکُونَ جَالَ فِی ظَنِّکُمْ أَنِّی أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ وَ اسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ کَذَلِکَ وَ لَوْ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ یُقَالَ ذَلِکَ لَتَرَکْتُهُ انْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَةِ وَ الْکِبْرِیَاءِ وَ رُبَّمَا اسْتَحْلَی النَّاسُ الثَّنَاءَ بَعْدَ الْبَلَاءِ فَلَا تُثْنُوا عَلَیَّ بِجَمِیلِ ثَنَاءٍ لِإِخْرَاجِی نَفْسِی إِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِلَیْکُمْ مِنَ التَّقِیَّةِ فِی حُقُوقٍ لَمْ أَفْرُغْ مِنْ أَدَائِهَا وَ فَرَائِضَ لَا بُدَّ مِنْ إِمْضَائِهَا فَلَا تُکَلِّمُونِی بِمَا تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِمَا یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ وَ لَا تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ وَ لَا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقَالًا فِی حَقٍّ قِیلَ لِی وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِی فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ کَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَیْهِ فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلَّا أَنْ یَکْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِیدٌ مَمْلُوکُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَیْرُهُ یَمْلِکُ مِنَّا مَا لَا نَمْلِکُ مِنْ أَنْفُسِنَا وَ أَخْرَجَنَا مِمَّا کُنَّا فِیهِ إِلَی مَا صَلَحْنَا عَلَیْهِ فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ الضَّلَالَةِ بِالْهُدَی وَ أَعْطَانَا الْبَصِیرَةَ بَعْدَ الْعَمَی.
 

 

خطبه 216-خطبه ای در صفین 
حقوق اجتماعی 
(پس از ستایش پروردگار!) 
خداوند سبحان، برای من، بر شما به جهت سرپرستی حکومت، حقی قرار داده، و برای شما همانند حق من، حقی تعیین فرموده است، پس حق گسترده تر از آن است که توصیفش کنند، ولی به هنگام عمل تنگنایی بی مانند دارد. حق اگر به سود کسی اجراء شود، ناگزیر به زیان او نیز روزی به کار رود، و چون به زیان کسی اجراء شود روزی به سود او جریان خواهد داشت. اگر بنا باشد حق به سود کسی اجراء شود و زیانی نداشته باشد، این مخصوص خدای سبحان است نه دیگر آفریده ها، به خاطر قدرت الهی بر بندگان، و عدالت او بر تمام موجوداتی که فرمانش بر آنها جاری است، لکن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده، و پاداش آن را دوچندان کرده است، از روی بخشندگی، و گشایشی که خواسته به بندگان عطا فرماید. حقوق متقابل رهبری و مردم پس خدای سبحان! برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم واجب کرد، و آن حقوق را در برابر هم گذاشت، که برخی از حقوق برخی دیگر را واجب گرداند، و حقی بر کسی واجب نمی شود مگر همانند آن را انجام دهد. و در میان حقوق الهی بزرگترین حق، حق رهبر بر مردم، و حق مردم بر رهبر است، حق واجبی که خدای سبحان، بر هر 
دو گروه لازم شمرد، و آن را عامل پایداری پیوند ملت و رهبر، و عزت دین قرار داد. پس رعیت اصلاح نمی شود جز آنکه زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمی شوند جز با درستکاری رعیت. و آنگاه که مردم حق رهبری را ادا کنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت یابد، و راههای دین پایدار، و نشانه های عدالت برقرار، و سنت پیامبر (ص) پایدار گردد، پس روزگار اصلاح شود، و مردم در تداوم حکومت امیدوار، و دشمن در آرزوهایش مایوس می شود. اما اگر مردم بر حکومت چیره شوند، یا زمامدار بر رعیت ستم کند، وحدت کلمه از بین می رود، نشانه های ستم آشکار، و نیرنگبازی در دین فراوان می گردد. و راه گسترده سنت پیامبر (ص) متروک، هواپرستی فراوان، احکام دین تعطیل، و بیماریهای دل فراوان گردد، مردم از اینکه حق بزرگی فراموش می شود، یا باطل خطرناکی در جامعه رواج می یابد، احساس نگرانی نمی کنند، پس در آن زمان نیکان خوار، و بدان قدرتمند می شوند، و کیفر الهی بر بندگان بزرگ و دردناک خواهد بود. پس بر شماست که یکدیگر را نصیحت کنید، و نیکو همکاری نمایید. درست است که هیچ کس نمی تواند حق اطاعت خداوندی را چنانکه باید بگذارد، هر چند در به دست آوردن رض 
ای خدا حریص باشد، و در کار بندگی تلاش فراوان نماید، لکن باید به مقدار توان، حقوق الهی را رعایت کند که یکی از واجبات الهی، یکدیگر را به اندازه توان نصیحت کردن، و برپا داشتن حق، و یاری دادن به یکدیگر است. هیچ کس هر چند قدر او در حق بزرگ، و ارزش او در دین بیشتر باشد، بی نیاز نیست که او را در انجام حق یاری رسانند، و هیچ کس گرچه مردم او را خوار شمارند، و در دیده ها بی ارزش باشد، کوچکتر از آن نیست که کسی را در انجام حق یاری کند یا دیگری به یاری او برخیزد. (پس یکی از یاران بپا خواست و با سخنی طولانی امام را ستود، حرف شنوایی و اطاعت از امام را اعلام داشت آنگاه امام فرمود:) 
کسی که عظمت خدا در جانش بزرگ، و منزلت او در قلبش والاست، سزاوار است که هر چه جز خدا را کوچک شمارد، و از او سزاوارتر کسی که نعمتهای خدا را فراوان در اختیار دارد، و بر خان احسان خدا نشسته است، زیرا نعمت خدا بر کسی بسیار نگردد جز آنکه حقوق الهی بر او فراوان باشد. روابط سالم و متقابل رهبر و مردم مردم! از پست ترین حالات زمامداران در نزد صالحان این است که گمان برند آنها دوستدار ستایش باشند، و کشورداری آنان بر کبر و خودپسندی استوار باشد، و خوش ندارم، در خاطر شما بگذرد که من ستایش را دوست دارم، و خواهان شنیدن آن می باشم، سپاس خدا را که چنین نبودم، و اگر ستایش را دوست می داشتم، آن را رها می کردم به خاطر فروتنی در پیشگاه خدای سبحان، و بزرگی و بزرگواری که تنها خدا سزاوار آن است. گاهی مردم، ستودن افرادی را برای کار و تلاش روا می دانند. اما من از شما می خواهم که مرا با سخنان زیبای خود مستایید، تا نفس خود را به وظائفی که نسبت به خدا و شما دارم خارج سازم، و حقوقی که مانده است بپردازم، و واجباتی که بر عهده من است و باید انجام گیرد اداء کنم، پس با من چنانکه با پادشاهان سرکش سخن می گویند، حرف نزنید، و چنانکه از 
آدمهای خشمگین کناره می گیرند دوری نجویید، و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید، و گمان مبرید اگر حقی به من پیشنهاد دهید بر من گران آید، یا در پی بزرگ نشان دادن خویشم. زیرا کسی که شنیدن حق، یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن دشوارتر خواهد بود. پس، از گفتن حق، یا مشورت در عدالت خودداری نکنید، زیرا خود را برتر از آنکه اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمی دانم، مگر آنکه خداوند مرا حفظ فرماید، پس همانا من و شما بندگان و مملوک پروردگاریم که جز او پروردگاری نیست، او مالک ما، و ما را بر نفس خود اختیاری نیست، ما را در آنچه بودیم خارج و بدانچه صلاح ما بود درآورد، به جای گمراهی هدایت، و بجای کوری بینایی به ما عطا فرمود.
 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۸ ، ۱۰:۳۰
محمدرضا زارع

222-  و من کلام له (علیه السلام)
> قاله عند تلاوته <
 یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی جَعَلَ الذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَةٍ فِی الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ یُذَکِّرُونَ بِأَیَّامِ اللَّهِ وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِی الْفَلَوَاتِ مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَیْهِ طَرِیقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ وَ مَنْ أَخَذَ یَمِیناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَیْهِ الطَّرِیقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَکَةِ وَ کَانُوا کَذَلِکَ مَصَابِیحَ تِلْکَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْکَ الشُّبُهَاتِ وَ إِنَّ لِلذِّکْرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَنْهُ یَقْطَعُونَ بِهِ أَیَّامَ الْحَیَاةِ وَ یَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فِی أَسْمَاعِ الْغَافِلِینَ وَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ یَأْتَمِرُونَ بِهِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ فَکَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْیَا إِلَی الْآخِرَةِ وَ هُمْ فِیهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِکَ فَکَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُیُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِی طُولِ الْإِقَامَةِ فِیهِ وَ حَقَّقَتِ الْقِیَامَةُ عَلَیْهِمْ عِدَاتِهَا فَکَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِکَ لِأَهْلِ الدُّنْیَا حَتَّی کَأَنَّهُمْ یَرَوْنَ مَا لَا یَرَی النَّاسُ وَ یَسْمَعُونَ مَا لَا یَسْمَعُونَ فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِکَ فِی مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِینَ أَعْمَالِهِمْ وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ عَلَی کُلِّ صَغِیرَةٍ وَ کَبِیرَةٍ أُمِرُوا بِهَا فَقَصَّرُوا عَنْهَا أَوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فیهَا وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أَوْزَاِرِهمْ ظُهُورَهُمْ فَضَعُفُوا عَنِ الِاسْتِقْلَالِ بِهَا فَنَشَجُوا نَشِیجاً وَ تَجَاوَبُوا نَحِیباً یَعِجُّونَ إِلَی رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرَافٍ لَرَأَیْتَ أَعْلَامَ هُدًی وَ مَصَابِیحَ دُجًی قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلَائِکَةُ وَ تَنَزَّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَةُ وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْکَرَامَاتِ فِی مَقْعَدٍ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِیهِ فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ یَتَنَسَّمُونَ بِدُعَائِهِ رَوْحَ التَّجَاوُزِ رَهَائِنُ فَاقَةٍ إِلَی فَضْلِهِ وَ أُسَارَی ذِلَّةٍ لِعَظَمَتِهِ جَرَحَ طُولُ الْأَسَی قُلُوبَهُمْ وَ طُولُ الْبُکَاءِ عُیُونَهُمْ لِکُلِّ بَابِ رَغْبَةٍ إِلَی اللَّهِ مِنْهُمْ یَدٌ قَارِعَةٌ یَسْأَلُونَ مَنْ لَا تَضِیقُ لَدَیْهِ الْمَنَادِحُ وَ لَا یَخِیبُ عَلَیْهِ الرَّاغِبُونَ فَحَاسِبْ نَفْسَکَ لِنَفْسِکَ فَإِنَّ غَیْرَهَا مِنَ الْأَنْفُسِ لَهَا حَسِیبٌ غَیْرُکَ.

 

 

خطبه 222-تلاوت رجال لا تلهیهم... 
ارزش یاد خدا 
همانا خدای سبحان و بزرگ، یاد خود را روشنی بخش دلها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوایی بشنود، و چشم پس از کم نوری بنگرد، و انسان پس از دشمنی رام گردد، خداوند که نعمتهای او گرانقدر است، در دورانهای مختلف روزگار، و در دوران فترت (تا آمدن پیامبری پس از پیامبر دیگر) بندگانی داشته که با آنان در گوش جانشان زمزمه می کرد، و در درون عقلشان با آنان سخن می گفت. که چراغ هدایت را با نور بیداری در گوشها و دیده ها و دلها برافروختند، روزهای خدایی را به یاد می آوردند و مردم را از جلال و بزرگی خدا می ترساندند، آنان نشانه های روشن خدا در بیابانهایند، آن را که راه میانه در پیش گرفت می ستودند، و به رستگاری بشارت می دادند، و آن را که به جانب چپ یا راست کشانده می شد، روش او را زشت می شمردند، و از نابودی هشدار می دادند، همچنان چراغ تاریکیها، و راهنمای پرتگاهها بودند. همانا! یاد خدا را مردمی است که آن را بجای دنیا برگزیدند، که هیچ تجارتی یا خرید و فروش، آنها را از یاد خدا باز نمی دارد، با یاد خدا روزگار می گذرانند، و غافلان را با هشدارهای خود، از کیفرهای الهی می ترسانند. به عدالت فرمان می دهند، و خود عدالت گسترند، از بدیها نهی می کنند و خود از آنها پرهیز دارند. با اینکه در دنیا زندگی می کنند گویا آن را رها کرده به آخرت پیوسته اند، سرای دیگر را مشاهده کرده، گویا از مسائل پنهان برزخیان و مدت طولانی اقامتشان آگاهی دارند، و گویا قیامت وعده های خود را برای آنان تحقق بخشیده است، آنان پرده ها را برای مردم دنیا برداشته اند، می بینند آنچه را که مردم نمی نگرند، و می شنوند آنچه را که مردم نمی شنوند، اگر اهل ذکر را در اندیشه خود آوری، و مقامات ستوده آنان، و مجالس آشکارشان را بنگری، می بینی که آنان نامه های اعمال خود را گشوده، و برای حسابرسی آماده اند که همه را جبران کردند. اعمال کوچک و بزرگی که به آنان فرمان داده شدند و کوتاهی کردند، یا اعمالی که از آن نهی شده و مرتکب گردیدند، بار سنگین گناهان خویش را بر دوش نهاده، و در برداشتن آن ناتوان شدند، گریه در گلویشان شکسته، و با ناله و فریاد می گریند و با یکدیگر گفتگو دارند، در پیشگاه پروردگار خویش به پشیمانی اعتراف دارند. آنها نشانه های هدایت، و چراغهای روشنگر تاریکیها می باشند، فرشتگان آنان را در میان گرفته، و آرامش بر آنها می بارند، درهای آسمان برویشان گشوده، و مقام ارزشمندی برای 
آنان آماده کرده اند، مقامی که خداوند با نظر رحمت به آن می نگرد، و از تلاش آنها راضی، و منزلت آنهارا می ستاید، دست به دعا برمی دارند، و آمرزش الهی می طلبند، در گرو نیازمندی فضل خدا، و اسیران بزرگی اویند، غم و اندوه طولانی دلهایشان را مجروح، و گریه های پیاپی چشمهایشان را آزرده است، دست آنان به طرف تمام درهای امیدواری خدا دراز است، از کسی درخواست می کنند که بخشش او را کاستی، و درخواست کنندگان او را نومیدی نیست. پس اکنون به خاطر خودت، حساب خویش را بررسی کن زیرا دیگران حسابرسی غیر از تو دارند.
 


 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۸ ، ۰۹:۱۵
محمدرضا زارع

«٢٦١»مَثَلُ‌ الَّذِینَ‌ یُنْفِقُونَ‌ أَمْوالَهُمْ‌ فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌ کَمَثَلِ‌ حَبَّةٍ‌ أَنْبَتَتْ‌ سَبْعَ‌ سَنابِلَ‌ فِی کُلِّ‌ سُنْبُلَةٍ‌ مِائَةُ‌ حَبَّةٍ‌ وَ اللّهُ‌ یُضاعِفُ‌ لِمَنْ‌ یَشاءُ وَ اللّهُ‌ واسِعٌ‌ عَلِیمٌ‌ 
مثل کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌کنند،همانند بذرى است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه یک‌صد دانه باشد و خداوند آن را براى هرکس بخواهد(و شایستگى داشته باشد،)دو یا چند برابر مى‌کند و خدا(از نظر قدرت و رحمت)وسیع و(به همه چیز)داناست. 
نکته‌ها: 
سفارش به انفاق و منع از اسراف و تبذیر،بهترین راه براى حلّ‌ اختلافات طبقاتى است. 
همچنان که پیدایش و گسترش ربا، زمینه‌ساز و به‌وجودآورندۀ طبقات است.لذا در قرآن آیات لزوم اتفاق و تحریم ربا در کنار هم آمده است. ١
هر دانه‌اى،در هر زمینى،هفت خوشه که در هر خوشه صد دانه باشد نمى‌رویاند،بلکه باید دانه،سالم و زمین،مستعد و زمان،مناسب و حفاظت،کامل باشد.همچنین انفاق مال حلال،با قصد قربت،بدون منّت و با شیوه‌ى نیکو آن‌همه آثار خواهد داشت. 
پیام‌ها: 
١-انفاق،تنها پاداش اخروى ندارد،بلکه سبب رشد و تکامل وجودى خود انسان مى‌گردد. «مَثَلُ‌ الَّذِینَ‌ یُنْفِقُونَ‌» 
٢-ستایش قرآن از کسانى است که انفاق سیره‌ى همیشگى آنان باشد. «یُنْفِقُونَ‌» فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد. 
٣-انفاق،زمانى ارزشمند است که در راه خدا باشد.در اسلام اقتصاد از اخلاق جدا نیست. «فِی سَبِیلِ‌ اللّهِ‌» ٤-استفاده از مثال‌هاى طبیعى،هرگز کهنه نمى‌شود و براى همه مردم در هر سن و شرایطى که باشند قابل فهم است.تشبیه مال به بذر و تشبیه آثار انفاق به خوشه‌هاى متعدّد پردانه . «کَمَثَلِ‌ حَبَّةٍ‌ أَنْبَتَتْ‌ سَبْعَ‌ سَنابِلَ‌» 
٥-تشویق و وعده‌ى پاداش،قوى‌ترین عامل حرکت است.پاداش هفتصد برابر. 
«وَ اللّهُ‌ یُضاعِفُ‌» 
٦-لطف خداوند،محدودیّت ندارد. «وَ اللّهُ‌ یُضاعِفُ‌... وَ اللّهُ‌ واسِعٌ‌ عَلِیمٌ‌» 
٧-اگر انفاق مال،تا هفتصد برابر قابلیّت رشد و نموّ دارد؛ «کَمَثَلِ‌ حَبَّةٍ‌ أَنْبَتَتْ‌ سَبْعَ‌ سَنابِلَ‌ فِی کُلِّ‌ سُنْبُلَةٍ‌ مِائَةُ‌ حَبَّةٍ‌» پس حساب کسانى که در راه خدا جان خود را انفاق مى‌کنند چه مى‌تواند باشد؟! «وَ اللّهُ‌ واسِعٌ‌ عَلِیمٌ‌» 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۸ ، ۰۸:۰۰
محمدرضا زارع

#حدیث_مهدوی

 

امام حسن مجتبی(ع)

«امام جواد علیه‌السلام روایت می کنند که روزی حضرت علی علیه‌السلام در حالی که به دست سلمان تکیه داده بودند وارد مسجد الحرام شدند و امام حسن مجتبی در محضر آن حضرت بود، در آن هنگام مردی نیکو صورت که جامه های زیبا بر تن داشت وارد شد و به خدمت امیرمومنان علیه‌السلام عرض ادب و تقدیم سلام نمود، سپس گفت: من از محضر شما سه پرسش می کنم، اگر آنها را پاسخ فرمائید می فهمم که این مردم به شما ستم کردند و حق شما را به ناحق غصب کردند، امیرمومنان فرمود: آنچه می خواهی بپرس.چون آن مرد سوالاتش را پرسید، امام علیه‌السلام به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی رو کرد و فرمود: ای ابومحمد سوالات این مرد را پاسخ بگو.چون امام حسن مجتبی علیه‌السلام هر سه پرسش را پاسخ گفت، آن مرد به وحدانیت خدا و رسالت رسول اکرم گواهی داد و سپس به امامت امیرمومنان و امام حسن مجتبی و امام حسین سیدالشهداء (علیهم السلام) گواهی داد و آنگاه امام‌ها را یکی پس از دیگری شمرد و به امامت هر یکی شهادت داد تا به امام حسن عسکری علیه‌السلام رسید و آنگاه گفت:«و اشهد علی رجل من ولد الحسن لا یکنی و لا یسمی حتی یظهر امره، فیملأها عدلا کما ملئت جورا».«و گواهی می دهم به امامت فرزند امام حسن -عسکری- که نام و کنیه اش گفته نمی شود تا روزی که ظاهر شود و جهان را پر از عدالت کند، آنچنان که پر از ستم شده است».آنگاه امیرمومنان را تودیع کرد و از مسجد خارج شد.امیرمومنان خطاب به امام حسن فرمود: ای ابو محمد برخیز و این مرد را تعقیب کن. امام حسن مجتبی علیه‌السلام بلند شد و به دنبال آن مرد حرکت کرد، لحظاتی بعد برگشت و عرض کرد: این مرد تا از مسجد خارج شد اصلا متوجه نشدم که کجا پای نهاد و به کجا رفت!امیرمومنان فرمود: آیا این مرد را شناختی؟ امام حسن عرض کرد:خدا و پیامبر و امیرمومنان داناترند. امیرمومنان فرمود: او حضرت خضر بود».

اصول کافی/ ج1/ ص441طبق روایات فراوانی حضرت خضر زنده است و در فرصت‌های مناسب در مجلس امامان معصوم علیهم السلام حضور می یافت و اینک در خدمت حضرت بقیة الله روحی و ارواح العالمین له الفداء می باشد و جزء 30 نفری است که همواره در ملازمت آن حضرت هستند و خداوند به وسیله ی آنها رفع غربت از وجود مقدس حضرت صاحب الزمان در زمان غیبت می نماید. غیبت شیخ طوسی/ ص 102

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۸ ، ۱۳:۳۰
محمدرضا زارع

«٢٦٠»وَ إِذْ قالَ‌ إِبْراهِیمُ‌ رَبِّ‌ أَرِنِی کَیْفَ‌ تُحْیِ‌ الْمَوْتى‌ قالَ‌ أَ وَ لَمْ‌ تُؤْمِنْ‌ قالَ‌ بَلى‌ وَ لکِنْ‌ لِیَطْمَئِنَّ‌ قَلْبِی قالَ‌ فَخُذْ أَرْبَعَةً‌ مِنَ‌ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ‌ إِلَیْکَ‌ ثُمَّ‌ اجْعَلْ‌ عَلى‌ کُلِّ‌ جَبَلٍ‌ مِنْهُنَّ‌ جُزْءاً ثُمَّ‌ ادْعُهُنَّ‌ یَأْتِینَکَ‌ سَعْیاً وَ اعْلَمْ‌ أَنَّ‌ اللّهَ‌ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌ 
و(به یاد آور)هنگامى که ابراهیم گفت:پروردگارا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده مى‌کنى‌؟فرمود:مگر ایمان نیاورده‌اى‌؟عرض کرد:چرا،ولى براى آنکه قلبم آرامش یابد.(خداوند)فرمود:چهار پرنده(طاوس،خروس،کبوتر و کلاغ) ١را برگیر و آنها را نزد خود جمع و قطعه قطعه کن(و درهم بیامیز)سپس بر هر کوهى ٢قسمتى از آنها را قرار ده،آنگاه پرندگان را بخوان،به سرعت بسوى تو بیایند و بدان که خداوند تواناى حکیم است. 
نکته‌ها: 
تنها از یگانه ابرمرد تاریخ پس از رسول خدا صلى الله علیه و آله،یعنى على علیه السلام نقل شده است که فرمود:«لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا»اگر پرده‌ها کنار روند،بر یقین من افزوده نمى‌شود. ٣ولى سایر مردمان همه دوست دارند که شنیده‌ها و حتّى باورهاى خود را به صورت عینى مشاهده نمایند.چنانکه همه مى‌دانند قند را از چغندر مى‌گیرند،ولى دوست دارند چگونگى آن را مشاهده کنند. 
در تفاسیر آمده است:حضرت ابراهیم از کنار دریایى مى‌گذشت،مردارى را دید که در کنار دریا افتاده و قسمتى از آن در آب و قسمتى دیگر در خشکى است و پرندگان و حیوانات دریایى،صحرایى و هوایى از هر سو آن را طعمه‌ى خود قرار داده‌اند.حضرت با خود گفت: 
اگر این اتّفاق براى انسان رخ دهد و ذرّاتِ‌ بدن انسان در بین جانداران دیگر پخش شود،در قیامت آنها چگونه یک جا جمع و زنده مى‌شوند.لذا از خداوند درخواست کرد که نحوه‌ى زنده شدن مردگان را مشاهده کند.خداوند نیز با این نمایش،ابراهیم را به نور یقین و اطمینان رهسپار نمود. 
پیام‌ها: 
١-زنده کردن مردگان،از شئون ربوبیّت خداوند است. «رَبِّ‌ أَرِنِی کَیْفَ‌ تُحْیِ‌» 
٢-براى آموزش عمیق،استفاده از نمایش و مشاهدات حسى لازم است. «أَرِنِی» 
٣-کشف و شهود تنها براى کسانى است که مراتبى از علم،ایمان و استدلال را طى کرده باشند.درخواست «أَرِنِی» ابراهیم پاسخ داده مى‌شود،نه هرکس دیگر. 
٤-در پى آن باشیم که ایمان و یقین خود را بالا برده تا به مرز اطمینان برسیم. 
پژوهش و کنجکاوى یک ارزش است. «لِیَطْمَئِنَّ‌ قَلْبِی» 
٥-ایمان،داراى مراحل و درجاتى است. «لِیَطْمَئِنَّ‌ قَلْبِی» 
٦-قلب،مرکز آرامش است. «لِیَطْمَئِنَّ‌ قَلْبِی» 
٧-اولیاى خدا،قدرت تصرّف در هستى را دارند که به آن ولایت تکوینى گفته مى‌شود. «ثُمَّ‌ ادْعُهُنَّ‌ یَأْتِینَکَ‌ سَعْیاً» 
٨-معاد،جسمانى است و در قیامت بازگشت روح به همین ذرات بدن خواهد بود. «یَأْتِینَکَ‌ سَعْیاً» 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۸ ، ۱۰:۲۰
محمدرضا زارع

221-  و من کلام له (علیه السلام)
> قاله بعد تلاوته <
 أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ یَا لَهُ مَرَاماً مَا أَبْعَدَهُ وَ زَوْراً مَا أَغْفَلَهُ وَ خَطَراً مَا أَفْظَعَهُ لَقَدِ اسْتَخْلَوْا مِنْهُمْ أَیَّ مُدَّکِرٍ وَ تَنَاوَشُوهُمْ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ أَ فَبِمَصَارِعِ آبَائِهِمْ یَفْخَرُونَ أَمْ بِعَدِیدِ الْهَلْکَی یَتَکَاثَرُونَ یَرْتَجِعُونَ مِنْهُمْ أَجْسَاداً خَوَتْ وَ حَرَکَاتٍ سَکَنَتْ وَ لَأَنْ یَکُونُوا عِبَراً أَحَقُّ مِنْ أَنْ یَکُونُوا مُفْتَخَراً وَ لَأَنْ یَهْبِطُوا بِهِمْ جَنَابَ ذِلَّةٍ أَحْجَی مِنْ أَنْ یَقُومُوا بِهِمْ مَقَامَ عِزَّةٍ لَقَدْ نَظَرُوا إِلَیْهِمْ بِأَبْصَارِ الْعَشْوَةِ وَ ضَرَبُوا مِنْهُمْ فِی غَمْرَةِ جَهَالَةٍ وَ لَوِ اسْتَنْطَقُوا عَنْهُمْ عَرَصَاتِ تِلْکَ الدِّیَارِ الْخَاوِیَةِ وَ الرُّبُوعِ الْخَالِیَةِ لَقَالَتْ ذَهَبُوا فِی الْأَرْضِ ضُلَّالًا وَ ذَهَبْتُمْ فِی أَعْقَابِهِمْ جُهَّالًا تَطَئُونَ فِی هَامِهِمْ وَ تَسْتَنْبِتُونَ فِی أَجْسَادِهِمْ وَ تَرْتَعُونَ فِیمَا لَفَظُوا وَ تَسْکُنُونَ فِیمَا خَرَّبُوا وَ إِنَّمَا الْأَیَّامُ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ بَوَاکٍ وَ نَوَائِحُ عَلَیْکُمْ أُولَئِکُمْ سَلَفُ غَایَتِکُمْ وَ فُرَّاطُ مَنَاهِلِکُمْ الَّذِینَ کَانَتْ لَهُمْ مَقَاوِمُ الْعِزِّ وَ حَلَبَاتُ الْفَخْرِ مُلُوکاً وَ سُوَقاً سَلَکُوا فِی بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبِیلًا سُلِّطَتِ الْأَرْضُ عَلَیْهِمْ فِیهِ فَأَکَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ وَ شَرِبَتْ مِنْ دِمَائِهِمْ فَأَصْبَحُوا فِی فَجَوَاتِ قُبُورِهِمْ جَمَاداً لَا یَنْمُونَ وَ ضِمَاراً لَا یُوجَدُونَ لَا یُفْزِعُهُمْ وُرُودُ الْأَهْوَالِ وَ لَا یَحْزُنُهُمْ تَنَکُّرُ الْأَحْوَالِ وَ لَا یَحْفِلُونَ بِالرَّوَاجِفِ وَ لَا یَأْذَنُونَ لِلْقَوَاصِفِ غُیَّباً لَا یُنْتَظَرُونَ وَ شُهُوداً لَا یَحْضُرُونَ وَ إِنَّمَا کَانُوا جَمِیعاً فَتَشَتَّتُوا وَ آلَافاً فَافْتَرَقُوا وَ مَا عَنْ طُولِ عَهْدِهِمْ وَ لَا بُعْدِ مَحَلِّهِمْ عَمِیَتْ أَخْبَارُهُمْ وَ صَمَّتْ دِیَارُهُمْ وَ لَکِنَّهُمْ سُقُوا کَأْساً بَدَّلَتْهُمْ بِالنُّطْقِ خَرَساً وَ بِالسَّمْعِ صَمَماً وَ بِالْحَرَکَاتِ سُکُوناً فَکَأَنَّهُمْ فِی ارْتِجَالِ الصِّفَةِ صَرْعَی سُبَاتٍ جِیرَانٌ لَا یَتَأَنَّسُونَ وَ أَحِبَّاءُ لَا یَتَزَاوَرُونَ بَلِیَتْ بَیْنَهُمْ عُرَا التَّعَارُفِ وَ انْقَطَعَتْ مِنْهُمْ أَسْبَابُ الْإِخَاءِ فَکُلُّهُمْ وَحِیدٌ وَ هُمْ جَمِیعٌ وَ بِجَانِبِ الْهَجْرِ وَ هُمْ أَخِلَّاءُ لَا یَتَعَارَفُونَ لِلَیْلٍ صَبَاحاً وَ لَا لِنَهَارٍ مَسَاءً أَیُّ الْجَدِیدَیْنِ ظَعَنُوا فِیهِ کَانَ عَلَیْهِمْ سَرْمَداً شَاهَدُوا مِنْ أَخْطَارِ دَارِهِمْ أَفْظَعَ مِمَّا خَافُوا وَ رَأَوْا مِنْ آیَاتِهَا أَعْظَمَ مِمَّا قَدَّرُوا فَکِلْتَا الْغَایَتَیْنِ مُدَّتْ لَهُمْ إِلَی مَبَاءَةٍ فَاتَتْ مَبَالِغَ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ فَلَوْ کَانُوا یَنْطِقُونَ بِهَا لَعَیُّوا بِصِفَةِ مَا شَاهَدُوا وَ مَا عَایَنُوا وَ لَئِنْ عَمِیَتْ آثَارُهُمْ وَ انْقَطَعَتْ أَخْبَارُهُمْ لَقَدْ رَجَعَتْ فِیهِمْ أَبْصَارُ الْعِبَرِ وَ سَمِعَتْ عَنْهُمْ آذَانُ الْعُقُولِ وَ تَکَلَّمُوا مِنْ غَیْرِ جِهَاتِ النُّطْقِ فَقَالُوا کَلَحَتِ الْوُجُوهُ النَّوَاضِرُ وَ خَوَتِ الْأَجْسَامُ النَّوَاعِمُ وَ لَبِسْنَا أَهْدَامَ الْبِلَی وَ تَکَاءَدَنَا ضِیقُ الْمَضْجَعِ وَ تَوَارَثْنَا الْوَحْشَةَ وَ تَهَکَّمَتْ عَلَیْنَا الرُّبُوعُ الصُّمُوتُ فَانْمَحَتْ مَحَاسِنُ أَجْسَادِنَا وَ تَنَکَّرَتْ مَعَارِفُ صُوَرِنَا وَ طَالَتْ فِی مَسَاکِنِ الْوَحْشَةِ إِقَامَتُنَا وَ لَمْ نَجِدْ مِنْ کَرْبٍ فَرَجاً وَ لَا مِنْ ضِیقٍ مُتَّسَعاً فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ بِعَقْلِکَ أَوْ کُشِفَ عَنْهُمْ مَحْجُوبُ الْغِطَاءِ لَکَ وَ قَدِ ارْتَسَخَتْ أَسْمَاعُهُمْ بِالْهَوَامِّ فَاسْتَکَّتْ وَ اکْتَحَلَتْ أَبْصَارُهُمْ بِالتُّرَاب فَخَسَفَتْ وَ تَقَطَّعَتِ الْأَلْسِنَةُ فِی أَفْوَاهِهِمْ بَعْدَ ذَلَاقَتِهَا وَ هَمَدَتِ الْقُلُوبُ فِی صُدُورِهِمْ بَعْدَ یَقَظَتِهَا وَ عَاثَ فِی کُلِّ جَارِحَةٍ مِنْهُمْ جَدِیدُ بِلًی سَمَّجَهَا وَ سَهَّلَ طُرُقَ الْآفَةِ إِلَیْهَا مُسْتَسْلِمَاتٍ فَلَا أَیْدٍ تَدْفَعُ وَ لَا قُلُوبٌ تَجْزَعُ لَرَأَیْتَ أَشْجَانَ قُلُوبٍ وَ أَقْذَاءَ عُیُونٍ لَهُمْ فِی کُلِّ فَظَاعَةٍ صِفَةُ حَالٍ لَا تَنْتَقِلُ وَ غَمْرَةٌ لَا تَنْجَلِی فَکَمْ أَکَلَتِ الْأَرْضُ مِنْ عَزِیزِ جَسَدٍ وَ أَنِیقِ لَوْنٍ کَانَ فِی الدُّنْیَا غَذِیَّ تَرَفٍ وَ رَبِیبَ شَرَفٍ یَتَعَلَّلُ بِالسُّرُورِ فِی سَاعَةِ حُزْنِهِ وَ یَفْزَعُ إِلَی السَّلْوَةِ إِنْ مُصِیبَةٌ نَزَلَتْ بِهِ ضَنّاً بِغَضَارَةِ عَیْشِهِ وَ شَحَاحَةً بِلَهْوِهِ وَ لَعِبِهِ فَبَیْنَا هُوَ یَضْحَکُ إِلَی الدُّنْیَا وَ تَضْحَکُ إِلَیْهِ فِی ظِلِّ عَیْشٍ غَفُولٍ إِذْ وَطِئَ الدَّهْرُ بِهِ حَسَکَهُ وَ نَقَضَتِ الْأَیَّامُ قُوَاهُ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ الْحُتُوفُ مِنْ کَثَبٍ فَخَالَطَهُ بَثٌّ لَا یَعْرِفُهُ وَ نَجِیُّ هَمٍّ مَا کَانَ یَجِدُهُ وَ تَوَلَّدَتْ فِیهِ فَتَرَاتُ عِلَلٍ آنَسَ مَا کَانَ بِصِحَّتِهِ فَفَزِعَ إِلَی مَا کَانَ عَوَّدَهُ الْأَطِبَّاءُ مِنْ تَسْکِینِ الْحَارِّ بِالْقَارِّ وَ تَحْرِیکِ الْبَارِدِ بِالْحَارِّ فَلَمْ یُطْفِئْ بِبَارِدٍ إِلَّا ثَوَّرَ حَرَارَةً وَ لَا حَرَّکَ بِحَارٍّ إِلَّا هَیَّجَ بُرُودَةً وَ لَا اعْتَدَلَ بِمُمَازِجٍ لِتِلْکَ الطَّبَائِعِ إِلَّا أَمَدَّ مِنْهَا کُلَّ ذَاتِ دَاءٍ حَتَّی فَتَرَ مُعَلِّلُهُ وَ ذَهَلَ مُمَرِّضُهُ وَ تَعَایَا أَهْلُهُ بِصِفَةِ دَائِهِ وَ خَرِسُوا عَنْ جَوَابِ السَّاِئِلینَ عَنْهُ وَ تَنَازَعُوا دُونَهُ شَجِیَّ خَبَرٍ یَکْتُمُونَهُ فَقَائِلٌ یَقُولُ هُوَ لِمَا بِهِ وَ مُمَنٍّ لَهُمْ إِیَابَ عَافِیَتِهِ وَ مُصَبِّرٌ لَهُمْ عَلَی فَقْدِهِ یُذَکِّرُهُمْ أُسَی الْمَاضِینَ مِنْ قَبْلِهِ فَبَیْنَا هُوَ کَذَلِکَ عَلَی جَنَاحٍ مِنْ فِرَاقِ الدُّنْیَا وَ تَرْکِ الْأَحِبَّةِ إِذْ عَرَضَ لَهُ عَارِضٌ مِنْ غُصَصِهِ فَتَحَیَّرَتْ نَوَافِذُ فِطْنَتِهِ وَ یَبِسَتْ رُطُوبَةُ لِسَانِهِ فَکَمْ مِنْ مُهِمٍّ مِنْ جَوَابِهِ عَرَفَهُ فَعَیَّ عَنْ رَدِّهِ وَ دُعَاءٍ مُؤْلِمٍ بِقَلْبِهِ سَمِعَهُ فَتَصَامَّ عَنْهُ مِنْ کَبِیرٍ کَانَ یُعَظِّمُهُ أَوْ صَغِیرٍ کَانَ یَرْحَمُهُ وَ إِنَّ لِلْمَوْتِ لَغَمَرَاتٍ هِیَ أَفْظَعُ مِنْ أَنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَةٍ أَوْ تَعْتَدِلَ عَلَی عُقُولِ أَهْلِ الدُّنْیَا.

 

 

خطبه 221-تلاوت الهیکم التکاثر 
(پس از خواندن آیه 1 سوره تکاثر: افزون طلبی شما را به خود مشغول داشته تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید. فرمود) 
هشدار از غفلتزدگی ها 
شگفتا چه مقصد بسیار دوری، و چه زیارت کنندگان بیخبری! و چه کار دشوار و مرگباری! پنداشتند که جای مردگان خالی است، آنها که سخت مایه عبرتند، و از دور با یاد گذشتگان، فخر می فروشند، آیا به گورهای پدران خویش می نازند؟ و یا به تعداد فراوانی که در کام مرگ فرو رفته اند؟ آیا خواهان بازگشت اجسادی هستند که پوسیده شد؟ و حرکاتشان به سکون تبدیل گشت؟ آنها مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر! اگر با مشاهده وضع آنان به فروتنی روی آورند عاقلانه تر است تا آنان را وسیله فخرفروشی قرار دهند. اما بدنها با دیده های کم سو نگریستند، و با کوته بینی در امواج نادانی فرو رفته اند، اگر حال آنان را از ورای خانه های ویران، و سرزمینهای خالی از زندگان می پرسیدند، هرآینه می گفتند: (آنان با گمراهی در زمین فرو خفتند، و شما ناآگاهانه دنباله روی آنان شدید.) بر روی کاسه های سر آنها راه می روید. و بر روی جسدهایشان زراعت می کنید؟ و آنچه بجا گذاشته اند می خورید، و در خانه های ویران آنها مسکن گرفتید، و روزگاری که میان آنها و شماست بر شما زاری می کند، آنها پیش از شما بکام مرگ فرو رفتند، و زودتر از شما به آبشخورتان رسیدند. شرح حالات رفتگان آنها دارای عزت پایدار، و درجات والای افتخار، پادشاهان حاکم، یا رعیت سرفراز بودند که سرانجام راه به ژرفای برزخ پیمودند، و زمین آنها را در خود گرفت، و از گوشت بدنهای آنان خورد، و از خون آنان نوشید. پس در شکاف گورها بی جان و بدون رشد پنهان مانده اند. نه از دگرگونیها اندوهناک، و نه از زلزله ها ترسناک، و نه از فریادهای سخت هراسناکند، غائب شدگانی که کسی انتظار آنان را نمی کشد، و حاضرانی که حضور نمی یابند، اجتماعی داشتند و پراکنده شدند، با یکدیگر الفتی داشتند و جدا گردیدند. اگر یادشان فراموش شد، یا دیارشان ساکت شد، برای درازی زمان و دوری مکان نیست، بلکه کاسه مرگ نوشیدند، گویا بودند و گنگ شدند، شنوا بودند و کر گشتند، و حرکاتشان به سکون تبدیل شد، چنان آرمیدند که گویا بیهوش بر خاک افتاده و در خواب فرو رفته اند. 
همسایگانی که با یکدیگر انس نمی گیرند، دوستانی که به دیدار یکدیگر نمی روند، پیوندهای شناسایی در میانشان پوسیده، و اسباب برادری قطع گردیده است، با اینکه در یک جا گرد آمدند تنهایند، رفیقان یکدیگرند و از هم دورند، نه برای شب صبحگاهی می شناسند، و نه برای روز شامگاهی، شب، یا روزی که به سفر مرگ رفته اند برای آنها جاویدان است. خطرات آن جهان را وحشتناک تر از آنچه می ترسیدند یافتند، و نشانه های آن را بزرگ تر از آن چه می پنداشتند مشاهده کردند، و برای رسیدن به بهشت یا جهنم تا قرارگاه اصلی شان مهلت داده شدند، و جهانی از بیم و امید برایشان فراهم آمد، اگر می خواستند آنچه را که دیدند توصیف کنند، زبانشان عاجز می شد. حال اگر آثارشان نابود شد، و اخبارشان فراموش، اما چشمهای عبرت بین، آنها را می نگرد، و گوش جان اخبارشان را می شنود، که با زبان دیگری با ما حرف می زنند و می گویند: پیام مردگان! چهره های زیبا پژمرده، بدنهای نازپرورده پوسیده شد، و بر اندام خود لباس کهنگی پوشانده ایم، و تنگی قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از یکدیگر به ارث می بریم. خانه های خاموش قبر بر ما فرو ریخته، و زیباییهای اندام ما را نابود، 
و نشانه های چهره های ما را دگرگون کرده است، اقامت ما در این خانه های وحشتزا طولانی شده، نه از مشکلات رهایی یافته، و نه از تنگی قبر گشایشی فراهم شد. مردم! اگر آنها را در اندیشه خود بیاورید، یا پرده ها کنار رود، مردگان را در حالتی می نگرید که حشرات گوشهایشان را خورده، چشمهایشان به جای سرمه پر از خاک گردیده، و زبانهایی که با سرعت و فصاحت سخن می گفتند پاره پاره شده، قلبها در سینه ها پس از بیداری به خاموشی گرایید، و در تمام اعضای بدن پوسیدگی تازه ای آشکار شد، و آنها را زشت گردانید، و راه آفت زدگی بر اجسادشان گشوده شد، همه تسلیم شده، نه دستی برای دفاع، و نه قلبی برای زاری دارند. و آنان را می بینی که دلهای خسته از اندوه، و چشمهای پرشده از خاشاک دارند، در حالات اندوهناک آنها دگرگونی ایجاد نمی شود و سختی های آنان برطرف نمی گردد. 
عبرت از گذشتگان آه! زمین چقدر اجساد عزیزان خوش سیما را که با غذاهای لذیذ و رنگین زندگی کردند، و در آغوش نعمتها پرورانده شدند بکام خویش فرو برد، آنان که می خواستند با شادی غمها را از دل برون کنند، و به هنگام مصیبت با سرگرمیها، صفای عیش خود را بر هم نزنند، دنیا به آنها و آنها به دنیا می خندیدند، و در سایه خوشگذرانی غفلت زا، بی خبر بودند که روزگار با خارهای مصیبت زا آنها را درهم کوبید و گذشت روزگار توانایی شان را گرفت، مرگ از نزدیک به آنها نظر دوخت، و غم و اندوهی که انتظارش را نداشتند آنان را فرا گرفت، و غصه های پنهانی که خیال آن را نمی کردند در جانشان راه یافت، در حالی که با سلامتی انس داشتند انواع بیماریها در پیکرشان، پدید آمد، و هراسناک به اطبا، که آموزش دادند گرمی را با سردی، و سردی را با گرمی درمان کنند روی آوردند که بی نتیجه بود زیرا، داروی سردی، گرمی را علاج نکرد، و آنچه برای گرمی بکار بردند، سردی را بیشتر ساخت، و ترکیبات و اخلاط مزاج را به اعتدال نیاورد، جز آنکه آن بیماری را فزونی داد، تا آنجا که درمان کنند، خسته، و پرستار سرگردان، و خانواده از ادامه بیماریها سست و ناتوان شدند، و از پاسخ پر 
سش کنندگان درماندند، و درباره همان خبر حزن آوری که از او پنهان می داشتند در حضورش به گفتگو پرداختند. سختی های لحظه مرگ یکی می گفت تا لحظه مرگ بیمار است، دیگری در آرزوی شفا یافتن بود، و سومی خاندانش را به شکیبایی در مرگش دعوت می کرد، و گذشتگان رابه یاد می آورد، در آنحال که در آستانه مرگ، و ترک دنیا، و جدایی با دوستان بود که ناگهان اندوهی سخت به او روی آورد، فهم و درکش را گرفت، زبانش به خشکی گرایید، چه مطالب مهمی را می بایست بگوید که زبانش از گفتن آنها باز ماند، و چه سخنان دردناکی را می شنید و خود را به کری می زد، از شخص بزرگی که احترامش را نگه میداشت، یا فرد کوچکی که به او ترحم می کرد، همانا مرگ سختی هایی دارد که هراس انگیز و وصف ناشدنی است، و برتر از آن است که عقلهای اهل دنیا آن را درک کند.
 

 


 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۸ ، ۰۹:۱۰
محمدرضا زارع