عصر ظهور

موسسه مجازی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

عصر ظهور

موسسه مجازی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نویسند و گردآورنده مطالب : محمد رضا زارع
#نشر مطالب باذکر نشانی این وبلاگ بلامانع است!
_____________________

حدیث روز:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مِنَ الْخَیْرِ مَا یُعَجَّلُ
اصول کافى جلد3 صفحه: 212 روایة:4

ترجمه :
رسول خدا (ص) فرمود: همانا خدا کارهاى خیر، زود انجام شده را دوست دارد.

__________________________
*دوستان مارا در لینک زیر حتما دنبال کنید.*

دوستانی که بنده را دنبال میکنند، در صورتی که آدرس سایتشان نیز در فهرست دنبال کنندگانمون ثبت باشه و لینک دنبال کردن هم داشته باشند دنبال خواهند شد


۹۹ مطلب با موضوع «رویدادمذهبی» ثبت شده است


بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت امام صادق علیه السلام

شهادت رئیس مذهب شیعه حضرت أبى عبدالله جعفر بن محمد امام صادق(علیه السلام) را به همه مسلمین بالاخص شیعیان تسلیت مى گوییم، و امیدواریم که خداوند متعال توفیق رهسپارى راه آن امام بزرگ 
را به ما عنایت فرموده، لیاقت پیروى از آن حضرت را داشته باشیم.

تاریخ ولادت امام صادق(علیه السلام)

1 - امام صادق(علیه السلام) در هنگام طلوع فجر روز جمعه 27 ربیع الاول سال 83 هـ ق در شهر مقدس مدینه به دنیا آمدند، پدر آن بزرگوار حضرت امام باقر(علیه السلام)، و مادر آن بزرگوار امّ فروه دختر قاسم بن محمد بن أبى بکر بودند.
حضرت صادق جعفر بن محمد بن على بن الحسین(علیه السلام) از میان برادران خویش جانشین پدرش حضرت باقر(علیه السلام) بود، و وصى آن جناب بود که پس از او به امر امامت قیام نمود، و در فضل و دانش سر آمد همه برادران گشت، و از همه آنان نام آورتر، و در قدر و منزلت بالاتر، و در میان شیعه و سنى مقامش ارجمندتر بود، و به اندازه مردم از علوم آن حضرت نقل کرده اند که سخنانش توشه راه کاروانیان و مسافران و نام نامیش در هر شهر و دیار زبانزد مردمان گشته، و از هیچ یک از این خاندان علماء و دانشمندان بدان اندازه که از آن جناب حدیث نقل کرده از دیگرى نقل نکرده اند، و هیچ یک از اهل آثار و ناقلان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره بردند از دیگران بهره گیرى نکردند، زیرا اصحاب حدیث که نام راویان ثقات آن بزرگوار را جمع کرده اند با اختلاف در عقیده و گفتار شماره آن به چهار هزار نفر مى رسد. 
و دلیل هاى روشن درباره امامت آن جناب به اندازه اى است که دل ها را حیران کرده و زبان دشمن را از خورده گیرى گنگ و لال ساخته.

اسماء و القاب آن امام صادق(علیه السلام)

2 - نام آن حضرت جعفر و لقب شاخص ایشان حضرت «صادق» است، اگر چه القاب دیگرى همانند فاضل و صابر، و طاهر هم داشته اند، لقب صادق را حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) براى آن حضرت انتخاب فرمودند، مرحوم مجلسى در جلد 47 بحار الانوار صفحه 8 روایتى بدین مضمون نقل کرده است: 
«امام زین العابدین(علیه السلام) از پدرش و او از جدش امیر المؤمنین(علیه السلام) نقل کرده که فرمود: پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: وقتى که فرزند من جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب متولد شد، او را صادق نام گذارید، زیرا در اولاد او کسى همنام او خواهد بود که به ناحق دعوى امامت مى کند، و او را کذاب خواهند گفت.

فضائل و کرامات امام صادق(علیه السلام)

3 - فضائل آن حضرت زیاده از آن است که در این مختصر احصا شود، لکن براى تیمن و تبرک به بعض آنها اشاره مى کنیم.
مالک بن انس فقیه مدینه مى گوید: نزد امام صادق(علیه السلام) مى رفتم، آن حضرت براى نشستن من متکا مى گذاشت و احترام مى فرمود و ایشان نسبت به من محبت داشت، و این امر مرا بسیار خوشحال مى کرد و خداى را بر این نعمت شکر مى کردم. سپس مالک مى گوید: آن حضرت مردى بود که از سه حال خارج نبود: یا روزه بوده یا در حال نماز، و یا در حال ذکر خداوند، از بزرگان عبادت کنندگان، و در زهد سرآمد بود، از همان هایى که از خدا خوف و خشیت فراوان دارند.

آن حضرت کثیر الحدیث، خوش مجلس، پر فایده بود.

هر زمانى که مى فرمود: «قال رسول الله(صلى الله علیه وآله)» گاهى رنگ آن حضرت کبود، و گاهى زرد مى شد، تا به جایى که گاهى شناخته نمى شد. 
یک سال با آن حضرت به حج خانه خدا رفته بودم، وقتى که گاه احرام شد، هرچه آن حضرت سعى مى کرد که تلبیه «لبیک اللهم لبیک» بگوید، صدا در گلوى آن حضرت قطع مى شد و نزدیک بود که از بالاى مرکب به زمین بیافتد، به آن حضرت عرض کردم; اى فرزند پیامبر بگو لبیک، زیرا باید محرم شوى و چاره اى از گفتن نیست، آن حضرت فرمود: 
چگونه جسارت کنم و بگویم: «لبیک اللهم لبیک» در حالى که مى ترسم از آن که خداوند عزوجل به من بگوید: «لا لبیک و لا سعدیک؟» بحار الانوار، ج 47، ص 16
شخصى به نام مفضل بن قیس مى گوید: نزد امام صادق(علیه السلام) رفتم و بعض گرفتارى هایم را به آن حضرت گفتم و از ایشان خواستم که برایم دعا کند، آن بزرگوار به خادمه خانه فرمود: آن کیسه پولى را که ابوجعفر منصور براى ما فرستاده بیاور، خادمه کیسه را آورد، آن حضرت فرمود: این کیسه اى است که در آن چهار صد دینار است، به واسطه آن امور خود را اصلاح کن، به آن حضرت گفتم: فداى شما شوم، قصد من این نبود، بلکه مى خواستم که شما برایم دعا بفرمایید، آن حضرت گفت: من به شما دعا هم مى کنم، لکن همه گرفتاریت را براى دیگران باز گو مکن، زیرا خوار مى شوى. بحار الانوار ج 47، ص 34.
هشام بن سالم که یکى از اصحاب آن حضرت است مى گوید: حضرت صادق(علیه السلام)وقتى شب مى شد کیسه اى برمى داشتند که در آن نان و گوشت و پول گذاشته بودند، آن را به دوش مى گرفتند و براى فقراء و نیازمندان مدینه مى بردند و بین آنان تقسیم مى کردند، و کسى آن حضرت را نمى شناخت، تا آن که ایشان از دنیا رفتند و فقراء دریافتند که آن کسى که دست کرم او بر سر آنان بوده امام صادق(علیه السلام) بوده است. بحار الانوار، ج 47، ص 38
مسمع بن عبدالملک مى گوید: در منى نزد امام صادق(علیه السلام) نشسته بودم در حالى که ظرف انگورى در مجلس بود که از آن مى خوردیم. سائلى آمد و چیزى خواست، امام صادق(علیه السلام) خوشه انگورى به او داد. سائل گفت: به انگور نیازى ندارم، اگر پول بود! حضرت فرمود: خدا کار تو را بگشاید، شخص فقیر رفت و سپس برگشت و گفت: خوشه انگور را بدهید، حضرت فرمود: خدا کار تو را بگشاید و چیزى به او نداد. سپس شخص دیگرى آمد، امام(علیه السلام) سه دانه انگور به او داد، آن شخص سائل گرفت و گفت: سپاس خداوند دو جهان را که مرا روزى داد.
امام صادق(علیه السلام) به او فرمود: بایست، سپس دو دست خود را از انگور پر کرد و به او داد، آن مرد گرفت و مثل دفعه قبل حمد خداى را به جاى آورد، امام(علیه السلام) دوباره او را امر به ایستادن کرد و به خادم فرمود: چقدر پول همراه دارى، نزد خادم بیست درهم یا نزدیک به این مبلغ بود، آن بزرگوار آن پول را به شخص سائل دادند، او گرفت و گفت:
سپاس خداى را، این نعمت از توست به تنهایى، و شریکى براى تو نیست، امام(علیه السلام)او را امر به توقف فرمود، و سپس پیراهنى که در بر داشت بیرون آورده به او داد و فرمود این لباس را بپوش، او هم پوشید و گفت: سپاس خداوندى را که مرا پوشانید و مستور نموده اى ابا عبدالله خداوند ترا جزاى خیر دهد و سپس رفت، راوى مى گوید این شخص جز این دعایى براى امام صادق(علیه السلام) نکرد، و ما گمان مى کردیم که اگر براى خود آن حضرت دعا نکرده بود، بلکه فقط خداوند را سپاس مى گفت حضرت مرتب به او بخشش و احسان مى کردند، زیرا هر وقت حمد خداوند را به جاى مى آورد حضرت چیزى به او مى دادند. بحار الانوار ج 47، ص 42. و از این روایت به خوبى فهمیده مى شود که امامان معصوم(علیهم السلام) چه اندازه توجه به حضرت پروردگار داشته و در مقابل عظمت او خاضع بوده اند.
همچنان که در روایت دیگر وارد شده است که امام صادق(علیه السلام) در نماز قرآن تلاوت مى کرد، تا آن که غش کرد، وقتى که به حالت عادى برگشت کسى پرسید: چه چیز باعث این حالت براى شما شد؟ آن حضرت فرمود: من مرتب آیات قرآن را تکرار مى کردم تا آن که حالى براى من پیدا شد که گویا قرآن را رو در رو از کسى که آن را فرستاده مى شنیدم. بحار الانوار، ج 47، ص 58

شمه اى از کلمات امام صادق(علیه السلام)

الف: از سخنان آن حضرت است که فرمود: این گونه نیست که هر کس قصد چیزى را کرد توانایى بر آن پیدا کند، و نه هر که توانایى انجام کارى پیدا کرد موفق بدان شود، و نه هر کس موفق شد آن را درست به دست آورد، پس هر گاه قصد و توانایى و رسیدن به هدف همه با هم فراهم شد، آنگاه اسباب سعادت فراهم شده است. ارشاد شیخ مفید(رحمه الله)، ج 25، ص 197.
ب: و در باب توبه فرموده اند: به تأخیر انداختن توبه از فریفتگى به دنیاست، و بسیارى امروز و فردا کردن از حیرت و سرگردانى است، و بهانه جویى بر خدا موجب هلاکت است، و پافشارى و تکرار در گناه به علت ایمنى از مکر خدا است، و ایمن نشوند از مکر خدا جز زیانکاران. 
ج: و از سخنان آن حضرت(علیه السلام) در وادار کردن مردم به دقت نظر در دین خدا و شناختن دوستان او است که مى فرماید: نیک نظر و دقت کنید در آنچه نادانى آن بر شما جایز و روا نیست، و براى خود خیر اندیشى کنید، و بکوشید در به دست آوردن آنچه در ندانستن آن بهانه و عذرى از شما پذیرفته نیست، زیرا در دین خدا ارکانى است که با جهل به آن ارکان کوشش در عبادت سودى ندارد، و هر که آن ها را شناخت معتقد و متدین به آنها شد میانه روى در عبادت به او زیان نزدند (مقصود شناختن امام و امامت است که کوشش در عبادت بدون شناسایى امام سودى ندارد، و میانه روى در عبادت با معرفت به امام زیانى ندارد) و براى هیچ کس راهى به شناسایى ارکان دین نیست جز آن که خداوند توفیق عنایت فرماید.
د: و از آن حضرت نقل شده است که فرمود: همه دانش مردم را در چهار چیز یافتم،، اول: این که پروردگار خود را بشناسى، دوم: این که آنچه درباره تو انجام داده بدانى، سوم: این که آنچه از تو خواسته است بشناسى، چهارم: آنکه بدانى چه چیز تو را از دینت بیرون مى برد.
معارف واجبه از این چهار قسم بیرون نیست زیرا نخستین چیزى که بر بنده واجب است شناختن پروردگارش مى باشد، و چون دانست که خدایى دارد واجب است کارهایى که خدا درباره اش انجام داده بداند، و چون آن را دانست نعمت خدا را شناخته است، و چون نعمت خدا را در وجود خویش شناخت واجب است شکر آن را انجام دهد، و چون بخواهد شکر آن نعمت را به جا آورد لازم است خواسته خدا را بداند که با انجام دادن آن پیرویش کند، و چون پیروى خدا بر او واجب شد باید بداند چه چیز است که او را از دین خدا بیرون برد تا از آن اجتناب ورزد، و در نتیجه اطاعت خدا و شکر نعمت هاى او را از روى اخلاص انجام خواهد داد.

وفات امام صادق(علیه السلام)

حضرت امام صادق(علیه السلام) در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ ق در حالى که 65 سال از عمر مبارک آن حضرت گذشته بود از دنیا رحلت فرمود، و در قبرستان بقیع در کنار پدر و جد و عموى خود امام مجتبى(علیه السلام) به خاک سپرده شد. و بنابر روایتى پس از آزار و اذیت زیاد آن حضرت به وسیله عوامل منصور دوانیقى با سم به شهادت رسید. 
خداوند همه ما را از شیعیان آن حضرت قرار دهد. 
وصیت و سفارش امام صادق(علیه السلام) به شیعیان و دوستداران آن حضرت
شخصى به نام خثیمه از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که آن حضرت فرمود: به دوستان ما سلام برسان، و آنان را به تقوى و عمل نیک سفارش کن، و بگو که اشخاص سالم از بیماران عیادت کنند، و ثروتمندان به فقرا سرکشى کنند، زندگان مردگان را به خانه قبر بدرقه و تشییع کنند، و افراد به خانه هاى یکدیگر رفت و آمد داشته باشند و گفتگوى علوم دینى را برنامه خود قرار دهند، زیرا این باعث ماندگارى امر ما «ولایت و امامت» است، خداوند بیامرزد بنده اى را که امر ما را احیاء کند. اى خثیمه آنان را آگاه کن که ما در برابر فرمان خدا کارى براى آنان نمى توانیم انجام دهیم مگر آن که عمل صالح داشته باشند، زیرا ولایت ما جز با پرهیزکارى حاصل نمى شود و شدیدترین عذاب در قیامت براى مردمى است که عدل و نیکى را براى مردم ستوده و خود به راهى دیگر رفته است.
شخص دیگرى مى گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مرا وصیت کن، حضرت فرمود: تو را به تقواى الهى و پرهیز کارى، و عبادت، و سجده طولانى، و اداى امانت، و راستگویى، و خوش همسایگى وصیت مى کنم، زیرا سرلوحه برنامه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)همین بوده است، و بعد فرمود: در بین فامیل صله رحم به جا آورید، مریض ها را عبادت کنید، در تشییع جنازه هاى مؤمنین شرکت کنید، براى ما زینت باشید و باعث سرشکستگى ما نشوید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۸ ، ۱۶:۵۱
محمدرضا زارع

امامزاده
عبدالعظیم
نمایی از حرم حضرت عبدالعظیم.jpg
نام عبدالعظیم
زادروز پنج شنبه ۴ ربیع‌الثانی سال ۱۷۳ق.
زادگاه مدینه
درگذشت جمعه ۱۵ شوال سال ۲۵۲ هجری قمری، برابر با ۱۳ مهر سال ۲۳۵ هجری شمسی، در زمان المعتزّ بالله عبّاسی.
مدفن ری
لقب(ها) سیدالکریم، شاه عبدالعظیم
پدر عبدالله
مادر فاطمه
طول عمر ۷۹
امامزادگان مشهور

عبدالعظیم حسنی (۱۷۳-۲۵۲ ق) مشهور به شاه عبدالعظیم و سیدالکریم از عالمان سادات حسنیو از راویان حدیث. نسب او با چهار واسطه بهامام حسن(ع) می‌رسد. شیخ صدوق، مجموعه روایات وی را با عنوان جامع اخبار عبدالعظیمگردآوری کرده است. عبدالعظیم حسنی، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) را درک کرده و نقل است که ایمان خویش را بر امام هادی(ع) عرضه داشت و در زمان او وفات یافت. حرم حضرت عبدالعظیم واقع در شهر ری، زیارتگاه شیعیاناست. در برخی روایات ثواب زیارت قبر او برابر با ثواب زیارت قبر امام حسین(ع) دانسته شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۵
محمدرضا زارع

جنگ احد و شهادت حضرت حمزه (3 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
«غزوه احد»
سال سوم هجرت از نظر حوادث چشم گیر، دست کمی از سال دوم ندارد. اگر در سال دوم هجرت غزوه«بدر» رخ داد ، در سال سوم نیز غزوهٔ احد اتفاق افتاد که هر دو از «غزوات» بزرگ اسلام به شمار می روند. «احد» تنها غزوه سال سوم نیست، بلکه غزوه های دیگری مانند «بحران» و «حمراء الاسد» به ضمیمهٔ یک رشته سَریّه ها در این سال رخ داده است.
«حرکت ارتش قریش»
ارتش قریش حرکت کرد و پس ازطی مسافتی، به نقطه ای به نام «ابواء» رسید که مادر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم «آمنه» در آن جا دفن شده است. جوانان سبک سر قریش اصرار ورزیدند که قبر مادر پیامبر را بشکافند و جسد او را بیرون بیاورند، ولی دور اندیشان آن ها، این عمل راسخت تقبیح کردند و افزودند که ممکن است این کارها بعدها مرسوم شود و دشمنان ما از«بنی بکر» و «بنی خزاعه» قبر مردگان ما را بشکافند.
پیامبر، شب پنج شنبه پنجم ماه شوال سال سوم هجرت، برای کسب خبر«انس» و «مونس» فرزندان «فضاله» را بیرون مدینه فرستاد تا او را از اخبار قریش آگاه سازند. آن دو نفر خبر آوردند که سپاه قریش نزدیک مدینه است و مرکب های خود را برای چرا در کشتزارهای مدینه رها کرده اند. «حباب بن منذر» خبر آورد که پیشروان سپاه قریش به مدینه نزدیک شده اند. عصر پنج شنبه ، پیش روی بیشتر سپاه قریش به سوی مدینه و استقرار آنان در دامنه کوه احد تایید شد. مسلمانان بیم آن داشتند که قریش با حملهٔ شبانه آسیبی به پیامبر برسانند از این رو سران اوس و خزرج، شب را با اسلحه در مسجد به سر می بردند و خانهٔ پیامبر و دروازه های شهر را نگهبانی می کردند تا روز روشن فرا رسد و تکلیف آنان از نظر تاکتیک جنگی معین شود.
«منطقه احد»
درهٔ طولانی و بزرگی که راه بازرگانی شام را به یمن وصل می کرد «وادی القری» نامیده می شد. در هر نقطه ای که امکانات زندگی وجود داشت، قبایل مختلفی از عرب و یهود در آن سکنا می گزیدند. از این نظر در طول این دره، دهکده هایی پدید آمده بود که اطرافشان با سنگ هایی محصور شده بود. مرکز این دهکده ها «یثرب» بود که بعداً «مدینة الرسول» نامیده شد.
هر کس که وارد مدینه می شد، به ناچار باید از طرف جنوب وارد آن می گردید ولی چون این منطقه سنگلاخی بود، نقل و انتقال ارتش در آن به زحمت صورت می گرفت. ارتش قریش هنگامی که به نزدیکی «مدینه» رسید راه خود را کج کرد و در شمال مدینه در «وادی عقیق» در دامنه کوه احد مستقر شد. این منطقه بر اثر نبودن نخلستان و هموار بودن زمین برای هر گونه فعالیت های نظامی آماده بود. مدینه از این سمت بیشتر آسیب پذیر بود زیرا موانع طبیعی در این نقطه کمتر به چشم می خورد.
نیروهای قریش، عصر روز پنج شنبه، پنجم شوال سال سوم هجری در دامنه کوه احد پیاده شدند. پیامبر همان روز و شب جمعه را در مدینه ماند و روز جمعه شورای نظامی تشکیل داد و در مورد شکل دفاع،‌از افسران و دور اندیشان نظر خواست.
پیامبر از مدینه بیرون می رود
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم نماز جمعه را خواند و با لشگری که بالغ بر هزار نفر بود مدینه را به قصد احد ترک گفت، افرادی را که کم سن بودند مانند: اسامه ، زید بن حارثه و عبدالله عمر را برای شرکت در جنگ نپذیرفت ولی دو نوجوان به نامهای «سمره» و «رافع» با اینکه سن شان از پانزده بالا نبود در این دفاع شرکت کردند زیرا در تیراندازی مهارت داشتند
«صف آرایی دو لشگر»
بامداد روز هفتم شوال سال سوم هجرت نیروهای اسلام در برابر نیروی مهاجم و متجاوز قریش صف آرایی کردند. ارتش توحید نقطه ای را اردوگاه قرار داد که از پشت سر به یک مانع و حافظ طبیعی ، یعنی کوه احد محدود می شد و در وسط کوه شکاف و بریدگی خاصی بود که احتمال می رفت دشمن کوه احد را دور زند و از وسط آن شکاف در پشت اردوگاه اسلام ظاهر گردد و از عقب جبهه به مسلمانان حمله کند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم برای دفع این خطر دو دسته تیرانداز را روی تپه ای مستقر ساخت و به فرمانده آنها چنین فرمود:«شما با پرتاب کردن تیر دشمن رابرانید و نگذارید از پشت سر وارد جبهه شده و ما را غافل گیر سازند ما در نبرد خواه غالب باشیم یا مغلوب، شما این نقطه را خالی مگذارید».
 دستور مؤکد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به تیراندازان که مطلقاً از جای خود حرکت نکنند، حاکی از اطلاع کامل او از اصول نظامی بود .
صف آرایی دشمن
ابوسفیان ارتش خود را سه قسمت کرد. پیاده نظام زره پوش را در وسط قرار داد. گروهی را به فرماندهی «خالد ابن ولید» برای سمت راست و دسته ای دیگر را به فرماندهی «عکرمه» برای سمت چپ معین کرد.
«شکست پس پیروزی»
در این جنگ پیروزی در ابتدا از آن مسلمانان بود ولی مقداری که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالی شد بازگشتند و مشغول جمع غنایم شدند و اکثر نگهبانان مخالفت دستور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را فرمودند و محل نگهبانی خود را رها کردند .
خالد بن ولید که از سردسته های کفار در این جنگ بود از همان قسمت با کفار حمله کردند . تعداد اندکی از نگهبانان دره که نرفته بودند شهید شدند و کفار از پشت سر به مسلمانان حمله کردند فراریان کفار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمین شدت گرفت. جراحتهای فراوانی بر بدن مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم رسید و شیطان فریاد برآورد که محمد کشته شده است . مسلمانان باشیندن این ندا فرار کردند و فقط چند نفری از وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دفاع کردند.
«فداکاری های امیرالمؤمنین علیه السلام در احد»
دراین روز بر اثر فداکاری ها و شجاعت هایی که امیرالمؤمینن علیه السلام در دفاع از وجود شریف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحات زیادی بر بدن مبارکش رسید و تمام کشته شدگان کفار به دست امیر المؤمنین علیه السلام بود . امام صادق علیه السلام می فرماید: «اصحاب پرچم در روز احد در لشگر کفار نه نفر بودند که امیر المؤمنین علیه السلام همه آنها را کشت» این در حالی بود که دیگران فرار کرده بودند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: در جنگ احد امیرالمؤمنین علیه السلام در حال دفاع از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بودند و دیگر اصحاب فرار می کردند . آن حضرت هم چون شیر غضبناک از قفای گریخته گان رفت و اول به عمربن خطاب رسید که به اتفاق عثمان و حارث بن حاطب و عده ای دیگر به سرعت فرار می کردند حضرت فریاد برآورد: «ای جماع بیعت شکستید و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را تنها گذاشتید و به سوی جهنم می گریزید ؟!»
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم د راین جنگ به امیر المؤمین علی علیه السلام فرمود: «یا علی آیا می شنوی که از آسمان ترا مدح می کنند. یکی از ملائکه به نام رضوان می گوید: لاسیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید از خوشحالی گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم».
ابوبکر و عمر در جنگ احد
عمر بن خطاب مى گوید: در احد با پیامبر (صلى الله علیه و آله ) بیعت کرده بودیم بر اینکه کسى فرار نکند، و هر کس از ما که فرار کند ضال و گمراه است ، و هر کس از ما کشته شود شهید است
احمد بن حنبل مى گوید: ابوبکر و عمر در این جنگ فرار کردند. هنگامى که امیر المؤ منین (علیه السلام ) در تعقیب فرارى ها بود، عمر در حالى که اشک چشمانش را پاک مى کرد بر گشت و به امیر المؤ منین (علیه السلام ) عرض ‍ کرد: مرا ببخشید!! امیر المؤ منین (علیه السلام ) فرمود: ((آیا تو نبودى که صدا زدى : محمد کشته شده است ، به دین قبلى خود برگردید))؟!! عمر گفت : این کلام را ابوبکر گفته است ! در اینجا بود که این آیه نازل شد: ان الذین تولوا منکم یوم التقى الجمعان انما استزلهم الشیطان
امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: در جنگ احد امیر المؤ منین (علیه السلام ) در حال دفاع از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) بودند، و دیگر اصحاب فرار مى کردند. آن حضرت همچون شیر غضبناک از قفاى گریختگان رفت و اول به عمر بن خطاب رسید که به اتفاق عثمان و حارث بن حاطب و عده اى دیگر به سرعت فرار مى کردند. حضرت فریاد بر آورد:اى جماعت ، بیعت شکستید و پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را تنها گذاشتید و به سوى جهنم مى گریزید؟
عمر بن خطاب مى گوید: على را دیدم با شمشیر پهنى که مرگ از آن مى چکید و چشمهایش از خشم مانند دو قدح خون بود، یا مانند دو کاسه روغنى که آتش در او افروخته باشند مى درخشید، و فهمیدم که اگر به ما برسد به یک حمله ما را خواهد کشت . این بود که جلو رفتم و عرض کردم : ((یا ابا الحسن ، تو را به خدا سوگند مى دهم که دست از ما بردارى ، که عرب را عادت است که گاهى مى گریزد و گاهى حمله مى کندم زمانى که حمله مى کند تلافى گریختن را مى نماید)). پس آن حضرت ما را رها کرد؛ و به خدا قسم چنان ترسى از آن حضرت در دل من افتاد که تاکنون از دلم خارج نشده است
در این جنگ بر بدن مبارک امیر المؤ منین (علیه السلام ) هنگام حمایت از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) 90 جراحت بر صورت ، سر، سینه ، شکم ، دست و پاى مبارک رسید. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ((یا محمد، به خدا قسم این عمل على بن ابى طالب ، مواسات است )). پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((این بدان جهت است که من از اویم و او از من است . جبرئیل عرض کرد: و من از شما دو بزرگوارم
بانویى به نام نسیبه در جنگ احد
در این روز یکى از کسانى که جانفشانى کرد و فرار نکرد، بلکه مانع از فرار دیگران نیز شد، بانویى به نام نسیبه دختر کعب بن مازنیه بود و به او ام عماره مى گفتند. او با شوهر و دو پسر خود در جنگ احد شرکت داشتند. نسیبه مسک آبى به دوش داشت و سقایت لشکر اسلام را مى نمود. هنگامى که موقعیت را چنان دید که مسلمین در حال فرار هستند، مشک را به کنارى انداخت و خود را پیش روى پیامبر (صلى الله علیه و آله ) سپر کرد، به گونه اى که جراحات زیادى بر او وارد شد، که مداواى یکى از آنها تا یک سال بعد ادامه داشت .
این زن فداکار دست به شمشیر برد، و چنان ضربه اى بر ابن حمیه که قصد کشتن پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را داشت زد که او فرار کرد. عبد الله فرزند نسیبه خواست فرار کند که مانع او شد و او را تشویق به جنگ و دفاع پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نمود و او قبول کرد. پیامبر (صلى الله علیه و آله ) به نسیبه فرمود: بارک الله علیک یا نسیبه . در این حال پیامبر (صلى الله علیه و آله ) دید یکى از مهاجرین فرار مى کند در حالیکه سپرش را به پشتش ‍ بسته است . آن حضرت فرمودند: ((اى صاحب سپر، سپرت را بیانداز و خودت به جهنم برو)). سپس آن حضرت به نسیبه فرمود: ((سپر او را بردار)). او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشرکین شد. در این هنگام حضرت فرمود: ((مقام نسیبه از مقام فلان و فلان افضل است ، چه اینکه فرار کردند
«شهادت حضرت حمزه علیه السلام»
در این روز جناب حمزة بن عبدالمطلب عموی پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم به شهادت رسید.
آن حضرت مردی شجاع و با هیبت بود و در این جنگ به دست «وحشی» و به دستور «هند» همسر ابوسفیان کشته شد. هند به خاطر کشته شدن پدر و برادر و عمویش در جنگ بدر، ابتدا قصد نبش قبر «آمنه» مادر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را داشت، ولی کفار قریش از ترس نبش قبر امواتشان مانع شدند. این بود که با وعده هایی به وحشی پیشنهاد کرد که یکی از سه نفر (پیامبر، علی و حمزه) برای گرفتن انتقام از پای درآورد . وحشی در پاسخ گفت من هرگز به محمد نمی توانم دسترسی پیدا کنم زیرا یاران او از همه کس به او نزدیکترند. علی علیه السلام نیز در میدان نبرد فوق العاده بیدار است ، ولی خشم و غضب حمزه در جنگ به قدری زیاد است که در موقع نبرد متوجه اطراف خود نمی شود . شاید بتوانم او را از طریق حیله و اغفال از پای درآورم .
او در میدان جنگ با نیزه ای برسینه و یا شکم مبارک آن حضرت زد و آن حضرت را شهید کرد وقتی خبر به «هند» دادند آن خبیث دستور داد سینه آن حضرت را بشکافد و جگر مبارک آن حضرت را بیرون آورد . وقتی خواست به جگر حمزه علیه السلام دندان بزند دندانهای نحسش کارگر نشد. پیامبر هنگامی که عمویش را با آن وضع دید گریست و عبای مبارک خود را روی او انداخت.
پایان جنگ
آتش جنگ خاموش شد و طرفین از یکدیگر فاصله گرفتند . مسلمانان بیش از سه برابر قریش کشته داده بودند و می بایست هر چه زودتر اجساد عزیزان خود را به خاک بسپارند .
زنان قریش پیش از آنکه مسلمانان به دفن کشته گان برسند دست به جنایت بزرگی زده بودند آنها برای گرفتن انتقام بیشتر، اعضا و گوش و بینی مسلمانانی که شهید شده بودند بریدند و گردنبند و گوشواره ساختند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع: جعفر سبحانی، فروغ ابدیت؛  عبدالحسین نیشابوری،تقویم شیعه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۰
محمدرضا زارع

طریقه خواندن نماز عید فطر

این نماز در زمان حضور امام(علیه السلام) واجب است و باید به جماعت خوانده شود، ولی در زمان ما که امام(علیه السلام) غایب است مستحب می باشد و می توان آن را به جماعت یا فرادی خواند.

وقت نماز عید فطر از اوّل آفتاب است تا ظهر، ولی مستحبّ است نماز عید قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخواند و در عید فطر مستحبّ است بعد از بلند شدن آفتاب افطار کند و زکات فطره را بدهد و بعد نماز عید را بجا آورد.

چگونگی بجا آوردن نماز عید فطر

نماز عید فطر دو رکعت است، در رکعت اوّل بعد از خواندن حمد و سوره باید پنج تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیر یک قنوت بخواند و بعد از قنوت پنجم تکبیر دیگری بگوید و به رکوع رود، بعد دو سجده به جا آورد و برخیزد و در رکعت دوم چهار تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیر قنوت بخواند و تکبیر پنجم را بگوید و به رکوع رود و بعد از رکوع دو سجده به جا آورد و تشهّد بخواند و سلام گوید.

در قنوت این نماز هر دعایی کافی است، ولی مناسب است این دعا را به قصد ثواب بخواند:

«اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکبْرِیاءِ وَ الْعَظِمَة وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ اَهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اَهْلَ التَّقْوی وَالْمَغْفِرَةِ اَسْئَلُک بِحَقِّ هذَا الْیَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمحَمَّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کرامَةً وَ مَزیداً اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَنْ تُدْخِلَنِی فی کلِّ خَیْر اَدْخَلْتَفیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ اَنْ تُخْرِجَنی مِنْ کلِّ سُوء اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد صَلَواتُک عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُک خَیْرَ ما سَئَلَک بِهِ عِبادُک الصّالِحُونَ وَ اَعُوذُ بِک مِمّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُک الْمـُخْلَصُونَ».

مستحبّات نماز عید فطر

مستحبّ است در نماز عید فطر امور زیر را به امید ثواب پروردگار رعایت کند:

1ـ قرائت نماز عید را بلند بخواند.

2ـ بعد از نماز دو خطبه بخواند مانند خطبه های نماز جمعه با این تفاوت که در نماز جمعه قبل از نماز و در نماز عید بعد از نماز خوانده می شود (و این خطبه در صورتی است که نماز را با جماعت بخواند).

3ـ در این نماز سوره مخصوص شرط نیست، ولی بهتر است در رکعت اوّل سوره «سَبِّحِ اسْمِ رَبِّک الاْعْلی» و در رکعت دوم سوره «وَ الشَّمْس» بخواند.

4ـ در روز عید فطر قبل از نماز عید با خرما افطار کند .

5ـ پیش از نماز عید غسل کند و دعاهایی که قبل از نماز و بعد از آن در کتب دعا آمده بخواند.

6ـ در نماز عید بر زمین سجده کند و در موقع گفتن تکبیرها دستها را بلند کند.

7ـ بعد از نماز مغرب و عشا در شب عید فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز بعد از نماز عید فطر این تکبیرها را بگوید: «اَللّهُ اَکبَرُ، اَللّهُ اَکبَرُ، لا إلهَ إلاّ اللّهُ وَ اَللّهُ اَکبَرُ، اللّهُ اَکبَرُ وَ لِلّهِ الْحَمْدُ، اَللّهُ اَکبَرُ عَلی ما هَدانا»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۰۵
محمدرضا زارع

 دفتروجوهات رهبرانقلاب اسلامی  مبلغ فطریه۹۸ را اعلام کرد

دفتر رهبری مبلغ زکات فطریه و کفاره ۹۸ را اعلام کرد

دفتر وجوهات رهبر انقلاب اسلامی مبلغ زکات فطریه و کفاره ۹۸ را اعلام کرد.

به گزارش خبرآنلاین، فطریه عبارت است از سه کیلو طعام غالب هر مسلمان اعم از جو، گندم و برنج و اقلامی که به‌عنوان طعام محسوب می‌شوند. بر اساس محاسبات صورت‌گرفته میزان زکات فطره برای یک نفر با محاسبه‌ی سه کیلو گندم، ۸۰۰۰ تومان است و پرداخت این مبلغ به‌عنوان فطریه کفایت می‌کند. اما هم‌وطنان می‌توانند با توجه به برنجی که مصرف می‌کنند، سه کیلو از آن یا معادل قیمت آن را به‌عنوان فطریه بپردازند. البته در هر صورت پرداخت حداقل ۸۰۰۰ تومان برای هر نفر کفایت می‌کند.

مبلغ زکات فطریه و کفاره برای سال ۱۳۹۸
۱ - حداقل فطریه برای هر نفر ۸۰۰۰ تومان
۲ - کفاره یک روز قضای روزه عذر ۲۵۰۰ تومان
۳ - کفاره یک روز قضای روزه عمد (اطعام ۶۰ فقیر) ۱۵۰۰۰۰ تومان

موعد پرداخت زکات فطره از غروب روز آخر ماه مبارک رمضان تا ظهر روز عید است و برای کسانی که در نماز عید فطر شرکت می‌کنند،‌ بهتر است قبل از نماز عید، این مبلغ را پرداخت و یا از مجموع اموالشان جدا کنند. اما با توجه به استفتای صورت‌گرفته از معظم‌له، واریز زکات فطره قبل از حلول ماه شوال، برای پرداخت‌های اینترنتی که وجوهات به‌صورت امانت دریافت می‌گردد، مانعی ندارد.

همچنین افرادی که خودشان فقیری را می‌شناسند و از نیازمندی او اطمینان دارند، می‌توانند مبلغ فطریه را به او بپردازند. البته این افراد باید فقط طعام یا پول معادل آن را به فقیر بپردازند و چیزی غیر از طعام و پول مثل لباس و وسایل منزل پذیرفته نیست. همچنین کسانی که از سادات نیستند نمی‌توانند زکاتشان را به سادات فقیر بپردازند. بنابراین شخصی که سید نیست، ولو همسر او سید باشد، نمی‌تواند زکاتش را به سید فقیر بدهد؛ چرا که ملاک، فرد پرداخت‌کننده است. همچنین فرد دریافت‌کننده اگر آقایی سید و فقیر باشد، او نمی‌تواند زکات فطره‌ی افراد غیر سید را دریافت کند.

بر اساس اعلام دفتر وجوهات مقام معظم رهبری، مبلغ کفاره‌ی یک روز قضای روزه با عذر شرعی، مبلغ ۲۵۰۰ تومان و کفاره‌ی یک روز قضای روزه‌ی عمدی، مبلغ ۱۵۰۰۰۰ تومان است.
با توجه به اینکه قیمت گندم و برنج در شهرهای مختلف، ممکن است اندکی متفاوت باشد، لذا مؤمنین می‌توانند معادل مقادیر مذکور را بر طبق قیمت محل زندگی خود، محاسبه و پرداخت نمایند.

شخصی که پرداخت زکات فطره بر او واجب است باید برای خودش و کسانی که نانخور او هستند، هر نفری یک صاع (تقریبا ۳کیلو و ۶۰۰گرم) از خوراکی‌های رایج در منطقه خود (مانند گندم، برنج و ...) یا مبلغ آن را به عنوان فطریه بپردازد.

دفتر آیت الله العظمی شبیری زنجانی، مبلغ ۱۰ هزارتومان را بابت فطریه هر نفر به حساب قیمت گندم تعیین کرده است.

با توجه به اینکه قیمت گندم و برنج در شهرهای مختلف، ممکن است اندکی متفاوت باشد، لذا مؤمنین می‌توانند معادل مقادیر مذکور را بر طبق قیمت محل زندگی خود، محاسبه و پرداخت نمایند.

کفاره افطار غیر عمدی برای هر روز، یک مد طعام (حدود ۹۰۰گرم به حساب گندم) است که در صورت اطمینان می‌توان قیمت آن را به مسکین داد تا به وکالت از مکلف، برای خودش این مقدار طعام بخرد. بر این اساس، دفتر آیت الله العظمی شبیری زنجانی، مبلغ ۲۵۰۰تومان را برای کفاره افطار غیر عمدی و مبلغ ۱۵۰ هزار تومان را برای افطار عمدی هر روز تعیین کرده است.

موارد مصرف زکات فطره با موارد مصرف زکات مال تفاوتی ندارد؛ هر چند احتیاط مستحب آن است که فقط به فقرای شیعه بلکه فقط به مساکین (یعنی فقرای به شدت نیازمند) پرداخت شود.

کسی که نماز عید فطر می‌خواند باید فطریه را پیش از نماز عید پرداخت کند و یا به این نیت کنار بگذارد، ولی اگر نماز عید نمی‌خواند باید تا غروب روز عید فطر، زکات فطره را پرداخت کند یا کنار بگذارد...

آیت‌الله العظمی گرامی پرداخت فطریه و کفاره ۹۸ را اعلام کرد
به دلیل اختلاف قیمت در شهرها و روستاها، مکلّف باید براساس قیمت محل سکونتِ خود (حتی در یک شهر ممکن است دو یا چند قیمت باشد)، فطریه و کفّاره را بپردازد، برای فطریه قیمتِ حدودِ ۳ کیلوگرم از قوتِ غالب خویش و برای کفّاره هم قیمتِ ۷۵۰ گرم از قوتِ غالب را بپردازد.

ضمناً اگر مکلّف شخصی را وکیل کرد که در شهر دیگری بپردازد، وکیل باید برای پرداخت به قیمت شهری که مکلّف سکونت دارد پرداخت کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۸ ، ۰۴:۵۸
محمدرضا زارع

اعلام زمان قطعی عید فطر

باشگاه خبرنگاران نوشت: حجت الاسلام موحد نژاد اعلام کرد چهارشنبه پانزدهم خرداد، عید فطر است.

بنا به اعلام دفتر ستاد استهلال رهبر انقلاب اسلامی، چهارشنبه پانزدهم خرداد، اول ماه شوال و مصادف با عید سعید فطر است.

حجت الاسلام موحدنژاد، عضو ستاد استهلال دفتر رهبر معظم انقلاب گفت: ۱۰۰ گروه استهلال رصد ماه شوال را برعهده دارند و براساس نظرهای کارشناسی، غروب سه شنبه هلال ماه شوال رویت خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۸ ، ۰۴:۴۷
محمدرضا زارع

آتش تنور هر لحظه سوزنده تر می شد، چهره به آتش نزدیک کرد، فرمود: ای علی بچش طعم آتش را ! این جزای کسی است که از وضع یتیمان و بیوه زنان بی خبر باشد. 

آری این همان کسی است که کوفیان دیگر تاب عدالتش را نداشتند. 

شب بیست و یکم رمضان است و دیگر کوچه های کوفه گامهای آرام و پرصلابتش را در سکوت وهم انگیز شب نمی شنوند، او که نخلستانهای کوفه حدیث استقامتش بودند و چاههای آن مامن اسرار مگویش. 



علی، قرآن ناطق، 25 سال سکوت و خانه نشینی!! 

او علی مرتضی است؛ اولین مسلمان، تنها کسی که دست یاری و برادری در راه رسالت پیامبر بلند کرد همو که به شب هجرت، مرگ را به بازی گرفته و بی واهمه در بستر پیامبر آرمید. او همان علی است که اموال بیت المال را ولو در گردن دخترکش باز پس گرفت، او همان امیری است که خود کفشش را وصله می زد، همان که پیامبر فرمود من شهر علم هستم و علی دروازه آن، همان سپر پیامبر در جنگ احد، او داماد ختم رسل است همسر فاطمه علیها السلام. 

ولی اینک به زهر جهل شقی ترین افراد، محراب مسجد کوفه قامت ایستاده به نمازش را نخواهد دید، چشمان یتیمان کوفه منتظر مرد انبان به دوش خواهد ماند، بیت المال به تاراج خواهد رفت و دیگر شب قدر عالیقدری چون او نخواهد دید. 

و اینچنین علی علیه السلام نیز در شب قدر ملاک ارزش گذاری می گردد، دلسپردگی و دل رمیدگی نسبت به اوست که عزت و ذلت در پی دارد او قرآن ناطق است. 

خوشا آنکه با اوست ... 

شهادت شهد دو عالم امیرالمومنین علی علیه السلام بر دوستداران حضرتش تسلیت باد. 




شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود

فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود

دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او

صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود

دانی چرا جبین علی را شکافتند؟

زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود

خونش نصیب دامن محراب کوفه شد

آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود

یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید

اشک شبش به غربت روزش گواه بود… 

استاد سازگار 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۱۵
محمدرضا زارع

 همه مبهوت ومحو نمازش بودند


افق روز نوزدهم ماه رمضان غرق به خون گشت. 

خورشید پرتلالوی آسمان ولایت، اولین ولی امر مومنین "علی علیه السلام" با چهره ی خونین سر به سجاده عشق نهاد و آه از نهاد افلاکیان برآمد گویی قَدرش تنها میان آنها شناخته شده بود. 

فرمود: فُزتُ و رب الکعبه و چه خشنود بود که به آرزوی دیرین خود رسید و سبکبار از میان دنیایی از نیرنگ و دروغ رخت بر می بندد و به دیدار معشوق خویش نائل می آید. 

علی مرتضی بسان میزان شریعت و ترازوی طریقت است و پیکره ی ارزشها و پهنه ی فضائل و نماد مهر و محبت و عشق و شفقت و ایثار و منزلت به شمار می آید. 

و عشق به او برابر با عشق به همه ی خوبیها و خیرهاست و کین به او معادل تمامی تباهی ها و بزهکاری هاست. 

علی علیه السلام تَجلّی برگزیدن سرای باقی در خاکدان فانی و صورت مُجَسم ارزشهای الهی و إلهیت ارزش مدار و مُدارا ناپذیری با هر خداگریزی و دنیا گرایی است . 

دنیا در نگاه او به حقیقت از ماده ی دُنُو و پستی گرفته شده و از همین رو آن را بسان زنی سه طلاقه می پندارد که دیگر بازگشتی در آن نیست. 

سخن از فضایل او نه کار من و دیگر آدمیان و نه کروبیان و آسمانیانی است که جز خیر نمی شناسند و جز خوبی نچشیده اند، و از همین روست که شب ریخته شدن خون خوبی و عروج جان جانان، شب قدری شناخته می شود که به قدر ارادت به او، پاداش دهند. 


مناجات حضرت امیرالمومنین علیه السلام 


از سر شانه ی در حال نماز سحرش

چقدر بال ملک ریخته تا دور و برش

او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا

آسمان است و رسیده است زمان سفرش...

دخترش نیز یقین داشت شب آخر اوست

کاسه ی آب نپاشید اگر پشت سرش

همه مبهوت و همه محو نمازش بودند

کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش

این طرف دست توسل به عبایش که بمان

آن طرف حضرت صدیقه بود منتظرش 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۲۶
محمدرضا زارع



شب قدراز منظرامام صادق(ع)



شب قدر،‌ شبی است که امور یک ساله تمام خلایق در آن مقدر می‌شود و به اندازه‌ای اهمیت دارد که خداوند نام یک سوره را به آن اختصاص داده است. از این جهت برخی معتقدند چون مقدرات انسان‌ها و اندازه و قدر رویدادهای سال، در این شب تعیین و تقدیر می‌شود، آن را شب قدر می‌نامند. نزول یک باره قرآن در این شب به قلب مقدس رسول گرامی اسلام(ص) از ویژگی‌های بارز این شب شناخته می‌شود.

یکی از مسائلی که همواره درباره این شب مطرح بوده است، تعیین زمان دقیق آن در ایام ماه مبارک رمضان است؛ از این رو در برخی احادیث شب قدر را در یکی از شب‌های نوزدهم، بیست و یکم،‌ بیست و سوم و یا بیست و هفتم معرفی کرده‌اند که این مسئله به دلیل شناور بودن این شب در طول ایام ماه مبارک رمضان است. در هر صورت به دلیل پنهان بودن زمان شب قدر در بین این چهار زمان، ائمه معصومین(ع) نسبت به پاسداشت هر یک از این شب‌ها تأکید و خود نیز اهتمام ویژه‌ای نسبت به انجام اعمال و آداب آن داشتند.

یکی از ویژگی‌های شب قدر این است که خداوند این شب مبارک را بهتر از هزار ماه معرفی کرده و فرموده است: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ‏ شَهْرٍ؛ شب قدر ، بهتر از هزار ماه است‏». از امام صادق علیه‌السلام سؤال کردند چگونه شب قدر بهتر از هزار ماه است؟ امام علیه‌السلام فرمود: انجام عمل صالح در آن شب از انجام آن در هزار ماهى که شب قدر در آنها نباشد بهتر است؛ کَیْفَ‏ تَکُونُ‏ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ قَالَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِی أَلْفِ شَهْرٍ لَیْسَ فِیهَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ». (من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص158)

از دیگر ویژگی شب قدر که بر اهمیت آن می‌افزاید، مقدر شدن امور بندگان و خلایق در این شب شریف است. امام رضا(ع) در روایتی فرمود: امام علی (ع) سه شب را نمی‌خوابید: شب‌های شب بیست و سوم ، عید فطر و نیمه شعبان. زیرا در این شب‌ها روزی‌ها و اجل و آنچه در طول سال اتفاق می‌افتد، تقسیم و تعیین می‌شوند؛ کانَ امیرُالمومِنینَ لا یَنامُ ثَلاثَ لَیال: لَیلَة ثَلاثَ و عِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ و لَیلَة الفِطرِ و لَیلَة النِّصفِ مِن شَعبانَ و فیها تُقسَمُ الاَرزاقُ و الآجالُ و ما یَکونُ فِی السِّنَه». (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص853)

همچنین در روایتی دیگر از ایشان در باره شب قدر سؤال کردند. فرمود: «در آن شب فرشتگان و نویسندگان به آسمان دنیا فرود مى‏‌آیند، و همگى وقایعى را که در آن سال واقع مى‌‏شود و هر رویدادى را که به بندگان مى‌‏رسد و هر امرى را که مشیّت خداى عزّ و جلّ به آن تعلّق گرفته است، مى‌‏نویسند؛ پس خداى تبارک و تعالى هر چیز از آنها را که مقدم مى‏‌دارد و هر چه را که بخواهد به تاخیر مى‏‌اندازد و محو مى‏‌کند و ثابت مى‏‌دارد؛ و امّ الکتاب در نزد او است؛ وَ سُئِلَ‏ ع‏ عَنْ لَیْلَةِ الْقَدْرِ فَقَالَ‏ تَنَزَّلُ فِیهَا الْمَلَائِکَةُ وَ الْکَتَبَةُ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیَا فَیَکْتُبُونَ مَا یَکُونُ فِی أَمْرِ السَّنَةِ وَ مَا یُصِیبُ الْعِبَادَ وَ أَمْرٌ عِنْدَهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَوْقُوفٌ لَهُ فِیهِ الْمَشِیئَةُ فَیُقَدِّمُ مِنْهُ مَا یَشَاءُ وَ یُؤَخِّرُ مِنْهُ مَا یَشَاءُ وَ یَمْحُو وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ‏(رعد13) (من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص59)

در دیگر روایت، ابوحمزه ثُمالی در ادامه روایتی از امام صادق(ع) درباره اهمیت شب قدر گفت: «... امام فرمود: چه سهل است احیاى چهار شب در برابر آنچه تو می‌طلبى! گفتم: فدایت شوم، شب بیست و سوّم شب «جهنى» است؟ فرمود: چنین مى‏‌گویند. گفتم: فدایت شوم، سلیمان بن خالد روایت کرده است که در نوزدهم نام کسانى که مقدّر است تا به حجّ روند نوشته مى‌‏شود، امام فرمود: اى ابا محمّد نام جمعیت واردین و وافدین حجّ و بلاها و مرگ‌ها و روزی‌ها و همگى حوادثى که تا شب قدر سال آینده اتّفاق مى‌‏افتد، در شب قدر نوشته مى‏‌شود، پس آنها را در بیست و یکم و بیست و سوّم طلب کن، و در هر یک از آن دو شب صد رکعت نماز بگزار، و اگر بتوانى آن دو شب را تا روشن شدن هوا احیا بدار، و در آن دو شب غسل بجا آور؛ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَفْدُ الْحَاجِّ یُکْتَبُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ الْمَنَایَا وَ الْبَلَایَا وَ الْأَرْزَاقُ وَ مَا یَکُونُ إِلَى مِثْلِهَا فِی قَابِلٍ فَاطْلُبْهَا فِی إِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ ...» (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏4، ص156)

بنابراین از جمع‌بندی این روایت بر می‌آید که خداوند در شب قدر، مقدرات انسان‌ها تا سال آینده را در تمام امور مربوط به زندگی به امضاء می‌رساند؛ از این جهت افراد مؤمن باید نسبت به پاسداشت این شب اهتمام ویژه داشته باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۲۹
محمدرضا زارع

اعمال شب نوزدهم رمضان


در تمام سال، ماهی به عظمت ماه پربرکت رمضان نیست؛ زیرا ماهی است که خداوند آن را برای اهدای بالاترین هدیه خود به جهان بشریّت، یعنی «قرآن مجید» برگزیده است. همچنین ماهی است که شب قدر در آن واقع شده، شبی که مقدّرات یک سال انسان‌ها بر حسب شایستگی‌ها و لیاقت‌هایشان تعیین می‌شود و عبادت آن برتر از عبادت هزار ماه است؛ اینگونه است که در دعای روزانه ماه مبارک رمضان می‌خوانیم: «اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ؛ خدایا در این ماه درک فضیلت شب قدر را روزی‌ام کن».

شب قدر که برتر از هزار ماه است، جلوه‌ای روشن از مهربانی و رأفت بی‌انتهای خدای متعال است، زیرا حضرت حق همیشه برای بخشیدن بندگان خویش از هر بهانه‌ای استفاده می‌کند. چنانکه آمدن ماه مبارک رمضان برای همه ما فرصت آمرزش است و صد البته رسیدن به شب‌های قدر نور علی نور دیگری برای ماست که از این شرایط برای توبه، ترک معصیت و قرب الهی بهره ببریم و به سمت خدا برگردیم.

در روایتی از امام باقر علیه‌السلام آمده است: هرکس شب قدر را احیا دارد، گناهان‌ او آمرزیده شود، هرچند زیاد باشد. لذا به بیان مرحوم «علّامه مجلسی»، بهترین اعمال در این شب‌ها طلب آمرزش گناهان‌ و دعا برای امور دنیوی و اخروی است.

شب نوزدهم ماه رمضان، اوّل شب‌های قدر است، شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمی‌رسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه. در آن شب تقدیر امور در سال مشخص می‌شود و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است به اذن پروردگار به زمین نازل می‌شوند و به خدمت امام زمان(ع) مشرف می‌شوند و آن‌چه را برای هرکس مقدّر شده است بر امام زمان(ع) عرضه می‌کنند.

به گزارش ایسنا، اعمال شب‌های قدر بر دو نوع است؛ یکی آن‌که در هر سه شب باید انجام داد و دیگر آن‌ که مخصوص است به هر شبی. اعمال مشترک شب‌های قدر(۱۹، ۲۱، ۲۳) به این شرح است:

اوّل

غسل؛ علاّمه مجلسی فرموده که غسل این شب‌ها را مقارن غروب آفتاب کردن بهتر است که نماز شام را با غسل بخواند.

دوّم

دو رکعت نماز؛ در هر رکعت بعد از حمد هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ ۷۰ مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَیْهِ بگوید.

در روایت نبوی(ص) است که از جای خود برنخیزد تا حقّ تعالی او را و پدر و مادرش را بیامرزد.

سوّم

باز کردن قرآن در مقابل خود و گفتن این جملات؛

اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ

خدایا از تو خواهم به حق کتاب فرستاده‌شده‌ات

وَ ما فیهِ وَ فیهِ اسْمُکَ الاْکْبَرُ وَاَسْماَّؤُکَ الْحُسْنی

و آن‌چه در آن است که در آن است نام بزرگت و نام‌های نیکویت

وَما یُخافُ وَ یُرْجی اَنْ تَجْعَلَنی مِنْ عُتَقاَّئِکَ مِنَ النّارِ

و آن‌چه بدان‌ها ترس و امید شود که قرارم دهی از زمره آزادشدگانت از دوزخ

"پس هر حاجت که دارد بخواهد"

چهارم

قرآن کریم را بر سر گذاشته و می‌گوید؛

اَللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ

خدایا به حق این قرآن

وَ بِحَقِّ مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِهِ

و بحق آن کس که او را بدان فرستادی

وَ بِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فیهِ

و بحق هر مؤمنی که در این قرآن مدحش کرده‌ای

وَ بِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا اَحَدَ اَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ

و بحقی که تو بر ایشان داری زیرا کسی نیست که حق تو را بهتر از خودت بشناسد

پس ۱۰ مرتبه بگوید؛ «بِکَ یا اَللّهُ» بحق خودت ای خدا

و ۱۰ مرتبه «بِمُحَمَّدٍ» بحق محمدصلی الله علیه و آله

و ۱۰ مرتبه «بِعَلی» بحق علی علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِفاطِمَةَ» بحق فاطمه سلام الله علیها

و ۱۰ مرتبه «بِالْحَسَنِ» بحق حسن علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِالْحُسَیْنِ» بحق حسین علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِعَلِیّ بْنِ الْحُسَیْنِ» بحق علی بن الحسین علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بُمَحَمَّدِ بْنِ عَلِی» بحق محمد بن علی علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» بحق جعفر بن محمد علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِمُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» بحق موسی بن جعفرعلیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُوسی» بحق علی بن موسی علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِمُحَمَّدِبْنِ عَلِی» بحق محمد بن علی علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ» بحق علی بن محمدعلیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِی» بحق حسن بن علی علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِالْحُجَّةِ» به حق حضرت حجت علیه السلام

"پس هر حاجت که داری طلب کن"

پنجم

زیارت امام حسین علیه السلام؛ در خبر است که چون شب قدر می‌شود منادی از آسمان هفتم ندا می‌کند از بُطنان عرش که حقّ تعالی آمرزیده هر که را که به زیارت قبر حُسین علیه السلام آمده است.

ششم

برپا داشتن احیا؛ همانا روایت شده هرکه احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هرچند به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوه‌ها و وزن دریاها باشد.

هفتم

۱۰۰ رکعت نماز بخواند که فضیلت بسیار دارد و افضل آن است که در هر رکعت بعد از حمد ۱۰ مرتبه توحید بخواند.

هشتم

بخواند: اَللّهُمَّ اِنّی اَمْسَیْتُ لَکَ عَبْداً داخِراً لا اَمْلِکُ لِنَفْسی نَفْعاً وَلا ضَرّاً

خدایا من شام کردم در حالی که بنده خواری هستم که مالک سود و زیانی برای خویشتن نیستم

وَلا اَصْرِفُ عَنْها سُوَّءاً اَشْهَدُ بِذلِکَ عَلی نَفْسی

و نتوانم از خویشتن پیش آمد ناگواری را بازگردانم و این مطلبی است که من آن را بر خویش گواهی دهم

وَاَعْتَرِفُ لَکَ بِضَعْفِ قُوَّتی وَقِلَّةِ حیلَتی فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ

و به ناتوانی خود و بیچارگی‌ام در برابرت اعتراف دارم، پس درود فرست بر محمد و آل محمد

وَاَنْجِزْ لی ما وَعَدْتَنی وَ جَمیعَ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ فی هذِهِ اللَّیْلَةِ

و وفا کن برایم بدانچه بر من و همه مؤمنین و مؤمنات وعده فرمودی از آمرزش در این شب

وَاَتْمِمْ عَلَیَّ ما اتَیْتَنی فَاِنّی عَبْدُکَ الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ الضَّعیفُ الْفَقیرُ الْمَهینُ

و تمام کن بر من آنچه را به من دادی زیرا که من بنده بینوای مستمند ناتوان تهیدست خوار توام

اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْنی ناسِیاً لِذِکْرِکَ فیما اَوْلَیْتَنی

خدایا قرار مده مرا فراموشکار از یاد خویش در آنچه به من انعام فرمودی

وَلا غافِلاً لاِِحْسانِکَ فیما اَعْطَیْتَنی وَلا ایِساً مِنْ اِجابَتِکَ وَاِنْ اَبْطَاَتْ عَنّی

و نه غافل از احسانت در آنچه به من عطا کردی و قرارم مده ناامید از اجابت خویش و اگرچه دیرزمانی طول کشد

فی سَرّاَّءَ اَوْ ضَرّاَّءَ اَوْ شِدَّةٍ اَوْ رَخاَّءٍ اَوْ عافِیَةٍ اَوْ بَلاَّءٍ اَوْ بُؤْسٍ اَوْ نَعْماَّءَ

چه در خوشی و چه در سختی در دشواری یا در آسایش در تندرستی یا گرفتاری در تنگدستی یا در نعمت

اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاَّءِ

براستی تو شنوای دعایی

و این دعا را کفعمی از امام زین العابدین علیه السلام روایت کرده که در این شب‌ها می‌خوانده در حال قیام و قعود و رکوع و سجود.

مرحوم علامه مجلسی (ره) فرموده‌اند "بهترین اعمال در این شب‌ها طلب آمرزش گناهان و دعا برای امور دنیوی و اخروی است هم برای خود و هم برای پدر و مادر خویشان و دیگر مومنان؛ چه زنده باشند و چه از دنیا رفته باشند و همچنین ذکرهای مختلف و صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندانشان تا آنجا که مقدور است، انجام دهند و در بعضی از روایات نیز تاکید شده است که «دعای جوشن کبیر» را در این سه شب بخوانند.

در روایتی آمده است که شخصی خدمت رسول خدا (ص) رسیده و عرض کرد: اگر شب قدر را درک کردم، ‌چه چیزی را از خداوند طلب کنم؟ که ایشان فرمودند: "عافیت و سلامتی را از خداوند بخواه".

اعمال مخصوص شب نوزدهم

اوّل؛ ۱۰۰ مرتبه «اَسْتَغْفِرُاللّهَ رَبّی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ»

دوّم؛ ۱۰۰ مرتبه «اَللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ»

سوّم؛ بخواند دعاء یا ذَاالَّذی کانَ که متن آن به این شرح است:

یا ذَاالَّذی کانَ قَبْلَ کُلِّشَیْءٍ ثُمَّ خَلَقَ کُلَّشَیْءٍ

ای که بوده‌ای پیش از هر چیز و آفرید هر چیز را و

ثُمَّ یَبْقی وَیَفْنی کُلُّشَیْءٍ یا ذَا الَّذی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ

سپس تنها او باقی ماند و هر چه هست فانی شود

وَیا ذَاالَّذی لَیْسَ فِی السَّماواتِ الْعُلی وَلا فِی الاْرَضینَ السُفْلی

ای که نیست مانندش چیزی، ای که معبودی جز او در آسمان‌های بالا و نه در زمین‌های پائین

وَلا فَوقَهُنَّ وَلا تَحْتَهُنَّ وَلا بَیْنَهُنَّ اِلهٌ یُعْبَدُ غَیْرُهُ

و نه فوق آنها و نه زیر آنها و نه در مابین آنها نیست

لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً لا یَقْوی عَلی اِحْصاَّئِهِ اِلاّ اَنْتَ

خاص تو است ستایش آن ستایشی که توانایی ندارد بر شماره‌اش کسی جز تو

فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمِّدٍ صَلوةً لا یَقْوی عَلی اِحْصاَّئِها اِلاّ اَنْتَ

درود فرست بر محمد و آل محمد درودی که توانایی نداشته باشد بر شماره‌اش کسی جز تو

چهارم

بخواند: اَللّهُمَّ اْجْعَلْ فیما تَقْضی وَتُقَدِّرُ مِنَ الاْمْرِ الْمَحْتُومِ

خدایا قرار ده در آنچه حکم کرده و مقدر فرموده‌ای از سرنوشت حتمی

وَفیما تَفْرُقُ مِنَ الاْمْرِ الحَکیمِ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ

و در آنچه جدا کنی از فرمان حکیمانه‌ات در شب قدر و

وَفِی الْقَضاَّءِ الَّذی لا یُرَدُّ وَلا یُبَدَّلُ

در آن قضا و قدری که برگشت و تغییر و تبدیلی ندارد

اَنْ تَکْتُبَنی مِنْ حُجّاجِ بَیْتِکَ الْحَرامِ

که نام مرا در زمره حاجیان خانه محترمت (کعبه) بنویسی

الْمَبْرُورِ حَجُّهُمُ الْمَشْکُورِ سَعْیُهُمُ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمُ الْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئاتُهُمْ

آنان که حج‌شان مقبول و سعی‌شان مورد تقدیر و گناهانشان آمرزیده و کردار بدشان بخشوده شده است

وَاجْعَلْ فیما تَقْضی وَتُقَدِّرُ اَنْ تُطیلَ عُمْری وَتُوَسِّعَ عَلَیَّ فی رِزْقی

و قرار ده در آنچه مقدر فرموده‌ای که عمر مرا طولانی کرده و روزیم را وسیع گردانی

وَتَفْعَلَ بی کَذا وَکَذا

و درباره‌ام چنین و چنان کنی

و به جای این کلمه حاجت خود را ذکر کند.

التماس دعا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۴۷
محمدرضا زارع

سنگی در بیت المقدس وجود دارد که هنگام معراج پیامبر (ص) زیر پای حضرت قرار گرفت و به طور معلّق در هوا ایستاد.

معراج پیامبر (ص) خود یک حکایت عجیب و غیرقابل باور واقعی است و جزء معجزات حضرت قلمداد می‌شود، از سفر رسول به بیت المقدس تا عروج به آسمان هفتم و ملاقات با خداوند متعال.

اما نکته‌ای که در این میان مطرح می‌شود این است که، سنگی در بیت المقدس وجود دارد که در بین زمین و آسمان معلق مانده است و می‌گویند این سنگ در زمان معراج زیر پای حضرت بوده و در هنگامی که پیامبر قصد داشتند به آسمان بروند این سنگ نیز از زمین بلند می‌شود تا همراه آن حضرت به آسمان برود که پیامبر (ص) چنین اجازه‌ای را به وی نمی‌دهد و ..

امروز باشگاه خبرنگاران جوان اقدام به جمع آوری مطالبی پیرامون این موضوع نموده است که پیشنهاد می‌کنیم مطالعه این مطلب را از دست ندهید.

حکایت معراج پیامبر (ص)

پیامبر (ص) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت المقدس رسیدم. هنگامی که به بیت المقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیت المقدس نماز خواندم...


ببینید: داستان معراج پیامبر اکرم (ص) در کدام سوره آمده است؟


یکی از معجزات علمی و عملی پیامبر اعظم (ص) که به تصریح قرآن کریم در سایه عبودیت آن حضرت رخ داده،«معراج» است که در اولین آیه سوره اسرا و آیات هشتم تا هجدهم سوره نجم می‌توان اشاراتی را درباره آن مشاهده کرد.

  • آغاز ماجرا در سوره اسرا چنین آمده است:

پاک و منزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصی برد که گرداگردش را پربرکت ساختیم، تا نشانه‌های خود را به او نشان دهیم. او شنوا و بیناست.

البته آن گونه که از روایات برمی آید معراج ضمن دو مرحله انجام شده است در مرحله اول همان گونه که در آیه فوق مشاهده کردیم ایشان را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی سیر می‌دهند و پس از آن تا آسمان هفتم و تا جایی صعود می‌کنند که احدی جز خداوند متعال حضور نداشته است و تمام این ماجرا در بیداری بوده و بنابر نظر اکثر علمای شیعه با همین بدن جسمانی اتفاق افتاده و نه در خواب یا با روح، زیرا معراج صرفاً روحانی فضیلت چندانی را برای ایشان اثبات نمی‌کند و چنان عظمتی را که مورد تأکید و روایات است بر نمی‌تابد.


این مطلب را از دست ندهید: معراج چه زمانی اتفاق افتاد؟


  • مرحله دوم معراج در سوره نجم چنین توصیف شده است:

سپس [پیامبر (ص) در شب معراج]نزدیک و نزدیک‌تر شد، تا آنکه فاصله او [با مقام قرب خاص خدا]به اندازه طول دو کمان یا کمتر بود. در اینجا، خداوند آنچه را وحی کردنی بود، به بنده اش وحی کرد. آنچه را دید، انکار نکرد. آیا با او درباره آنچه دید، مجادله و ستیز می‌کنید؟ و بار دیگر نیز او را نزدیک سدرهالمنتهی که بهشت جاویدان در آنجاست، دیده است. در آن هنگام که چیزی (شکوه و نور خیره کننده ای) سدرهالمنتهی را پوشانده بود. چشم او هرگز منحرف نشدو طغیان نکرد. (آنچه را دید، واقعیت بود) او در شب معراج، برخی نشانه‌های بزرگ پروردگارش را دید.


ببینید: فیلمی دیده نشده از محل معراج پیامبر (ص)


هر چند روایات درباره معراج آنقدر متعدد است که به حد تواتر رسیده و مورد قبول همگان می‌باشد لیکن راجع به زمان، مکان و تعداد دفعات وقوع آن میان محدثان، مورخان و مفسران اختلاف نظر وجود دارد:

  •  زمان اولین معراج را بهتر است نه ماه یا دوسال پیش از ولادت حضرت زهرا (س) بدانیم، زیرا حضرت محمد (ص) روزی در جواب یکی از همسران خود که از شدت محبت به فرزندشان گله کرده بود، تشکیل نطفه ایشان را در آسمان و شب معراج خوانده اند.
  •  مکان آن نیز خانه حضرت خدیجه (س) خانه ام هانی خواهر حضرت علی (ع)، شعب ابی طالب، و مسجدالحرام در کنار کعبه گفته شده است.
  •  آن گونه که از ظاهر روایات برمی آید، احتمالاً معراج بیش از دو مرتبه و طی دفعات متعدد اتفاق افتاده که یکی از آن‌ها بسیار شاخص و معروف شده که گفته شده این معراج در شب هفدهم ماه رمضان سال دهم بعثت اتفاق افتاده است.

این مطلب را از دست ندهید: پیامبر اسلام(ص) برای اثبات معراج خود به مشرکان چه گفت؟


تخته سنگى در بیت‏ المقدس که هنگام معراج پیامبر اکرم (ص) در هوا معلق‏ ماند

درباره قطعه سنگی که در بیت المقدس هست و در روایات و تاریخ به عنوان «صخره» مطرح شده، مطالب مختلفی وجود دارد.

در بعضی روایات آمده که: حضرت رسول اکرم (ص) از بالای این سنگ به معراج رفتند (نه این که به وسیله این سنگ یا همراه آن).


این مطلب را از دست ندهید: نشان دادن نور امام زمان (عج) به پیامبر اکرم (ص) در معراج


در روایات دیگری نیز وارد شده که: سنگ نیز خواست با حضرت به سوی آسمان رود و همین که بلند شد، حضرت فرمودند: قِف (یعنی بایست) و سنگ در همان حال به طور معلّق در هوا ایستاد. بنی‌امیه احترام فراوانی به این سنگ می‌گذاشتند. البته در اصل این که آن تخته سنگ همین سنگ موجود در مسجد الاقصی است یا سنگ دیگری می‌باشد، اختلاف هست. روایات مختلفی هم در فضیلت نماز خواندن در سمت راست این سنگ و دعا نمودن در اطراف آن و نیز فضیلت آن در روز قیامت وارد شده است که بعضی از این روایات ارزش سندی ندارد و از طریق راویانی مثل ابوهریره نقل شده است.

ولی کسانی که قبل از انقلاب به فلسطین سفر کرده‌اند، می‌گویند آن تخته سنگ اکنون بر روی تلی از خاک قرار دارد و معلق نیست.


ببینید: مکان مقدسی که پیامبر اسلام از آنجا به معراج رفت


در واقع قبه الصخره مکانی است که پیامبر شریف اسلام، در شب معراج از فلسطین، پای خویش را بر سنگی به نام قبه الصخره نهاد و از آنجا به معراج روحانی و جسمانی رفت. این سنگ بعد از آن زمان در هوا معلّق باقی ماند، اما در زمان اشغال فلسطین، یهودیان متجاوز و اشغالگر، زیر آن سنگ معلّق خاک و کلوخ ریخته و در واقع آن را روی زمین قرار دادند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۰۳
محمدرضا زارع

مهارت های ارتباطی امام حسن(ع)

مهارت های ارتباطی، نقش اثرگذاری در ایجاد، تسهیل و پایا شدن ارتباطات میان فردی دارد. این مهارت ها در فرمایشات امام حسن(ع) از جنبه های مختلفی قابل بررسی است. آثار مثبت ارتباط و همنشینی با علما، نقش هم نشین و چگونگی دوست یابی، شناخت افراد از طریق حالت های روحی و احساسی، از جمله مواردی است که در فرمایشات حضرت تأکید شده است. جالب اینکه همین موارد، جزو نکات مهم و کلیدی است که در مباحث علم روان شناسی و مشاوره مطرح می شود. در ادامه به برخی از این مهارت ها اشاره شده است:

1. تأثیر مجالست با علما

امام حسن(ع) می فرماید: «مَنْ أکثَر مُجالِسَه الْعُلَماءِ أطْلَقَ عِقالَ لِسانِهِ، وَ فَتَقَ مَراتِقَ ذِهْنِهِ، وَ سَرَّ ما وَجَدَ مِنَ الزِّیادَهِ فی نَفْسِهِ، وَ کانَت لَهُ وَلایهٌ لِما یعْلَمُ، وَ إفادَهٌ لِمات عَلَّمَ؛ هر که با علما بسیار مجالست نماید، سخنش و بیانش در بیان حقایق آزاد و روشن خواهد شد و ذهن و اندیشه اش باز و توسعه می یابد و بر معلوماتش افزوده می گردد و به سادگی می تواند دیگران را هدایت نماید».1

  1. إحقاق الحقّ، ج 11، ص 238، س2.

2. اهمیت مشورت

امام حسن(ع) می فرماید: «ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إلاّ هُدُوا إلی رُشْدِهِمْ؛ هیچ گروهی در کارهای ـ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...، با یکدیگر مشورت نکرده اند، مگر آنکه به رشد فکری و عملی و. ..، رسیده اند».1

  1. تحف العقول، ص 233؛ اعیان الشیعه، ج 1، ص 577؛ بحارالانوار: ج 75، ص 105، ح4.

3. نقش هم نشین منتقد در آگاه سازی

امام حسن(ع) می فرماید: «إنَّ مَنْ خَوَفَّک حَتّی تَبْلُغَ الاْمْنَ، خَیرٌ مِمَّنْ یؤْمِنْک حَتّی تَلْتَقِی الْخَوْفَ؛ همانا کسی تو را ـ در برابر عیب ها و کمبودها ـ هشدار دهد تا آگاه و بیدار شوی، بهتر است از آن کسی که فقط تو را تعریف و تمجید کند تا بر عیب هایت افزوده گردد».1

  1. إحقاق الحق، ج 11، ص 242، س 2.

4. نحوه برخورد با برادر مؤمن

امام حسن(ع) می فرماید: «إذا لَقی أحَدُکمْ أخاهُ فَلْیقَبِّلْ مَوْضِعَ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ؛ وقتی انسان برادر مؤمن ـ و دوست ـ خود را ملاقات کرد، باید پیشانی و سجده گاه او را ببوسد».1

  1. تحف العقول، ص 236، س 13؛ بحارالانوار، ج 75، ص 105، ح 4.

5. دوستی یعنی دل سوزی و محبت

امام حسن(ع) می فرماید: «القَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّهُ وَ إنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَالْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ الْمَوَدَّهُ وَ إنْ قَرُبُ نَسَبُهُ؛بهترین دوست نزدیک به انسان، کسی است که در تمام حالات دل سوز و با محبت، باشد گرچه خویشاوندی نزدیکی هم نداشته باشد و بیگانه ترین افراد کسی است که از محبت و دل سوزی بیگانه باشد، گرچه از نزدیک ترین خویشاوندان باشد».1

  1. تحف العقول، ص 234، س 3؛ بحارالانوار، ج 75، ص 106، ح 4.

6. پرهیز از سبک شمردن دوست

امام حسن(ع) می فرماید: «مَنِ اسْتَخَفَّ بِإخوانِهِ فَسَدَتْ مُرُوَّتُهُ؛ کسی که دوستان و برادرانش را سبک شمارد و نسبت به آنها بی اعتنا باشد، مروت و جوان مردی اش فاسد گشته است».1

  1. کلمه الإمام الحسن(ع)، ص 209.

7. دقت در دوست یابی

دوست، عمیق ترین تأثیر را بر زندگی و رفتار انسان می گذارد، تا آنجا که گفته شده است: «اَلْمَرْءُ عَلی دینِ خَلیلِهِ؛ انسان بر آیین رفیقش است».

به این علت، در قرآن و روایات، سخت بر آیین دوست یابی تأکید و سفارش شده است.

حضرت در سفارش به یکی از فرزندان خویش فرمود:

یا بُنَی لاتُواخِ اَحَدا حَتّی تَعْرِفَم وارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ، فَاِذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلی اِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِی الْعُسْرَةِ.1

پسرم! با هیچ کس برادری [و دوستی] مکن مگر آنکه [اول] بدانی کجا رفت و آمد دارد و از چه خانواده ای می باشد، هرگاه به این مسئله پی بردی و معاشرت و دوستی او را [طبق معیارها] پسندیدی، پس با او برادری [و دوستی] کن، در گذشتن از لغزش ها و همدردی در سختی.

  1. تحف العقول، ص 404، ش3.

8. شناخت انسان از راه عصبانیت

امام حسن(ع) فرمود: «لایعرف الرأی الا عند الغضب؛ قدرت اندیشه و خصلت های درونی انسان هنگام خشم، شناخته و آشکار می شود».1

معمولاً ویژگی های درونی افراد از دید دیگران مخفی است و در مواقع خاصی به طور ناخواسته بروز می کند. یکی از آن حالات خاص، وقتی است که آدمی به هر دلیلی دچار عصبانیت شود. سپس حالت های خوب یا ناشایست وی هویدا خواهد شد.

دلیل ظهور خصلت های درونی انسان، هنگام خشم این است که شخص در این حالت نمی داند چه می گوید و چه می کند و نیز در روایات آمده است که خشم و غضب، نوعی جنون است.

  1. محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسن مجتبی(ع)، ص 15.

9. چگونگی رابطه با مردم

ای بنی تفم وصیتی، و اجعل نفسک میزانا، فیما بینک و بین غیرک فاحب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لنفسک و لاتظلم کما لاتحب ان تظلم، و احسن کما تحب ان یحسن الیک، واستقبح من نفسک ما تستقبح من غیرک و ارض من الناس لک ما ترضی به لهم منک و لاتقل بما لاتعلم، بل لاتقل کلما تعلم، و لا تقل ما لاتحب ان یقال لک.

و قال(ع) و قل للناس حسنا و ای کلمة حکم جامعة ان تحب للناس ما تحب لنفسک و تکره لهم ما تکره لها، انک قل ما تسلم ممن تسرعت الیه ان تندم او تتفضل علیه.

ای پسرم سفارش مرا دریاب، در رابطه با مردم، خود را معیار و میزان قرار بده. هر چه را برای خود می خواهی، برای دیگران بخواه. هر چه را برای خود نپسندیدی برای دیگران نپسند. به کسی ستم مکن، چنانچه دوست نداری به تو ستم شود. احسان کن چنان که دوستداری احسانت کنند، آنچه از دیگران زشت شماری از خود زشت شمار. راضی باش از برخورد مردم با تو، آنچه را که راضی هستی با مردم انجام دهی.

آنچه نمی دانی و علم نداری مگو به زبان نیاور. هر چه را هم که میدانی مگو و اظهار مکن. حرفی را که نخواهی به تو گویند، برای دیگر مگو. با مردم خوش زبان باش، چه سخن حکیمانه و جامعی است که گفته اند برای مردم بخواه، آنچه برای خود خواهی، و نپسند برای دیگران آنچه را بر خود نپسندی و کمتر اتفاق افتد که درباره کسی شتاب زدگی کنی که از پشیمانی سالم بمانی و نادم نشوی مگر با احسان به او جبرانش نمایی.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۰۴
محمدرضا زارع

رحلة حضرت خدیجه کبری بر شیعیان جهان تسلیت


شب است و بغض و سکوت و صدای گریه آب (رحمان نواز نی) 

شب دهم رمضان، غم، سایه اش را بر مکه گسترانده، لحظات از اندوه سرشارند، همگان سوگوار دل غمدیده پیامبرند، بر بالین همراه 25 ساله اش آرام گرفته و چهره رنجور عشقش را نظاره می کند، ستون خانه اش دیگر تاب نداشت، ملکه ی عرب اکنون دربستر مرگ غنوده است. 

او خدیجه کبری است، همنفس و انیس و مونس رسول ، بانویی که نقش بسزایی در پیشبرد اهداف و رسالت والای پیامبر ایفا کرد. 

بانویی که برای هر زنی در هر دوره ای اسوه ای شایسته است، زنی مستقل و با درایت و پیشگام که بزرگترین قافله و تجارت مکه متعلق به او بود، بانویی خردمند و سخاوتمند که منزلش مامن مستمندان مکه گشت، شهربانویی فرهیخته که با دیدن نشانه های پیامبری در محمد(ص) به طلب او برآمد. 

"بانویی آراسته به خصایل نیکوی انسانی" 

و همین بانوست که به وقت شنیدن بشارت پیغمبری بی درنگ تصدیقش کرد و در این مسیر، تن و روح رنجور حضرت عشق را از پی نامردمی های مکه با نفس گرم خویش تسلی می بخشید. 


همو که جان و مال و تمام هستی خویش را در راه اعتلای اسلام درطبق اخلاص نهاد ولی به وقت وداع، خود را شرمسار نبی اکرم می دانست. 

آری او جزو زنان با کمال بهشتی است، جبرییل از سوی پروردگار برایش سلام رساند وبشارت بهشت بر او داد و به پاس خدماتش در راه اسلام به وقت مرگ خلعتی از بهشت به عنوان کفن پیشکش کرد. تنها همسر پیامبر که ائمه از دامن پاک او به هستی قدم نهادند و هم اینان در سخنانشان به او فخر و مباهات می کردند. 

قلم از بیان تمام صفات ناب و بی نظیرش ناتوان است و در وصف حضرتش همین بس که پیامبر برگزیده می فرمود: کجا دیگر مانند خدیجه پیدا می شود. 

وفات این اسوه صبر و استقامت را تسلیت می گوییم . 

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ 

در حقیقت، مؤمنان کسانى‌اند که به خدا و پیامبر او گرویده و [دیگر] شکّ نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده‌اند؛ اینانند که راستکردارند. 

سوره حجرات آیه 15 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۴۷
محمدرضا زارع

ضیافتی در پیش است، همه دعوتند، خوانی گسترده انتظار میهمانان را می کشد، آنکه دعوت را بپذیرد از این بساط بهره ها می برد و می تواند توشه او تا قیامت باشد، خوشا به سعادت آنکه رضایت میزبان را از این سفره برچیند. 


ولی جنس این ضیافت متفاوت است؛ رضایت میزبان در گرو ی مبارزه طلبیدن نفس میهمان است، مهمان باید بر خواسته های نفسانی چشم بپوشد، باید از خواب شیرین بگذرد و خود را مهیای آداب میهمانی کند، در طی روز بر گرسنگی و تشنگی غلبه کند، چشم از حرام بپوشد، زبان از بیهوده گویی و تهمت و غیبت و ... ببندد، باید در حال مراقبه ی رفتار و گفتارش باشد تا مرتکب حرامی نشود و عمل به آن چه سخت و دشوار است. 


"إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی  

نفس امر کننده به بدی است مگر این که‏ پروردگارم رحمت آورد" 

سوره یوسف آیه 53 


ولی اینجا میزبان خداست حی لایزال، کریم و مهربان، عشقی لایتناهی که باز با مهرورزی به روی بندگانش آغوش گشوده، همو که نفس های روزه دار را تسبیح برمی شمرد و خوابش را جزو عبادات می داند، اعمال روزه دار در آستانش پذیرفته و دعاهایشان اجابت شده است، درب عفو و مغفرتش به روی آنها باز است، تلاوت هر آیه از کلام نور، برایش حکم تلاوت ختم قرآن دارد و افطاری دادن به یک دانه خرما و پیشانی بر آستانش ساییدن پاداشی چندین برابر دارد.  

این مهر نهایت ندارد؛ به روزه دارش مژده داده، لحظه لحظه ماه را با نگاههای کریمانه و رحیمانه اش همراه اوست. به ملائکه فرمان داده شبانه روز برایش طلب مغفرت کنند، بهشت را فرموده خود را برای روزه داران آذین کند، رایحه دهان روزه دار برایش رایحه ای خوشبو است و ماه مامور شده با محو تمام گناهان روزه دار پایان یابد. 

تا در پایان ماه کریم، هر کس به فراخور حال و ساحت معنوی که از این خوان برگرفته، پاسبانی نفس خیرگریز خویش را به دست گرفته و مقرب آستان حریمش  گردد. 

فرا رسیدن ماه رمضان کریم برهمگان خجسته باد.  


فرازی از دعایرابوحمزه ثمالی: 

«ای خدای من! من امید به تو را بر امید به غیر تو ترجیح دادم. پناه آوردن به تو را جایگزین پناه بردن به دیگران کردم و می‌دانم اگر کسی به سوی تو بیاید، راه نزدیک است... .» 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۳۲
محمدرضا زارع

بقیة الله خیر لکم ان کنتم مومنین

اگر مومن باشید، بقیه الله برایتان بهتر است 

در سرای امام حسن عسکری نوزادی چشم گشود که با قدومش دل انگیزترین نغمه هستی را سرود و پیکر بشریت جانی دگرباره گرفت. 

آمد تا اقیانوسی باشد لبالب مهر و دوستی، گوارای تمام آدمیان تا الفت میان دلها افکند و قبای عدل و دادگستری بر تن جهان کند. 

نور چشم نرگس خاتون، در فضایی آکنده از خشم و کین ورزی نسبت به علی و آل علی علیهم السلام متولد شد. دشمنانی که از بیم برچیده شدن دستگاه جورشان، ولادت دوازدهمین خورشید را تاب نیاوردند پس با گماشتن مراقبان و خبرچینان و اعمال فشار، عرصه را بر امام عسکری تنگ کردند تا به ظن خود مانع ولادت آن وجود نورانی شوند و به خیال باطل، او را از صحنه روزگار محو کنند. 

به امر خدا برای حفظ گوهر وجودشان از زهر کین و عناد و رذالت و دنائت خودکامگان، ولادت پنهانی و زندگانی در پشت پرده غیبت آغاز شد تا آن لحظه موعود سر رسد. 

دنیا در انتظار ظهور منجی است، شیعه او را می شناسد و منتطر دم مسیحایی اوست. 

او همنام پیامبر و هم کنیه رسول خداست و در صورت و سیرت چون نبی خاتم است. 

نامها و القاب فراوان، نشان از ابعاد شخصیت و اهداف حضرت دارد: مهدی، صاحب امر، بقیة الله، محمّد، احمد، عبدالله، داعى، شرید، صاحب، غائب، قائم، خلف صالح و منتظر ... 

اما این انتظاراز جنس سکوت و سکون نیست؛ درونمایه اش حرکت، عمل و تسلیم است تا دلهای پیراسته را به دل امام عصر نزدیک سازد و پرده حجاب هرچه سریعتر فروافتد. 


میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست 

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز 


باید آماده بود، حتی اگر دیده به جمالش روشن نگردد. 

هدف فرج، نجات بشریت است وهر منتظر واقعی این رسالت را از خود و از عصرخویش آغاز می کند تا این جریان را به حضور یوسف زمان متصل سازد و زمینه ساز ظهورش گردد. 

امام مهدی (عج) در توقیع شریفشان به شیخ مفید می‌فرماید: «ما را از ایشان (شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما می‌رسد و ما آن را ناخوش می‌داریم و از ایشان نمی‌پسندیم» [1اللهم عجل لولیک الفرج 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۱۶
محمدرضا زارع


ولادت حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان



زندگینامه حضرت علی اکبر,ویژه نامه ولادت حضرت علی اکبر

حضرت علی اکبر (ع) در سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود

  

حضرت علی اکبر فرزند امام حسین علیهما السلام در بین سال های 33 تا 35 ه از مادری به نام لیلا دختر ابی مرّه در شهر مدینه چشم به جهان گشود. وی در مکتب انسان ساز پدر شیوه های صحیح دفاع از مکتب و اطاعت از امامت و حمایت از آرمان های مقدس آن را آموخت. او در روز عاشورا اولین نفر از بنی هاشم بود که پس از مبارزه جانانه جام شهادت سر کشید. روز میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام به روز جوان نامگذاری شده است.

شناسنامه حضرت علی اکبر علیه السلام
حضرت علی اکبر (ع) فرزند بزرگ امام حسین در سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود.

مادر بزرگوار وی لیلا دختر ابی مره است. لیلا برای امام حسین پسری آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا، رویش روی رسول، گفتگویش گفتگوی رسول خدا ، هر کسی که آرزوی دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا می نگریست، تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید "هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم"؛ به همین جهت روز عاشورا وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، امام حسین چهره به آسمان گرفت و گفت «اللهم اشهد علی هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الی رؤیة نبیک نظرنا الیه...».

حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود. شجاعت و دلاوری حضرت علی اکبر و رزم آوری و بصیرت دینی و سیاسی او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد. سخنان و فداکاریهای وی نیز به خوبی مؤید این مطلب است .

زندگی نامه حضرت علی اکبر علیه السلام
وقتی حضرت اعلام کرد عزم سفر دارد و می خواهد از مدینة النّبی بیرون برود، حضرت علی اکبر علیه السلام پرچم وفاداری نسبت به امام را پیشاپیش قافله به اهتزاز درآورد.

کاروان حماسه و ایثار پس از پشت سر نهادن منازل ذو حُسم، بیضه و عُذیب الهجانات به موقفی به نام بنی مقاتل رسید. عقبة بن سمعان که از یاران و همراهان امام بود و بسیاری از روایات واقعه عاشورا از وی نقل شده می گوید: شب هنگام در رکاب امام حرکت کردیم و چون ساعتی را پیمودیم، امام حسین علیه السلام را خواب سبکی فرا گرفت. در حالی که سر مبارکشان روی قربوس زین اسب بود و به زودی دیدگان آن سرور آزادگان گشوده شد و فرمود: «انّا لله و انّا الیه راجعون الحمد الله ربّ العالمین» و دو یا سه بار آیه استرجاع را تکرار فرمود؛ حضرت علی اکبر علیه السلام با درایت و فراستی که داشت، متوجّه حال پدر گردید مشاهده کرد آن ستاره پرفروغ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مدام آیه مذکور را بر زبان جاری می نماید. مرکب خویش را به سوی اسب پدر هدایت کرد و خطاب به ایشان گفت: «پدر جان! از چه جهت آیه استرجاع را تلاوت می کنید. امام فرمود: فرزند عزیزم اندکی که خواب رفتم، سواری عنان اسب را کشید و گفت: «القوم یسیرون و المنایا تسری الیهم» این قوم در حال حرکتند در حالی که مرگ به سوی آنان می آید.

علی اکبر علیه السلام پس از لحظه ای مکث، با قوّت قلب وشهامتی شگفت روی به پدر بزرگوار خویش کرد و گفت: «یا ابة لا اراک الله السوء و السنا علی الحقّ» پدر جان! خداوند حادثه ای ناگوار پدید نیاورد. آیا ما بر حق نیستیم؟ امام در جوابش فرمود: «بلی والّذی الیه مرجع العباد؛ آری، به خداوندی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حقّیم.» علی اکبر با شنیدن این پاسخ چون گُل شکفت و با آرامشی خاصّ امام علیه السلام را مورد خطاب قرار داد و گفت: «یا ابه اذا لانبالی نموت محقّین»ای پدر! [وقتی بر حق بودن ما مسلّم است] در این صورت باکی نیست و بر حق جان می دهیم. امام علیه السلام وقتی مشاهده فرمود فرزند در این مصاحبه معرفتی سربلند و پیروز بیرون آمد، شاد شد. او را مخاطب قرار داد و فرمود: «جزاک الله من ولد خیر ما جزی ولدا عن والده» خدایت پاداشی نیکو عطا کند؛ نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند.

زندگینامه حضرت علی اکبر,ویژه نامه ولادت حضرت علی اکبر

حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود

 
شمه ای از فضائل و مناقب حضرت علی اکبر علیه السلام
تربیت شایسته امام حسین (ع) سبب شد که علی اکبر به بهترین صفات کمال آراسته شود. عواملی همچون: اصالت خانوادگی، تربیت و وراثت، کسب علم و فضایل که از عناصر تشکیل دهنده شخصیت هر کس است، در وجود و زندگی او فراهم بود. خلق و خوی او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حدّ اعلای برجستگی و درخشندگی بود. آن گونه که گفته و نوشته اند، رفتارش یادآور حرکات و رفتار پیامبر خدا (ص) بود و همین سبب می گشت تا در چهره او شخصیت پیامبر را مشاهده نمایند و با دیدن او یاد حضرت رسول (ص) را در ذهن ها زنده کنند. علی اکبر، نسخه ای برابر با اصل نسبت به رسول خدا و شاخه ای از آن شجره طیبه و ریشه پاک بود و وارث همه خوبی های خاندان عصمت و طهارت به شمار می رفت.

علی اکبر (ع)، از جوانی مجموعه ای از خوبی ها و فضیلت ها و نمونه ای روشن از فضایل عترت پاک پیامبر بود. حتی کسی چون معاویه هم که دشمن خاندان عصمت بود، به فضایل او اقرار داشت.

رابطه سرشار از ادب و احترام علی اکبر (ع) به پدر و علاقه و محبت پدر به فرزند، در همه مراحل زندگی این دو الگوی فضیلت وجود داشت و نهایت و اوج آن، در صحنه عاشورا دیده می شود که به آن اشاره می کنیم.

تربیت ولایی و تأدیب شایسته، سبب شده بود علی اکبر همواره در خدمت و اطاعت پدر بزرگوارش باشد و در نهایت ادب، گوش به فرمان و آماده جان نثاری شود.

میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام، روز جوان
جوانی، بهار عمر و فصل طربناک زندگی است. هیچ دوره ای از زندگی چون روزگار جوانی، سرسبز و خرّم نیست، و هیچ انسانی همانند زمان جوانی، توان مند و پرانرژی نیست. بسیاری از پیروزی ها و کامیابی ها، تنها در سایه جوانی امکان پذیر است و بسیاری از آرزوها و هدف ها، فقط در فرصت جوانی قابل دست یابی است. جوانی فرصتی است که بر خلاف بسیاری از فرصت های دیگر، تنها یک بار در اختیار همه قرار می گیرد و چون به انجام خویش برسد، هرگز امکان تکرار نخواهد داشت. پس «فرصت جوانی»، طلایی ترین فرصت ها و ناب ترین موهبت هاست و نمی توان در این نکته تردید کرد که هدر دادن روزگاران خوش جوانی و تباه کردن این بهار زندگانی، به اندوهی انبوه و حسرتی متراکم خواهد انجامید، اما این روزگار، اقتضاهایی دارد؛ اقتضاهایی که بخشی از آنها به جوان بر می گردد و بخشی نیز به آنها که با جوان در تعاملند. آنها که به جوان بر می گردد، «نازها» و «نیازها»ی جوانی است. نازها، یعنی «سرزندگی، شیک پوشی، آراستگی، جمال گرایی، آرمان گرایی و...؛ و نیازها، یعنی عبادت و تضرع؛ دانش اندوزی، مهار و تعدیل غرایز، تهذیب نفس، ورزش، مطالعه، مسئولیت پذیری و....

حضرت علی اکبر علیه السلام، الگوی جوانان
جوان، محتاج اسوه و الگوست. اسوه و الگوی جوان، باید جوان باشد؛ تا فضایل و کمالات این جوان دست یافتنی و ملموس باشد.

قرآن برای زندگی بشر، اُسوه و الگو معرفی می کند؛ «و لکم فی رسول الله اسوه حسنه». اگر پیامبر و سبک زندگی نبوی اسوه و الگوست، هر شخص و سبک دیگری اگر بخواهد اسوه و الگو باشد، باید رنگ و بوی پیامبر را داشته باشد و «اشبه الناس خلقاً خُلقاً و منطقاً برسول الله» باشد.

امام حسین علیه السلام حضرت علی اکبرعلیه السلام را عصارة بنی هاشم و شبیه ترین مردم به پیامبر صلی الله علیه وآله دانسته، فرمود هر وقت دلمان برای رسول الله تنگ می شد، مشتاق زیارت علی اکبر می شدیم و زیارت و ملاقات علی اکبر علیه السلام بود که دلمان را در فراق پیامبر صلی الله علیه وآله تسلی می بخشید.

پس اگر کسی شیفتة جمال و کمال پیامبر صلی الله علیه وآله است، می تواند از رخسار و فضایل علی اکبر هم به پیامبر صلی الله علیه وآله برسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۵۵
محمدرضا زارع

میلاد امام سجّاد علیه السلام

در یکی از روزهای سخت و در عین حال با برکت حکومت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام ، در منزل فرزندش امام حسین علیه السلام کودکی دیده به جهان گشود که سال ها پیش رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مژده تولّد او را داده و در توصیف او فرموده بودند: «خداوند متعال او را سید عابدان و زینت دوستان خدا خوانده است. گویی هم اینک او را می بینم که در روز قیامت در بین صف ها شاد و سربلند و خرامان در رفت و آمد است». امام علی علیه السلام چون مادر او، شهربانو، را به همسری امام حسین علیه السلام درآوردند، به آن حضرت فرمودند: «ای حسین، از این بانوی پرهیزگار بهترین فرزند تو متولّد خواهد شد». آن گاه که در روز پنجم شعبان 36 تا 38 ق این مولود با قدوم مبارکش موجبات شادی خاندان امامت را فراهم ساخت. امام حسین علیه السلام به سبب علاقه فراوانی که به پدر بزرگوارشان داشتند نام او را «علی» برگزیدند.

لقب های امام سجاد علیه السلام

از آن جا که حضرت سجاد علیه السلام به اوصاف و فضایل بسیار شایسته ای آراسته بودند که او را از هرجهت از دیگر مردم ممتاز می ساخت، به آن حضرت لقب های بسیاری که هریک به بُعدی از کمالات او دلالت داشت، نسبت داده شده است. از جمله آنهاست: زین العابدین، زین الصالحین، وصیّ الوصیین، امام الاُمّة، مُتهجِّد، سیّدالعابدین، الزّکی، الامین، البکّاء، سیّدالساجدین، منار القانتین، ذوالثّفنات و نوح آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم .

امام علی بن الحسین علیه السلام را به سبب سجده های طولانی او ـ که نظیر آنها فقط در علی بن ابی طالب علیه السلام دیده شده بود ـ سیدالساجدین و نیز سیّدالعابدین لقب داده بودند. امام سجاد علیه السلام را چون کوچک تر از حضرت علی اکبر و بزرگ تر از علی اصغر علیه السلام بودند، علی اوسط خوانده اند و از آن جهت که پس از ماجرای جان سوز عاشورا همواره به یاد پدر می گریستند. نوح آل محمّد لقب داده اند.

تبارشناسی امام سجّاد علیه السلام

امام زین العابدین علیه السلام خود در مناسبت های مختلف به معرّفی خاندان و تبار خویش پرداخته اند؛ از جمله در کاخ یزید بن معاویه در معرّفی خود می فرمایند: «... من فرزند مکه و منایم؛ من زاده زمزم و صفایم. من فرزند کسی هستم که خداوند متعال او را در شب معراج از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر داد. من فرزند محمد مصطفایم؛ من فرزند علی مرتضایم؛ من فرزند فاطمه زهرایم که سرور زنان عالم است؛ من فرزند از بین بَرنده شرک و نفاق در روی زمینم؛ من فرزند پیشوای مؤمنان و مشعل دار مجاهدان و زینت عبادت کنندگان خدا و پرورش یافته کامل مکتب ربّ العالمین هستم.

من فرزند کسی هستم که با مارقان و ناکثان و قاسطان جنگید و ناصبیان را سرکوب کرد و همیشه چشم و گوش به فرمان خدا و رسول او داشت؛ او که همیشه در دین خدا ثابت قدم بود».

پرورش امام سجاد علیه السلام

بنابر مشهورترین روایت تاریخی، امام سجاد علیه السلام در همان روزهای اوّل تولد از نعمت مادر محروم شدند و مادر گران قدرشان را بر اثر عارضه تب سختی از دست دادند. اما توجّه و رسیدگی های مداوم پدر بزرگوارشان فقدان مادر را جبران کرد. امام سجاد علیه السلام دوران خردسالی را در سایه رسیدگی و محبت های سه امام معصوم سپری کردند که هر سه بزرگوار در تکوین شخصیت و فضایل و کمالات آن حضرت نقش مهمی داشتند. امام زین العابدین علیه السلام بیش از دو سال در کنار جد بزرگوارشان امام امیرالمؤمنین علیه السلام ، و از مهر و عنایات او برخوردار بودند. همین طور حدود دوازده سال با امام حسن مجتبی علیه السلام بود که در این مدت همواره از وجود سازنده آن حضرت فیض می بردند. پس از آن حدود 22 سال با پدر بزرگوارشان حضرت امام حسین علیه السلام بودند که آن حضرت او را همانند جانْ گرامی داشتند و لحظه ای از رسیدگی به او غافل نمی شدند. بنابراین سه وصیّ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به پرورش و تربیت او همت گماشتند و او را آن چنان که شایسته بود به کمالات و فضایل الهی آراسته ساختند تا آمادگی رهبری امت اسلامی را در یکی از سخت ترین دوره های تاریخ با صبر و مقاومتی کم نظیر عهده دار شود.

دوره های زندگی امام سجّاد علیه السلام

زندگی امام سجاد علیه السلام را می توان به دوره های مختلف تقسیم کرد:

1. دوران قبل از عاشورا: در این دوره که از زمان تولّد آن حضرت تا 22 سالگی طول کشید امام سجّاد علیه السلام شاهد وقایع زیادی بود نظیر فوت مادر، شهادت جدّ بزرگوارشان امام علی بن ابی طالب علیه السلام و شهادت مظلومانه عموی گرامی شان حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و همین طور رنج ها و مرارت هایی که پدر بزرگوارشان در این مدت تحمل کردند.

2. دوران قیام امام حسین علیه السلام : امام سجّاد علیه السلام به همراه پدر به عنوان اعتراض به اعمال یزید از مدینه به طرف مکه خارج شده و از آن جا به کربلا می آیند و پس از حادثه خونین عاشورا حدود یک سال به اسارت می روند؛ امّا نمی گذارند نهضت عاشورا به فراموشی سپرده شود. با سخنرانی ها و افشاگری هایی که انجام می دهند کاخ یزیدیان را خراب می سازند.

3. دوران پس از واقعه عاشورا: امام سجّاد علیه السلام پس از پایان واقعه کربلا بعد از آن به همراه بازماندگان عاشورا به مدینه برگشتند. حدود 35 سال مسئولیت امامت شیعیان را عهده دار بودند. در این مدّت با توطئه ها و مبارزات ضدّاسلامی شش نفر از امویان که عبارت بودند از یزید بن معاویه، عبداللّه بن زبیر، معاویة بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک به مقابله پرداختند و در نهایت به سال 95 ه در 59 یا 57 سالگی، به تحریک هشام بن عبدالملک برادر ولید به وسیله زهر مسموم و سپس به شهادت رسیدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۴۸
محمدرضا زارع

بسم الله الرحمن الرحیم

سالروز ولادت حضرت ابوالفضل(علیه السلام)

حضرت ابوالفضل العباس نخستین فرزند از ازدواج حضرت امیر المؤمنین على(علیه السلام) و ام البنین بود ایشان در روز چهارم شعبان سال 26 هجرى در مدینه چشم به جهان گشودند.

ماجراى ازدواج على(علیه السلام) با ام البنین

قضیه ازدوادج مادر مکرمه اش ام البنین با حضرت على(علیه السلام) بدین گونه بود که پس از شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) على(علیه السلام) برادرش عقیل که در علم نسب شناسى آگاهى کامل داشت و قبایل و خصلت هاى اخلاقى و روحى انها آشنا بود را به حضور طلبید و از وى خواست که براى آن حضرت همسرى شایسته و از قبیله اى که اجدادش از شجاعان و دلیر مردان باشند پیدا کند تا ثمره ازدواجشان فرزندانى شجاع و رشید باشند پس از مدتى عقیل زنى از طایفه بنى کلاب را به حضرت معرفى کرد که داراى آن ویژگى ها بود نامش فاطمه دختر حزام بن خالد بود و نیاکانش همه از دلیرمردان بودند. حضرت با وى ازدواج نمود و او نیز وظیفه مادرى و سر پرستى براى فرزندان حضرت زهرا(علیها السلام) را به عهده گرفت و آنان را چون فرزندان خود بلکه بیشتر از فرزندانش دوست مى داشت گویند وقتى وى را فاطمه صدا مى زدند وى گفت مرا فاطمه صدا نکنید زیرا فرزندان با شنیدن نام فاطمه به یاد غم هاى مادرشان مى افتند و ناراحت مى شوند بلکه مرا خادم خود بنامید. و حضرت على(علیه السلام) ولى را ام البنین یعنى مادر پسران نامید و به این نام شهرت یافت.

تولد حضرت عباس

حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از چنین بانوى با معرفت و حق شناسى بود تولد وى، خانه على(علیه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتى که به دنیا آمد حضرت على(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وى خواند و نام او را عباس قرار داد.

با آن که این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا بود به طورى که وى را قمر بنى هاشم نامیده اند و به ماه شب چهارده تشبیه نموده اند و حضرت وى را به نام عباس نام نهاد و آن به این علت بود که عباس هم به معناى شیر شرزه و خشمگین است و هم به معناى عبوس و چهره گرفته زیرا که ایشان نسبت به ظالمان چهره اى خشمگین داشتند.

در روز هفتم تولدش گوسفندى را به عنوان عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.

با آن که هنگام تولد پدر خوشحالى مى کند، حضرت گاهى قنداقه عباس خردسال را در آغوش مى گرفت و آستین دست هاى کوچک او را بالا مى زد و بر بازوان او بوسه مى زد و اشک مى ریخت حضرت در پاسخ ام البنین نسبت به این کار فرمود این دست ها براى کمک و یارى به برادرش حسین قطع خواهد شد.

حضرت عباس در خانه على(علیه السلام) و در دامان مادر با ایمان وفادارش و در کنار امام حسین رشد کرد و درس هاى بزرگ انسانیت صداقت و اخلاق را فرا گرفت تربیت خاص امام على(علیه السلام) بى شک در شکل دادن به شخصیت فکرى و روحى این نوجوان سهم عمده اى داشت روزى حضرت على(علیه السلام) عباس خردسال خود را نشاده بود و حضرت زینب(علیها السلام) هم حضور داشت امام به این کودک عزیز گفت به بگو یک عباس گفت یک فرمود بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت شرم دارم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ام دو بگویم حضرت از معرفت این فرزند خوشحال شد و پیشانى عباس را بوسید.

شجاعت و شهامت عباس

دلاورى هاى این نوجوان از زمان پدر بزرگوارش در جنگ هاى آن حضرت با مخالفین نمودار بود که برخى جلوه هایى از شجاعت این نوجوان را در جنگ صفین در تاریخ ثبت کرده اند. گویند: در یکى از روزهاى نبرد صفین نوجوانى از سپاه على(علیه السلام) بیرون امد که نقاب بر چهره داشت و از حرکات او نشانه هاى شجاعت، هیبت و قدرت هویدا بود از سپاه شام کسى جرأت نکرد به میدان بیاید معاویه یکى از مردان سپاه خود به نام ابى شقاء که دلاورى نام آور بود را گفت به جنگ این جوان برو وى گفت اى امیر شأن بالاتر از آن است که جنگ وى بروم بلکه من هفت پسر دارم و یکى از آنها را مى فرستم تا او را از پاى درآورد وى یکى از پسرانش را فرستاد که از پاى درآمد پسر بعدى اش را فرستاد که او هم به سرنوشت برادر قبل دچار شد تا این که هر هفت پسر در نبرد با او کشته شدند و در این هنگام پدر خود به میدان کارزار آمد و پس از رد و بدل شدن ضرباتى چند ابن شعثاء نیز بمانند فرزندانش به هلاکت رسید که این موجب تعجب حاضران شد حضرت على(علیه السلام) وى را فرا خواند و نقاب از چهره اش برداشت و پیشانى اش را بوسید و در این هنگام همگان دیدند که این نوچوان عباس بن على قمر بنى هاشم است.

و همچنین نقل کرده اند در جنگ صفین هنگامى که سپاه معاویه بر آب مسلط بودند و سپاه اسلام در تشنگى به سر مى برد جمعى را در رکاب امام حسین(علیه السلام) فرستاد که شریعه فرات را از سپاه دشمن پس بگیرند که در این جمع که موفق به باز کردن راه آب براى سپاه اسلام شده بودند حضرت عباس نیز حضور داشت.

پس از مرگ معاویه که حاکم مدینه مى خواست از امام حسین(علیه السلام) براى خلافت یزید بیعت بگیرد سى نفر از جوانان بنى هاشم به فرماندهى حضرت عباس با شمشیرهاى برهنه بیرون خانه و پشت در ایستاده بودند و منتظر اشاره امام بودند که اگر نیازى باشد مانع بروز هر حادثه اى شوند و اینان در تحت فرماندهى حضرت عباس قرار داشتند.

فضائل عباس

حضرت امام سجاد درباره حضرت عباس مى فرماید: خداوند عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکارى کرد و از جان خود گذشت چنان فداکارى کرد که دو دستش قلم شد خداوند نیز به او همانند جعفر بن ابى طالب در مقابل آن دو دست قطع شده دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرداز مى کند عباس نزد خداوند مقام و منزلتى بسیار بزرگ دارد که همه شهیدان در قیامت به او غبطه مى خورد.

چنانچه شاعر نیز در این باب مى گوید:

چون اقتدا به جعفر طیار کرده ایم    برد از ماست با پرِ جان در فضاى دوست

در پیروى زخط علمدار کربلاست    دوستى که داده ایم به راه رضاى درست

امام صادق نیز در ستایش از حضرت عباس مى فرماید:

عموى ما عباس داراى بصیرة نافذ و ایمانى استوار بود همراه امام حسین جهاد کرد و آزمایش خوبى داد و به شهادت رسید.

علم عباس

وى تنها به عنوان یک قهرمان نامدار و دلاور مطرح نبود بلکه فضائل علمى، تقوایى او و دانش رفیع را از خردسالى از سرچمشه علوم الهى به دست آورده بود چنانچه برخى روایات اشاره به این نکته دارند که وى از زمان کودکى شروع به تغذیه علمى نموده است.

مقام فقهى او بسیار بالا بوده است و در نزد راویان مورد وثوق و اعتماد بوده است و از جهت پارسایى در درجه بالا قرار داشت چنانچه برخى از رجالیون درباره ایشان گفته اند: عباس از فقیهان و دین شناسان اولاد ائمه بود، عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود و دیگران نیز وى را این گونه تعریف نموده اند که عباس از بزرگان و فاضلان فقهاى اهل بیت بود بلکه وى عالم استاد ندیده بود.

حضرت عباس و امام حسین(علیهم السلام)

حضرت عباس همان جایگاه را نسبت به امام حسین(علیه السلام) داشت که حضرت على نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله)داشت ایشان پشتوانه و تکیه گاهى براى امام حسین بودند چنانچه امیر المؤمنین چنین جایگاهى را نسبت به پیامبر داشت.

عباس همان طور که على(علیه السلام) همیان نان و خرما به دوش مى گرفت و براى مستمندان مى برد او نیز به اتفاق برادرش حسین(علیه السلام) بسیارى از گرسنگان مدینه را سیر مى کرد عباس همچنانکه على که باب حوائج دربار پیامبر بود و هر کس رو به ساحت ایشان مى کرد اول على(علیه السلام) را مى خواند وى نیز باب حوائج آستان امام حسین بود و هر کس براى رفع حوائج به دربار حسین مى شتافت عباس را مى خواند.

عباس مانند پدر که در بستر پیغمبر خوابید و فداکارى کرد در روز عاشورا براى اطفال و آوردن آب فداکارى کرد.

القاب حضرت عباس

براى ایشان 16 لقب شمرده اند که هر کدام جلوه اى از فضائل، کرامات و عظمت وى را نشان مى دهد و ما برخى از آنها را برمى شمریم.

1 ـ عباس: چون مثل شیر حمله مى کرد دلیر بود ترس در دل دشمن مى ریخت و فریادهاى حماسى اش لرزه بر اندام حریفان مى افکند.

2 ـ ابوالفضل: نام پسرش فضل بود و هم این که وى پدر فضیلت و خوبى ها بود و فضل و نیکى زاده او و مولود سرشت پاکش بود.

3 ـ ابوالقربه: (پدر مشک) به خاطر مشک آبى که بر دوش مى گرفت و از کودکى میان بنى هاشم سقایى مى کرد.

4 ـ سقا: به خاطر این که آب آور تشنگان بخصوص در سفر کربلا بود.

5 ـ قمر بنى هاشم: وى در میان بنى هاشم زیباترین و جذاب ترین چهره را داشت و چنین ماه درخشان در شب تار مى درخشید.

6 ـ باب الحوائج: آستان رفیعش قبله حاجات و توسل به آن حضرت بر آورند و نیاز دردمندان است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۳۰
محمدرضا زارع

خلقت نوری ائمه معصومین (علیهم السّلام)

 

در احادیث بررسی شده درباره خلقت نوری چنین نقل شده است که خداوند نوری را آفرید و آن را به دو نیم تقسیم نمود که نیمی از آن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) شد و نیمی از آن حضرت علی (علیه السّلام) گردید. سپس از این دو نور ائمه معصومین (علیهم السّلام) از نسل حضرت امام حسین (علیه السّلام) آفریده شدند.

 

1- سبقت زمانی خلقت ائمه معصومین (علیهم السّلام)

مسئله مورد توجه در احادیث مربوط به خلقت نوری، زمان خلق شدن نور وجود مقدس حضرت رسول اکرم محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) است که طبق همه احادیث قبل از خلقت حضرت آدم (علیه السّلام) و حتی طبق برخی احادیث قبل از خلقت فرشتگان، آسمانها، زمین، عرش و لوح بوده است.

مدت زمان خلقت نوری حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) چهل هزار سال و چهارده هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم (علیه السّلام) نقل شده است و نیز خلقت نوری اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) هفت هزار سال قبل از خلقت دنیا و دو هزار سال قبل از خلقت آدم یاد شده است. در اینجا به ذکر احادیث آن می پردازیم:

1 – 1 خلقت نوری حضرت رسول الله(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) چهل هزار سال قبل از خلقت آدم

کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ مَرْفُوعاً إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ: سَأَلَ ابْنُ مِهْرَانَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ عَنْ تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ»‏ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ إِنَّا کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَأَقْبَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (ع) فَلَمَّا رَآهُ النَّبِیُّ (ص) تَبَسَّمَ فِی وَجْهِهِ وَ قَالَ مَرْحَباً بِمَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ قَبْلَ آدَمَ بِأَرْبَعِینَ أَلْفَ عَامٍ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ کَانَ الِابْنُ قَبْلَ الْأَبِ قَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَنِی وَ خَلَقَ عَلِیّاً قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ بِهَذِهِ الْمُدَّةِ وَ خَلَقَ نُوراً فَقَسَمَهُ نِصْفَیْنِ فَخَلَقَنِی مِنْ نِصْفِهِ وَ خَلَقَ عَلِیّاً مِنَ النِّصْفِ الْآخَرِ قَبْلَ الْأَشْیَاءِ کُلِّهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ فَکَانَتْ مُظْلِمَةً فَنُورُهَا مِنْ نُورِی وَ نُورِ عَلِیٍّ ثُمَّ جَعَلَنَا عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ هَلَّلْنَا فَهَلَّلَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ کَبَّرْنَا فَکَبَّرَتِ الْمَلَائِکَةُ فَکَانَ ذَلِکَ مِنْ تَعْلِیمِی وَ تَعْلِیمِ عَلِیٍّ وَ کَانَ ذَلِکَ فِی عِلْمِ اللَّهِ السَّابِقِ أَنْ لَا یَدْخُلَ النَّارَ مُحِبٌّ لِی وَ لِعَلِیٍّ وَ لَا یَدْخُلَ الْجَنَّةَ مُبْغِضٌ لِی وَ لِعَلِیٍّ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ بِأَیْدِیهِمْ أَبَارِیقُ اللُّجَیْنِ‏ مَمْلُوءَةٌ مِنْ مَاءِ الْحَیَاةِ مِنَ الْفِرْدَوْسِ فَمَا أَحَدٌ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ إِلَّا وَ هُوَ طَاهِرُ الْوَالِدَیْنِ تَقِیٌّ نَقِیٌّ مُؤْمِنٌ بِاللَّهِ فَإِذَا أَرَادَ أَبُو أَحَدِهِمْ أَنْ یُوَاقِعَ أَهْلَهُ جَاءَ مَلَکٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ الَّذِینَ بِأَیْدِیهِمْ أَبَارِیقُ مِنْ مَاءِ الْجَنَّةِ فَیَطْرَحُ مِنْ ذَلِکَ الْمَاءِ فِی آنِیَتِهِ الَّتِی یَشْرَبُ مِنْهَا فَیَشْرَبُ مِنْ ذَلِکَ الْمَاءِ وَ یُنْبِتُ الْإِیمَانَ فِی قَلْبِهِ کَمَا یُنْبِتُ الزَّرْعَ فَهُمْ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مِنْ نَبِیِّهِمْ وَ مِنْ وَصِیِّهِمْ عَلِیٍّ وَ مِنِ ابْنَتِیَ الزَّهْرَاءِ ثُمَّ الْحَسَنِ ثُمَّ الْحُسَیْنِ ثُمَّ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ (ع) فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ قَالَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنِّی وَ أَبُوهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ‏ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ (ص) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مَحَبَّةَ عَلِیٍّ وَ الْإِیمَانَ سَبَبَیْنِ‏. (1)

در کتاب کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهره از قول محمد بن عباس مرفوعا تا محمد بن زیاد نقل شده است که محمد بن زیاد گفت: ابن مهران عبدالله بن عباس در مورد تفسیر این سخن خدای تعالی «و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند) به صف ایستاده ‏ایم و ما همه تسبیح‏ گوى او هستیم. (سوره مبارکه صافات، آیه 165 و 166)» سوال نمود. پس ابن عباس گفت: ما در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودیم سپس حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) وارد گشت. وقتی نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) او را دید، به روی او تبسمی نمود و فرمود: خوش آمد کسی که خداوند او را چهل هزار سال قبل از حضرت آدم خلق نمود. گفتم: ای رسول خدا آیا فرزند قبل از پدر آفریده شده است. فرمودند: بله، همانا خدای تعالی قبل از خلقت آدم در این مدت، من و علی را خلق نمود و نوری را آفرید سپس آن نور را به دو نیم قسمت کرد و قبل از آفرینش تمام اشیاء، مرا از نیمی از این نور و علی را از نیم دیگر آن خلق نمود. سپس اشیاء را خلق کرد و اشیاء تاریک بودند و نور اشیاء از نور من و علی گرفته شده است، سپس خداوند ما را در سمت راست عرش قرار داد و سپس ملائکه را آفرید و ما خداوند را تسبیح گفتیم و ملائکه تسبیح گفتند و لا اله الا الله گفتیم پس ملائکه تهلیل (لا اله الا الله) گفتند و تکبیر گفتیم (ذکر الله اکبر را گفتیم) پس ملائکه تکبیر گفتند و آن را من و علی یاد دادیم و آن در علم پیشین الهی بود که محب من و محب علی داخل آتش نشود و شخص کینه دار از من و علی در بهشت وارد نشود. خدای عزّ و جلّ فرشتگانی خلق کرد که در دستشان کوزه‌ های سیمین دارند که لبریز از آب حیات فردوس برین است. تمامی شیعیان علی (علیه السّلام) پدر و مادرشان پاک بوده و پرهیزگار و پاک هستند و به خدا ایمان دارند. زمانی که پدر یکی از آنها بخواهد تا با همسرش مباشرت نماید، یکی از فرشتگانی که به دستش کوزه ای از آب بهشت دارد می آید و آن آب را در ظرف آبی می افکند که او از آن می نوشد، پس او از آن آب می نوشد و ایمان در قلبش می روید چنانکه که گیاه می روید پس آنان دلیلی آشکار از پروردگارشان و پیامبرشان و از وصیشان علی و از دخترم زهرا و سپس از حسن و سپس حسین و سپس امامانی از نسل حسین (علیهم السلام) هستند. گفتم: یا رسول الله، ائمه چه کسانی هستند ایشان فرمودند: یازده تن از آنها از (نسل) من هستند و پدرشان علی بن ابی طالب (علیه السّلام) است. سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: سپاس خدای را که محبت نسبت به علی (علیه السلام) و ایمان به امامت وی را از اسباب و ملزومات ایمان واقعی قرار داد.

2 – 1 آفرینش نور حضرت رسول الله (ص) حضرت امیرالمومنین (ع) چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم

رَوَى صَاحِبُ الْمَنَاقِبِ‏ عَنْ سَلْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ حَبِیبِی الْمُصْطَفَى (ص) یَقُولُ‏: کُنْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ نُوراً بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَبَّقاً یُسَبِّحُ اللَّهَ ذَلِکَ النُّورُ وَ یُقَدِّسُهُ‏ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ‏ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى آدَمَ رَکَّبَ ذَلِکَ النُّورَ فِی صُلْبِهِ فَلَمْ نَزَلْ‏ فِی شَیْ‏ءٍ وَاحِدٍ حَتَّى افْتَرَقْنَا فِی صُلْبِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَجُزْءٌ أَنَا وَ جُزْءٌ عَلِیٌ‏. (2)

صاحب کتاب مناقب از سلمان روایت می کند که گفت از حبیبم حضرت مصطفی (صلی الله علیه و آله) شنیدم که گفتند: من و علی نوری در هم تنیده و به هم آمیخته در بین دستان خدای عزّ و جلّ بودیم که این نور خدای را تسبیح و تقدیس می کرد که این امر چهارده هزار سال قبل از آن بود که خداوند آدم را خلق کند. پس هنگامی که خدای تعالی آدم را خلق نمود، این نور را در کمر آدم قرار داد، ما همواره با هم بودیم تا اینکه در کمر عبد المطلب جدا شدیم پس بخشی از آن نور من گردیدم و جزئی از آن علی گردید.

 

3 – 1 خلقت نوری پنج تن آل عبا (علیهم السّلام) هفت هزار سال قبل از آفرینش دنیا

حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَارُونَ الْهَاشِمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی الثَّلْجِ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا مُنْذِرٌ الشراک [السَّرَّاجُ‏] قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ عُلَیَّةَ قَالَ أَخْبَرَنِی أَسْلَمُ بْنُ مَیْسَرَةَ الْعِجْلِیُّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ‏: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَنِی وَ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الدُّنْیَا بِسَبْعَةِ آلَافِ عَامٍ قُلْتُ فَأَیْنَ کُنْتُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قُدَّامَ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَى وَ نَحْمَدُهُ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُمَجِّدُهُ قُلْتُ عَلَى أَیِّ مِثَالٍ قَالَ أَشْبَاحِ نُورٍ حَتَّى إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَخْلُقَ صُوَرَنَا صَیَّرَنَا عَمُودَ نُورٍ ثُمَّ قَذَفَنَا فِی صُلْبِ آدَمَ ثُمَّ أَخْرَجَنَا إِلَى أَصْلَابِ الْآبَاءِ وَ أَرْحَامِ الْأُمَّهَاتِ وَ لَا یُصِیبُنَا نَجَسُ الشِّرْکِ وَ لَا سِفَاحُ الْکُفْرِ یَسْعَدُ بِنَا قَوْمٌ وَ یشق [یَشْقَى‏] بِنَا آخَرُونَ فَلَمَّا صَیَّرَنَا إِلَى صُلْبِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَخْرَجَ ذَلِکَ النُّورَ فَشَقَّهُ نِصْفَیْنِ فَجَعَلَ نِصْفَهُ فِی عَبْدِ اللَّهِ وَ نِصْفَهُ فِی أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ أَخْرَجَ النِّصْفَ الَّذِی لِی إِلَى آمِنَةَ وَ النِّصْفَ إِلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ فَأَخْرَجَتْنِی آمِنَةُ وَ أَخْرَجَتْ فَاطِمَةُ عَلِیّاً ثُمَّ أَعَادَ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَمُودَ إِلَیَّ فَخَرَجَتْ مِنِّی فَاطِمَةُ ثُمَّ أَعَادَ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَمُودَ إِلَى عَلِیٍّ فَخَرَجَ مِنْهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ یَعْنِی مِنَ النِّصْفَیْنِ جَمِیعاً فَمَا کَانَ مِنْ نُورِ عَلِیٍّ فَصَارَ فِی وُلْدِ الْحَسَنِ وَ مَا کَانَ مِنْ نُورِی صَارَ فِی وُلْدِ الْحُسَیْنِ فَهُوَ یَنْتَقِلُ فِی الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة. (3)

ابراهیم بن هارون هاشمى از محمّد بن احمد بن ابى الثّلج از عیسى بن مهران از منذر شراک از اسماعیل بن علیه از اسلم بن میسره عجلى از انس بن مالک از معاذ بن جبل‏ (4) نقل کرده است که وى گفت: رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) فرمودند: خداوند عزّ و جلّ هفت هزار سال قبل از آفرینش دنیا من و على و فاطمه و حسن و حسین را آفرید. معاذ مى ‏گوید: عرضه داشتم: اى رسول خدا پیش از آفرینش دنیا شما کجا بودید؟ حضرت فرمودند: جلو عرش بودیم و خداى تعالى را تسبیح نمودیم و مى‏ ستودیم و تقدیس و تمجیدش مى‏ کردیم. عرض کردم به چه هیأت و شکلى بودید؟ حضرت فرمودند: شبح هایى از نور بودیم تا این که حقّ تعالى اراده کرد صورت ما را بیافریند لذا ما را عمودى از نور نمود و در صلب جناب آدم انداخت و پس از آن ما را به اصلاب پدران و ارحام مادران ما درآورد و ابدا نجاست شرک و قذارت کفر به ما اصابت نکرد، دسته ‏اى به واسطه ما سعادتمند و گروهى دیگر به واسطه ما شقى شدند، بارى وقتى ما را به صلب عبد المطلب وارد کرد آن نور را بیرون آورده و دو نصفش کرد نیمى از آن را در صلب عبد اللَّه، نیم دیگرش را در صلب ابو طالب قرار داد پس نصفى که تعلق به من داشت را به آمنه و نصف متعلّق به على را به فاطمه دختر اسد منتقل نمود، پس آمنه مرا و فاطمه على را زایید بعد خداوند عزّ و جلّ عمود نور را به من برگرداند پس فاطمه از من خارج گردید سپس عمود را به على علیه السّلام اعاده داد پس حسن و حسین از آن حضرت بیرون آمدند پس آنچه از نور على بود در فرزندان حسن و آنچه از نور من بود در اولاد حسین استقرار گردید و همین نور که در اولاد حسین بود در ائمّه (علیهم السلام) انتقال یافت و تا قیامت باقى است. (5)

 

4 – 1 خلقت نور معصومین (علیهم السلام) دو هزار سال پیش از خلقت آدم

عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ (علیهم السّلام):‏ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ کَانَ ذَاتَ یَوْمٍ جَالِساً فِی الرَّحْبَةِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ مُجْتَمِعُونَ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْتَ بِالْمَکَانِ الَّذِی أَنْزَلَکَ اللَّهُ بِهِ وَ أَبُوکَ مُعَذَّبٌ فِی النَّارِ فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ: مَهْ فَضَّ اللَّهُ فَاکَ‏ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ شَفَعَ أَبِی فِی کُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اللَّهُ فِیهِمْ أَبِی مُعَذَّبٌ فِی النَّارِ وَ ابْنُهُ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ نُورَ أَبِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَیُطْفِئُ أَنْوَارَ الْخَلَائِقِ کُلِّهِمْ إِلَّا خَمْسَةَ أَنْوَارٍ نُورَ مُحَمَّدٍ (ص) وَ نُورِی وَ نُورَ الْحَسَنِ وَ نُورَ الْحُسَیْنِ وَ نُورَ تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا خَلَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ (ع) بِأَلْفَیْ عَامٍ‏. (6)

از حضرت امام الناطق جعفر بن محمد الصادق (علیه السّلام) روایت شده است‏ و آن حضرت از آباى عظام کرام (علیهم السّلام) نقل می نماید که حضرت امیر المؤمنین على (علیه السّلام) روزى در رحبه مسجد نشسته بود و خلق بسیار در یمین و یسار آن حضرت مجتمع گشته بودند در میان آن جماعت شخصى برخاست و گفت یا امیر المؤمنین ترا حضرت ربّ العالمین در این مکان مکین گردانید و پدرت در نار سجّین معذّب و با اهل دوزخ همنشین است. حضرت امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرمودند: خداى تبارک و تعالى زبانت مقطوع گرداند به آن خداى که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را به رسالت برانگیخت قسم که اگر پدرم اراده کند که از همه گنهکاران زمین شفاعت نماید، هر آینه خداوند شفاعت او را قبول فرماید. ویلک پدرم معذّب در نار چون گردد که پسر او قسیم جنّت و نار بود، به آن خداى که محمد را به نبوّت امت مبعوث گردانید قسم که به شعاع نور پدرم در روز قیامت انوار تمامى خلایق خاموش و مستور گرداند مگر پنج نور آن نور محمد و نور من و نور حسن و نور حسین و نور نه نفر از اولاد حسین زیرا که نور پدرم از نور ما است که حضرت ایزد خالق آن نور را قبل از ایجاد آدم به دو هزار سال پیشتر خلق نمود. (7)

 

2- خلقت نور حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از نور رسول الله (صلی الله علیه و آله)

در برخی از احادیث رسیده در خلقت نوری حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) اتحاد نوری این دو حضرت مطرح شده است که به سه حدیث در این باره اکتفا می کنیم.

وَ مِنْ ذَلِکَ حَدِیثُ الْإِسْرَاءِ رَوَاهُ رِجَالُ الْأَرْبَعَةِ الْمَذَاهِبِ عَنْ شُیُوخِهِمِ الصَّادِقِینَ عِنْدَهُمْ‏ فَرَوَاهُ صَدْرُ الْأَئِمَّةِ مُوَفَّقُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَکِّیُّ أَخْطَبُ خُوارِزْمَ عَنِ الْمُهَذَّبِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ نَصْرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ زِیرَکَ الْمُقْرِئُ أَخْبَرَنَا وَالِدِی أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدٌ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِیٍّ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّیْسَابُورِیُّ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ النَّانَجِیُّ الْبَغْدَادِیُّ مِنْ حِفْظِهِ بِدِینَوَرَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَرِیرٍ الطَّبَرِیُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمَیْدٍ الرَّازِیُّ حَدَّثَنَا الْعَلَاءُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْهَمَدَانِیُّ حَدَّثَنَا أَبُو مِخْنَفٍ لُوطُ بْنُ یَحْیَى الْأَزْدِیُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ‏: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) وَ سُئِلَ بِأَیِّ لُغَةٍ خَاطَبَکَ رَبُّکَ لَیْلَةَ الْمِعْرَاجِ قَالَ خَاطَبَنِی بِلُغَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَأَلْهَمَنِی أَنْ قُلْتُ یَا رَبِّ خَاطَبْتَنِی أَنْتَ أَمْ عَلِیٌّ فَقَالَ یَا أَحْمَدُ أَنَا شَیْ‏ءٌ لَا کَالْأَشْیَاءِ لَا أُقَاسُ بِالنَّاسِ وَ لَا أُوصَفُ بِالشُّبُهَاتِ خَلَقْتُکَ مِنْ نُورِی وَ خَلَقْتُ عَلِیّاً مِنْ نُورِکَ فَاطَّلَعْتُ عَلَى سَرَائِرِ قَلْبِکَ فَلَمْ أَجِدْ فِی قَلْبِکَ أَحَبَّ إِلَیْکَ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَخَاطَبْتُکَ بِلِسَانِهِ کَیْمَا یَطْمَئِنَّ قَلْبُکَ‏. (8)

عبدالله بن عمر نقل می کند که شنیدم از رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله و سلّم) که سؤال شد: خداوند در شب معراج با تو به چه زبان سخن گفت؟ فرمود: با من به زبان على بن ابى طالب تکلم کرد و به من الهام کرد که گفتم: پروردگارا تو بودى که با من تکلم کردى یا على بن ابى طالب؟ خداوند فرمود: اى احمد من نیستم مثل سایر اشیاء نه به مردم قیاس مى ‏شوم و نه با شبهات به وصف در مى‏ آیم، ترا از نور خود و على را از نور تو آفریدم. پس دیدم در درون دل تو احدى محبوبتر از على بن ابى طالب (علیه السلام) نیست، از این جهت به زبان و لهجه او سخن گفتم تا این که دلت آرام گیرد. (9)

در حدیثی که جابر از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل نموده است، حضرت به سبقت زمانی خلق نور وجود مقدس خود و حضرت امیرالمومنین (علیهما السّلام) نسبت به خلق عرش، لوح، خورشید، روشنایی روز، نور بصر و عقل و معرفت خبر می دهد.

عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی فَفَتَقَ مِنْهُ نُورَ عَلِیٍّ ثُمَّ خَلَقَ الْعَرْشَ وَ اللَّوْحَ وَ الشَّمْسَ وَ ضَوْءَ النَّهَارِ وَ نُورَ الْأَبْصَارِ وَ الْعَقْلَ وَ الْمَعْرِفَةَ. (10)

از جابر نقل شده است که گفت رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اولین چیزی که خدا خلق نمود نور من بود پس از آن نور علی شکافت. سپس عرش و لوح و خورشید و روشنایی روز و نور بصر و عقل و معرفت خلق شد.

جابر بن عبد الله انصاری حدیثی را در باره میلاد حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به نقل از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل می نماید که در اینجا ذکر می گردد.

کشف الیقین مِنْ کِتَابِ أَبِی الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ حَیْدَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحُسَیْنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّشِیدِ الْأَصْفَهَانِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَطَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْفَارِسِیِّ عَنْ فَارُوقٍ الْخَطَّابِیِّ عَنْ حَجَّاجِ بْنِ مِنْهَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنْ مُسْلِمِ بْنِ خَالِدٍ الْمَکِّیِّ عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَنْ مِیلَادِ عَلِیٍّ (ع) فَقَالَ: آهِ آهِ لَقَدْ سَأَلْتَ یَا جَابِرُ عَنْ خَیْرِ مَوْلُودٍ فِی شِبْهِ الْمَسِیحِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ عَلِیّاً نُوراً مِنْ نُورِی وَ خَلَقَنِی نُوراً مِنْ نُورِهِ وَ کِلَانَا مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ ثُمَّ شَرَحَ (ص) مَبْدَأَ وِلَادَةِ عَلِیٍّ (ع) وَ أَنَّ رَجُلًا کَانَ یُسَمَّى الْمُبْرَمَ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ مِائَتَیْ سَنَةٍ وَ سَبْعِینَ سَنَةً أَسْکَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی قَلْبِهِ الْحِکْمَةَ وَ أَلْهَمَهُ بِحُسْنِ طَاعَةِ رَبِّهِ وَ أَنَّهُ بَشَّرَ أَبَا طَالِبٍ بِمَا هَذَا لَفْظُهُ أَبْشِرْ یَا هَذَا بِأَنَّ الْعَلِیَّ الْأَعْلَى أَلْهَمَنِی إِلْهَاماً فِیهِ بِشَارَتُکَ قَالَ أَبُو طَالِبٍ وَ مَا هُوَ قَالَ یُولَدُ مِنْ ظَهْرِکَ وَلَدٌ هُوَ وَلِیُّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ وَصِیُّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَإِنْ أَنْتَ أَدْرَکْتَ ذَلِکَ الْوَلَدَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ إِنَّ الْمُبْرَمَ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ بِهِ یَتِمُّ النُّبُوَّةُ وَ بِعَلِیٍّ یَتِمُّ الْوَصِیَّةُ. (11)

در کتاب کشف الیقین از ابوالعلاء همدانی با اسنادی از جابر بن عبدالله انصاری نقل می کند: جابر بن عبدالله انصاری می گوید از رسول الله (صلی الله علیه و آله) درباره میلاد حضرت علی (علیه السّلام) پرسیدم. پس فرمودند: آه آه ای جابر از بهترین مولودی که شبیه به مسیح است، سوال نمودی. همانا خداوند تبارک و تعالی علی را از نور من خلق کرد و مرا از نوری که از نور او بود، خلق نمود و هر دوی ما از نور واحدی هستیم. سپس حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) مبداء ولادت حضرت علی (علیه السّلام) را شرح نمودند و اینکه مردی در آن زمان به نام مبرم بود که دویست و هفتاد سال خدا را عبادت کرده بود و خداوند عزّ و جلّ در قلب او حکمت قرار داده بود و به او به خاطر طاعت نیکوی پروردگارش الهام می شد و او به ابوطالب دقیقا با این گفتار بشارت داد: ای فلان، همانا خداوند والای اعلی مرا الهام نموده است که به تو بشارت دهم. ابوطالب گفت: چه بشارتی؟ مبرم گفت: از پشت تو فرزندی به دنیا می آید که او ولی خدای عزّ و جلّ و امام پرهیزکاران و جانشین رسول پروردگار عالم است. اگر تو آن فرزند را دیدی، سلام من را به او برسان و به او بگو که مبرم به تو سلام می رساند و شهادت می دهد که خدایی جز الله نیست و محمد رسول خدا است که به او نبوت پایان یافت و با علی وصایت پیامبر پایان می یابد.

 این حدیث طولانی است و ما به قدر ضرورت از آن ذکر کردیم.

 

3- خلقت نوری حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام)

حدیثی از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نقل شده است که مولی الموحدین درباره نور حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) و آفرینش نور وجود ایشان سخن گفته اند:

و روی عن حارثة بن قدامة قال حدثنی سلمان الفارسی، قال حدثنی عمار و قال: اخبرک عجبا، قلت: حدثنی یا عمار، قال نعم، شهدت علی بن ابی طالب (ع) و قد ولج على فاطمة (ع) فلما بصرت به نادت، ادن لاحدثک بما کان و ما هو کائن و بما لم یکن الى یوم القیامة حین تقوم الساعة، قال: فرأیت امیر المؤمنین (ع) یرجع القهقرى فرجعت برجوعه، اذ دخل على النبی (ص) فقال له: ادن یا ابا الحسن فدنا فلما اطمأن به المجلس قال له: تحدثنی أم احدثک؟ فقال: الحدیث منک احسن یا رسول اللّه، فقال: کأنی بک و قد دخلت على فاطمة و قالت لک کیت و کیت فرجعت، فقال علی (ع) نور فاطمة من نورنا فقال (ص) أ و لا تعلم فسجد علی شکرا للّه تعالى قال عمار: فخرج امیر المؤمنین و خرجت بخروجه فولج على فاطمة (ع) و ولجت معه، فقالت: کأنک رجعت الى ابی (ص) فاخبرته بما قلته لک؟ قال: کان کذلک یا فاطمة، فقالت: اعلم یا ابا الحسن ان اللّه تعالى خلق نوری، و کان یسبح اللّه جل جلاله ثم اودعه شجرة من شجر الجنة فاضاءت، فلما دخل ابی (ص) الى الجنة اوحى اللّه تعالى إلیه الهاما ان اقتطف الثمرة من تلک الشجرة و ادرها فی لهواتک ففعل، فاودعنی اللّه تعالى صلب ابی (ص) ثم اودعنی خدیجة بنت خویلد (ع) فوضعتنی و انا من ذلک النور، اعلم ما کان و ما یکون و ما لم یکن یا أبا الحسن المؤمن ینظر بنور اللّه تعالى. (12)

حارثه بن قدامه گفت که سلمان فارسی از عمار روایت می کند که عمار گفت ترا خبر شگفت انگیزی بدهم؟ گفتم: بگو ای عمار. گفت: بلی، علی بن ابی طالب (علیه السّلام) را دیدم که بر حضرت فاطمه (علیها السّلام)  وارد شد. پس هنگامی که حضرت فاطمه (علیها السّلام)، حضرت علی (علیه السّلام) را دید او را خطاب قرار داد و گفت که نزدیک بیا تا با تو از آنچه که بوده و از آنچه که شده است و آنچه که تا روز قیامت اتفاق نمی افتد تا آنکه قیامت بر پا گردد سخن بگویم. عمار گفت: دیدم امیرالمومنین (علیه السّلام) به عقب برگشت و حضرت فاطمة (علیها السّلام) نیز با برگشتن حضرت علی (علیه السّلام) برگشت. در آن هنگام حضرت علی (علیه السّلام)  بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او گفت: ای ابا الحسن نزدیک بیا. پس حضرت علی (علیه السّلام) نزدیک آمد پس هنگامی که نشست، پیامبر به او گفت تو می گویی یا من بگویم؟ حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: سخن از جانب شما نیکوتر است یا رسول الله. پیامبر فرمودند: در آن هنگام که نزد فاطمة (علیها السّلام) وارد شدی و او به تو این مسائل را گفت، گویی  که من با تو بودم. علی (علیه السّلام) فرمودند: نور فاطمه از نور ما است. پس رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آیا نمی دانستی؟ پس علی (علیه السّلام) سجده شکر به جای آورد.

عمار می گوید: پس حضرت علی (علیه السّلام) خارج شدند و با خروج او حضرت فاطمه (علیها السّلام) نیز خارج شد و بر او وارد شد و گفت: گویا که تو به سوی پدرم رسول الله (صلی الله علیه و اله) برگشتی.

آیا آنچه من به تو گفتم به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفتی؟ این چنین بود ای فاطمه. حضرت فاطمة فرمودند: ای ابا الحسن، خدای تعالی نور من را  خلق کرد که این نور تسبیح خدای جلّ جلاله را می کرد، سپس این نور را در درختی از درختهای بهشت قرار داد پس روشن و تابناک گردید. هنگامی که پدرم رسول الله (صلی الله علیه و آله) وارد بهشت شد خداوند به او الهام نمود که میوه این درخت را بچین و آن را بخور. پیامبر(صلی الله علیه و آله) این کار را کرد پس خدای مرا در کمر پدرم قرار داد سپس من را در وجود خدیجه بنت خویلد (علیها السّلام) قرار داد پس مرا وضع حمل نمود و من از آن نور هستم. بدان ای ابا الحسن آنچه که بود و آنچه می شود و آنچه اتفاق نمی افتد ای ابا الحسن مومن به نور الهی می نگرد.

 

در بسیاری از احادیث نقل شده است که پس از خلقت نوری حضرت فاطمه (علیها السّلام) پس از حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین (علیها السّلام) صورت پذیرفته است و با درخشش نور وجود حضرت (علیها السّلام) آسمانها و زمین روشن گردید.

 قال ابن بابویه عن أَبِوه قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَعْقِلٍ القرمسینی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدٍ الْجَزَرِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السّلام) قَالَ:‏ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ زَهْرَاءَ فَقَالَ:«لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ بِنُورِهَا وَ غَشِیَتْ أَبْصَارُ الْمَلَائِکَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ لِلَّهِ سَاجِدِینَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا لِهَذَا النُّورِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی یَهْدُونَ إِلَى حَقِّی وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِی.» (13)

شیخ صدوق با اسنادی از جابر جعفى روایت مى ‏کند که می گوید به حضرت امام صادق (علیه السّلام) گفتم: چرا حضرت فاطمه (علیها السّلام) زهرا نامیده مى ‏شود؟ حضرت فرمودند: زیرا حقّ عزّ و جلّ او را از نور عظمت خودش آفرید و هنگامى که نور وجود فاطمه (سلام اللَّه علیها) درخشید آسمانها و زمین به نورش روشن شد و دیدگان فرشتگان از شدّت نورش بسته شد و تمام ملائکه حقّ تبارک و تعالى را سجده نمودند و عرض کردند: ای معبود ما و ای مولاى ما این نور چه خصوصیّتى دارد که این قدر تابان و روشن است؟ خداوند متعال به آنها وحى فرمود: این نور از نور من است که در آسمان ساکنش کرده ‏ام آن را از عظمت خویش آفریدم. آن را از صلب پیامبرى از پیامبران که تفضیل و برتری دادم او را بر تمام انبیاء خارج نموده‏ ام. از این نور بیرون مى ‏آورم پیشوایانى را که به امر من قیام مى ‏کنند و مردم را به طرف من هدایت مى‏ نمایند. این پیشوایان را پس از انقطاع وحى جانشینان خود در روى زمین قرار مى ‏دهم.

 

4- منزلت و جایگاه نور معصومین (علیهم السّلام) در نظام خلقت

با بررسی آیات و روایات جایگاه والا و منزلت بی نظیر ائمه اطهار (علیهم السّلام) مشخص می گردد. طبق احادیث و روایات خلقت نوری معصومین (علیهم السّلام) نه تنها قبل از آفرینش جهان بوده است بلکه سبب آفرینش جهانیان شده است. به این موضوع در حدیث کساء نیز اشاره شده است:

«فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلاَّئِکَتى وَ یا سُکّانَ سَم و اتى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیَّئَةً وَلا فَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْکاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّةِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ الامینُ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ هُمْ فاطِمَةُ وَ اَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها: پس خداى عزّ و جلّ فرمود: اى فرشتگان من و اى ساکنان آسمانهای من به راستى که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریاى روان و نه کشتى در جریان را مگر به خاطر دوستى این پنج تن اینان که در زیر کسا هستند پس جبرئیل امین عرض کرد: پروردگارا چه کسانی در زیر کساء هستند؟ خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و کان رسالت هستند؛ آنان فاطمه و پدرش و شوهر و دو فرزندش هستند.»

در ادامه به بررسی احادیثی درباره خلقت نوری ائمه معصومین (علیهم السّلام) می پردازیم.

 

1 – 4 خلقت نور ائمه معصومین (علیهم السّلام) قبل از آفرینش جهان

به خلقت نوری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین و معصومین (علیهم السّلام)  پیش از آفرینش هستی در سطور قبل نیز اشاره شده است. در حدیث ذیل رسول الله (صلی الله علیه و آله) تاکید می فرمایند که زمان خلقت انوار معصومین (علیهم السّلام) نه آسمان بر افراشته شده بود و نه زمین گسترده شده بود و هیچ آفرینشی هنوز صورت نگرفته بود.   

کِتَابُ الْمُقْتَضَبِ، عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ (ره) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏: یَا سَلْمَانُ خَلَقَنِیَ اللَّهُ مِنْ صَفَاءِ نُورِهِ فَدَعَانِی فَأَطَعْتُهُ فَخَلَقَ‏ مِنْ نُورِی عَلِیّاً فَدَعَاهُ فَأَطَاعَهُ فَخَلَقَ مِنْ نُورِی وَ نُورِ عَلِیٍّ فَاطِمَةَ فَدَعَاهَا فَأَطَاعَتْهُ فَخَلَقَ مِنِّی وَ مِنْ‏ عَلِیٍّ وَ مِنْ فَاطِمَةَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَدَعَاهُمَا فَأَطَاعَاهُ ثُمَّ خَلَقَ مِنْ نُورِ الْحُسَیْنِ تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ فَدَعَاهُمْ فَأَطَاعُوهُ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ سَمَاءً مَبْنِیَّةً أَوْ أَرْضاً مَدْحِیَّةً أَوْ هَوَاءً أَوْ مَاءً أَوْ مَلَکاً أَوْ بَشَراً وَ کُنَّا بِعِلْمِهِ أَنْوَاراً نُسَبِّحُهُ وَ نَسْمَعُ لَهُ وَ نُطِیعُ. (14)

 در کتاب مقتضب از سلمان فارسی (رحمه الله) نقل شده است که گفت رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای سلمان خدا مرا از نور خالص و برگزیده خویش آفرید و پس مرا خواند و من او را اطاعت کردم و از نور من علی (علیه السّلام) را خلق کرد او را خواند پس او خداوند را فرمانبرداری نمود و از نور من و نور علی فاطمه را خلق کرد و او را خواند پس او خدای را اطاعت نمود و از نور من و علی و فاطمه، حسن و حسین را آفرید و آن دو را به خود فرا خواند پس ایشان از خدا فرمانبرداری و اطاعت نمودند. سپس از نور حسین نه امام را آفرید و آنان را فرا خواند پس آنان او را اطاعت و فرمانبرداری نمودند قبل از اینکه آسمان بنا نهاده شود یا زمین گسترده شود یا هوا یا آب یا فرشتگان یا انسان آفریده شود و ما به علم الهی انواری بودیم که او را تسبیح می گفتیم و از او می شنیدیم.

 

2 – 4 خلق نور معصومین (علیهم السّلام) و عرضه ولایت ایشان بر آسمانها و زمین

وَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنِ التَّلَّعُکْبَرِیِّ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الرَّازِیِّ الْإِیَادِیِّ قَالَ أَخْبَرَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سِنَانٍ الْمَوْصِلِیِّ الْعَدْلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخَلِیلِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحٍ الْهَمْدَانِیِ‏ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ زِیَادِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ یَزِیدَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ سَلَّامٍ‏ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا سَلْمَى‏ رَاعِیَ النَّبِیِّ (ص) یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ:‏ سَمِعْتُ لَیْلَةً أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ قَالَ الْعَزِیزُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ‏ «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ‏ قُلْتُ‏ وَ الْمُؤْمِنُونَ»‏ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ مَنْ خَلَّفْتَ لِأُمَّتِکَ قُلْتُ خَیْرَهَا قَالَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (ع) قُلْتُ نَعَمْ یَا رَبِّ قَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی اطَّلَعْتُ عَلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُکَ مِنْهَا فَشَقَقْتُ لَکَ اسْماً مِنْ أَسْمَائِی فَلَا أُذْکَرُ فِی مَوْضِعٍ إِلَّا وَ ذُکِرْتَ مَعِی فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِیَةَ فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِیّاً وَ شَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِی فَأَنَا الْأَعْلَى وَ هُوَ عَلِیٌّ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ مِنْ شَبَحِ نُورٍ مِنْ نُورِی‏ وَ عَرَضْتُ وَلَایَتَکُمْ عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ فَمَنْ قَبِلَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ جَحَدَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْکَافِرِینَ یَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً مِنْ عِبَادِی عَبَدَنِی حَتَّى یَنْقَطِعَ وَ یَصِیرَ مِثْلَ الشَّنِّ الْبَالِی ثُمَّ أَتَانِی جَاحِداً بِوَلَایَتِکُمْ مَا غَفَرْتُ لَهُ حَتَّى یُقِرَّ بِوَلَایَتِکُمْ یَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ یَا رَبِّ فَقَالَ الْتَفِتْ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ فَالْتَفَتُّ فَإِذَا أَنَا بِعَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ جَعْفَرٍ وَ مُوسَى وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْمَهْدِیِّ (ع) فِی ضَحْضَاحٍ‏ مِنْ نُورٍ قِیَامٌ یُصَلُّونَ وَ الْمَهْدِیُّ فِی وَسْطِهُمْ کَأَنَّهُ‏ کَوْکَبٌ دُرِّیٌ‏ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ هَؤُلَاءِ الْحُجَجُ وَ هَذَا الثَّائِرُ مِنْ عِتْرَتِکَ یَا مُحَمَّدُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی إِنَّهُ الْحُجَّةُ الْوَاجِبَةُ لِأَوْلِیَائِی وَ الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِی‏. (15)

این خبر را گروهی از تلّعکبری با اسنادی از سلّام نقل کرده اند که گفت از ابا سلمی، چوپان پیامبر شنیدم که می گفت از حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند: در شبی که به سوی آسمان بالا برده شدم، شنیدم که خداوند عزیز که حمد و ثنایش بسیار باشد، گفت: «پیامبر، خود به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل شده ایمان دارد. (سوره مبارکه بقره، آیه 285) گفتم و همه مؤمنان» گفت: راست گفتی ای محمد، چه کسی را برای جانشینی خلافت امتت برگزیدی؟ گفتم بهترین آنها را. خدا فرمود: او علی بن ابی طالب (علیه السّلام) است. گفتم: بله ای پروردگار من، خداوند فرمود: ای محمد، من با علم خود نگاهی به زمین انداختم پس ترا از زمین برگزیدم و اسمی را برای تو از اسماء خود برگرفتم. در جایی من یاد نمی شوم مگر اینکه اسم تو نیز یاد می شود. من «محمود» هستم و تو «محمد» هستی. سپس بار دیگر با علم خود نگاهی به زمین انداختم و از اهل زمین، علی را برگزیدم و اسم او را از اسماء خود برگرفتم. پس من «أعلی» هستم و او «علی» است. ای محمد، من تو و علی و فاطمه و حسن و حسین را از هاله‌ای از نور که از نور من بود، خلق نمودم و ولایت شما را بر اهل آسمانها و زمینها عرضه داشتم. پس هر که قبول نمود در نزد من از مومنین به شمار آمد و هر کس سرباز زد، در نزد من کافر به حساب آمد. ای محمد، اگر بنده ‌ای از بندگانم مرا عبادت کند تا حدی که از دنیا دل بکند و مثل مشک فرسوده گردد و نزد من آید در حالی که ولایت شما را انکار کند او را نمی‌بخشم و نمی ‌آمرزم تا اینکه به ولایت شما اقرار نماید. ای محمد، آیا دوست داری که ائمه را ببینی؟ گفتم: آری ای پروردگار من. پس فرمود: به سمت راست عرش نگاه کن. پس من نگاه کردم و دیدم که من و علی و فاطمه و حین و حسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمد و علی و حسن و مهدی (علیهم السّلام) در هاله ای از نور هستیم که ایستاده اند و نماز می خوانند و مهدی در وسط ایشان گویا همچون ستاره درخشانی است. پس خداوند فرمود: ای محمد اینان حجتهای الهی هستند و او «حضرت مهدی» (عجل الله تعالی فرجه) خونخواه عترت تو است. ای محمد به عزت و جلالم قسم همانا او برهان آشکاری برای دوستان من است و انتقام گیرنده از دشمنان من است.

این حدیث در منابع بسیاری نقل شده است. از جمله در تفسیر فرات الکوفی، صفحه هفت این حدیث از حضرت جواد امام محمّد بن علی (علیه السّلام)  روایت شده است.

بنا بر احادیث بررسی شده و مطابق با نصّ حدیث کساء آفرینش جهان هستی به خاطر وجود پر برکت و نورانی حضرات معصومین (علیهم السّلام) خلق شده است. بدین ترتیب که اولین موجوداتی که آفریده شدند نور وجود حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین و ائمه اطهار (علیهم السّلام) بودند و پس از اینکه آفرینش صورت گرفت ولایت ایشان بر آسمانها و زمین عرضه شد و عبادت خداوند متعال تنها زمانی مورد قبول ذات باری تعالی قرار می گیرد که با پذیرش ولایت و امامت ائمه هدی (علیهم السّلام) همراه باشد.

 

پی نوشتها

(1) بحار الأنوار ، جلد ‏35، صفحه 30 -29  

(2) کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین (علیه السلام)، صفحه11

(3) علل الشرائع، جلد ‏1، صفحه 209 - 208 - بحار الأنوار، جلد ‏35 ، صفحه 34

 (4) معاذ بن جبل بن عمر بن اوس، از اصحاب رسول (صلّى اللَّه علیه و آله) است، مرحوم ممقانى در تنقیح فرموده است: على علیه السّلام او را براى کمک خود دعوت کرد و فاطمه (سلام اللَّه علیها) نیز جهت گرفتن حقّ خویش از او یارى خواست ولى وى عذر آورد و کندى نمود ولى به سرعت با خلیفه اول بیعت کرد. در کتاب سلیم بن قیس نقل شده که وى از اصحاب صحیفه است و آنها کسانى بودند که نامه ‏اى نوشته و در آن شرط کردندکه امامت را از على (علیه السّلام) سلب کنند.

(5) علل الشرائع ، ترجمه ذهنى تهرانى، جلد‏1، صفحه 677

 (6) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، جلد ‏1، صفحه 230- 229 - بحار الأنوار، صفحه ‏35 ، صفحه 69 - کنز الفوائد، جلد ‏1، صفحه 183

(7) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ترجمه و شرح غفارى، جلد ‏2، صفحه 400 - 398

احادیث دیگری نیز درباره خلقت نوری معصومین (علیهم السلام) نقل شده است که می توانید برای تکمیل اطلاعات به منابع ذیل مراجعه فرمایید:

بحار الأنوار، جلد ‏37، صفحه 84-82 - بحار الأنوار، جلد 54، صفحه 193-192 - بحارالأنوار، جلد ‏40، صفحه 44 -43  - بحار الأنوار، جلد ‏36 ، صفحه 73

‏(8) الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، جلد ‏1، صفحه 155- بحار الأنوار ، جلد ‏38 ، صفحه 312

(9) الطرائف، ترجمه داود إلهامى، صفحه 330 - 328

 (10) بحار الأنوار، جلد ‏54 ، صفحه 170

(11) بحار الأنوار ، جلد ‏38 ، صفحه 125 - بحار الأنوار، جلد ‏35 ، صفحه 99

(12)عیون المعجزات، صفحه 54 - بحار الأنوار، جلد ‏43، صفحه 8

 (13) علل الشرائع، جلد ‏1، صفحه 180- 179 –  بحار الأنوار، جلد ‏43 ، صفحه 12

(14) بحار الأنوار، جلد ‏54 ، صفحه 169 – 168 - بحار الأنوار، جلد ‏53 ، صفحه 142

(15) بحار الأنوار، جلد ‏36، صفحه 216 – 217 - بحار الأنوار ، جلد ‏37 ، صفحه 261 – 262 - بحارالأنوار، جلد‏37، صفحه 62 - الغیبة (للطوسی) ، صفحه 148- 147

 

منابع

- الإحتجاج على أهل اللجاج ،  احمد بن على طبرسى، ترجمه و شرح غفارى، 4جلد، تهران، مرتضوى، چاپ اول، 1371 ش.

- الطرائف، على بن موسى ابن طاووس، ترجمه داود إلهامى، قم ،نوید اسلام، چاپ دوم، 1374 ش.

- بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى،  دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.

- علل الشرائع، محمد بن على ابن بابویه،  2جلد، قم ، کتاب فروشى داورى، چاپ اول، 1385ش.

- علل الشرائع، محمد بن على ابن بابویه، ترجمه ذهنى تهرانى، 2جلد، قم، انتشارات مؤمنین، چاپ اول، 1380ش.

- عیون المعجزات، حسین بن عبد الوهاب ابن عبد الوهاب، 1جلد، قم، مکتبة الداورى، چاپ اول، بى تا

- کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین (علیه السلام)، علامه حلى حسن بن یوسف بن مطهر، محقق و مصحح: حسین درگاهى، تهران‏‏، وزارت ارشاد،1411 ق‏.

 

خلقت نوری ائمه معصومین (علیهم السّلام)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۲۱
محمدرضا زارع