اعتقادات(۲۷ ):جهان بینی قرآن
( و هومعکم این ما کنتم و هلل بما تعملون بصیر);(1) « او همه جا همراه شما و با شماست و آنچه را انجام دهید مى بیند» .هنگامى که سخن از معاد و رستاخیز به میان مى آورد در برابر تعجب وانکار مشرکان مى گوید :«آنها گفتند خدا چگونه استخوان هاى پوسیده رازنده مى کند»« ؟بگو همان کسى که روز اول آنها را آفرید به حیات نوین باز مى ،گرداند او وبر همه چیز آگاه است». قبل از هر چیز باید محیطى را که قرآن از آن برخاست از نظر فکرى و فرهنگى مورد توجّه قرار داد. سرزمین حجاز به اعتراف همه مورخان از عقب افتاده ترین مناطق جهان در آن روز بود، به گونه اى که گاهى مردم عصر جاهلیت را اقوام وحشى یا نیمه وحشى مى خوانند.
از نظر عقیدتى سخت به بت پرستى عشق ،مىورزیدند وبت هاى سنگى وچوبى به اشکال مختلف بر تمام فرهنگ آنها سایه شوم و گسترده اى افکنده ،بود حتّى مى گویند بت هایى از راخرما مى ساختند ودر برابر آن زانو مى زدند وسجده مى کردند ولى در قحط سالى آن رامى خوردند! با آن که از،دختران سخت نفرت داشتند تاآنجا که آنها رازنده بهگور مى ،کردند فرشتگان رادختران خدا مى خواندند ! وخدا تا راسر حد یک انسان تنزل مى دادند. از توحید و یگانه پرستى سخت تعجّب مى کردند وهنگامى که پیامبر اسلام(صلى علیه وآله وسلم) آنها را دعوت به یکتاپرستى کرد با نهایت تعجب گفتند: اجعل للهة الها واحداً ان هذالشىء عجاب(2); « آیا این همه خدایان را مى خواهد تبدیل بهخداى واحدى ،کند این راستى چیزى عجیب وباورنکردنى است». هر کس بر لف خرافات و افسانه هاى دروغین و پندارهاى آنها سخن مى گفت دیوانه اش مى گفتند. نظام قبیلگى بر جامعه آنها سخت حکومت مى کرد واخت لف در میان قبایل به قدرى بود که آتش جنگ در میانشان هرگز خاموش نمى شد وبارها وبارها صفحه زمین را از خون یکدیگر رنگین مى ساختند وحمام خون ایجاد مى کردند . بهغارتگرى افتخار داشتند و کار عادّى روزانه آنها بود. کسانى که تنها سواد خواندن و نوشتن را داشتند در تمام شهر مکه، که مهم ترین مرکز آنها بود انگشت شمار بودند ودانشمند و،عالمى جز به،ندرت در میان آنها پیدا نمى شد. آرى از میان چنین محیطى، فردى درس نخوانده و مکتب و استاد ندیده، برخاست و کتابى آورد آنچنان پرمحتوا که بعد از چهارده قرن هنوز دانشمندان به تفسیر آن مشغولند و هر زمان حقایق تازه اى ازآن کشف مى کنند. ترسیمى که قرآن از جهان هستى ونظامات آن مى کند ترسیمى است بسیار دقیق و حساب شده، توحید را به کامل ترین نوعش ارائه مى ،دهد واسرار آفرینش زمین و آسمان و خلقت شب و روز و خورشید و ماه و نباتات و گیاهان و وجود انسان را، هر یک به عنوان آیت و نشانه اى ازآن خداى واحد ویکتا در آیات مختلف ب وبیانات کام ال متنوع برمى شمرد. گاه به اعماق جان انسان فرو مى رود وسخن از توحید فطرى مى گوید: ( فاذا رکبوا فى الفلک دعوا هلل مخلصین له الدین فلما نجاهم الى البر اذاهم یشرکون);(3) «هنگامى که سوار بر کشتى مى شوند ودر میان امواج خروشان وطوفان هاى کوبنده گرفتار مى آیند خدا با راتوحید واخ لص تمام مى ،خوانند امّا هنگامى که آنها را نجات بخشیدیم و به خشکى رسیدند بار دیگر شرک و بت پرستى آغاز مى کنند». و گاه از طریق عقل و خرد به توحید استد للى مى پردازد وبر سیر آفاقى وانفسى تکیه مى کند :اسرار آفرینش زمین و،آسمان حیوانات وکوه ها و،دریاها ریزش باران، وزش نسیم، و ریزه کارى هاى جسم و روح انسان رابازگو مى کند. و هنگام بیان صفات خدا عمیق ترین وجالب ترین راه رابرمى گزیند .یک جا مى گوید: ( لیس کمثله شىء);(4) «هیچ چیز همانند او نیست». در جاى دیگر مى گوید :« اوخداوندى است که بهجز اومعبودى وجود ندارد. بر اسرار درون و برون، پنهان و آشکار آگاه است. بخشنده و بخشایشگر است. سلطان و حکمروا است. از هر عیب و نقصى منزه است. ایمنى بخش و نگاهبان و مراقب و پیروز و قاهر و بلند مرتبه و با عظمت است. از این شریک ها که براى اوساخته اند منزه مى باشد. او خداوندى است ایجاد کننده، آفریننده، طراح صورت ها وصاحب نام وصفات نیک، تمامى موجودات زمین و آسمان تسبیح او مى ،گویند اوشکست ناپذیر وحکیم است(5)». در بیان و توصیف علم خداوند و ترسیم نامحدود بودنش زیباترین تعبیر را به کاربرده مى گوید: « اگر تمامى درختان روى زمین قلم شوند و دریا با هفت دریاى دیگر، مرکب گردد، با این حال کلمات خدا پایان نمى گیرد(6)».
قرآن پیرامون احاطه خدا به همه چیز و حضورش در همه جا تعبیرات بلندى دارد که مخصوص خود قرآن است(و هلل المشرق و المغرب فأینما تولوا فثم وجه هلل);(7) « مشرق و مغرب از آن خداست به هر سو رو کنید رو به سوى خداست»! «همان خدایى که از چوب درخت سبز آتش بیرون مى فرستد وشما باآن آتش مى افروزید» (همان خدایى که شعله آتش رادر کنار آب قرار داده قادر است حیات را بعد از مرگ تجدید کند)! «آیا کسى که آسمان ها وزمین با ( راآن همه عظمت )آفریده ،است قادر نیست همانند آن را بیافریند آرى قادر است، او آفریننده داناست»! «قدرتش تا آن پایه است که هر چیزى را اراده کند، فرمان مى دهد موجود باش! آن نیز فوراً موجود مى شود» (در برابر چنین قدرتى بازگشت انسان ها به زندگى سهل و ساده است(8)). آن روز که سخن از عکسبردارى و ضبط اصوات و کلمات در میان نبود قرآن درباره اعمال آدمى چنین مى گفت: (یومئذ تحدث أخبارها بأن ربک أوحى لها);(4) « در روز رستاخیز زمین خبرهایش را باز مى ،گوید چرا که خدا وحى والهام بهآن کرده». و گاه ازشهادت دست و پا و پوست بدن سخن مى گوید: ( الیوم نختم على افواههم و تکلمنا أیدیهم و تشهد أرجلهم);(11) «امروز بر دهان آنها مهر مى نهیم ودست وپاهایشان ما باسخن مى گویند». (و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا أنطقنا هلل الذى انطق کل شىء); «به پوست هایشان مى گویند چرا به زیان ماگواهى دادید؟ پاسخ مى دهند خدایى که همه موجودات را به سخن درآورده ما را نیز به سخت درآورد (تا حقایق را بازگو کنیم(11)». * * * ارزش معارف قرآن و عظمت محتواى آن و همچنین پاک بودن این معارف از خرافات هنگامى روشن مى شود که آن رادر کنار «تورات وانجیل تحریف یافته کنونى » بگذاریم، و دو بحث از این دو را با هم مقایسه کنیم، مثال ببینیم تورات درباره آفرینش آدم چه مى گوید؟ وقرآن چه مى گوید؟ تورات درباره داستان انبیا چه مى گوید وقرآن چه مى گوید؟ تورات و انجیل خدا را چگونه توصیف مى کنند وقرآن چگونه توصیف مى کند؟
در این صورت به روشنى فرق میان این دو آشکار خواهد شد.(12) 1. سوره ص، آیه6 . 2. سوره عنکبوت، آیه56. 5. سوره شورى، آیه11. 4. سوره حشر، آیه21 تا24. 6. سوره لقمان، آیه26. 5. سوره بقره، آیه116. 6. سوره حدید، آیه4 . 1. سوره یس، آیات61 تا12. 0. سوره زلزال، آیه46. 19. سوره یس، آیه56. 11. سوره فصلت، آیه21. 12. براى توضیح بیشتر در این زمینه به کتاب«رهبران بزرگ »مراجعه کنید. فکر کنید و پاسخ دهید:
1- ویژگى هاى محیطى که قرآن ازآن برخاست چه بود؟ 2- بت پرستى چه تأثیرى در افکار آنان داشت؟ 3- فرق توحید فطرى و استد للى چیست؟ 4- منطق قرآن در معرفى پروردگار و صفاتش چگونه است؟ نمونه هایى راباز گویید. 5- چگونه بهتر مى توان بهمحتواى قرآن پى برد؟