مهدویت :حدیث ازامیرالمومنین(ع)20
#حدیث_مهدوی
امیر المومنین(ع)
اصبغ بن نباته می گوید: به خدمت امیرالمومنان علی بن ابی طالب علیهالسلام شرفیاب شدم، دیدم که در دریای فکر غوطه ور است و با انگشت مبارکش به زمین می زند. عرض کردم: ای امیرمومنان! چه شده؟ شما را اندیشناک می بینم؟! با انگشت مبارک به زمین می زنی! مگر به آب و گل علاقمند شده ای؟! فرمود:لا والله ما رغبت فیها و لا فی الدنیا یوما قط، و لکن فکرت فی مولود یکون من ظهری، الحادی عشر من ولدی، هو المهدی یملأها عدلا کما ملئت جورا و ظلما، تکون له حیره و غیبة، یضل فیها اقوام و یهتدی فیها آخرون.نه، به خدا سوگند، حتی یک روز هم به این خاک و به این دنیا علاقمند نشدم. ولی داشتم فکر می کردم درباره ی مولودی که از نسل من به دنیا خواهد آمد. او یازدهمین فرزند من است. او مهدی ماست (علیهالسلام)، که زمین را پر از عدل و داد کند، پس از آنکه از جور و ستم پر شده باشد. برای او دوران غیبت و سرگردانی هست. در آن ایام اقوامی از راه حق منحرف می شوند و اقوام دیگری به شاهراه هدایت رهنمون می شوند.اصبغ می گوید: عرض کردم: ای امیرمومنان! آیا این کار شدنی است؟ فرمود:آری، آن حتمی است، از قلم تقدیر گذشته است. ای اصبغ! تو چه می دانی که این امر چگونه است؟! آنها بهترین این امت هستند با بهترین این عترت.اصبغ پرسید: سپس چه خواهد شد؟ فرمود:آنگاه خداوند هر چه اراده کند، انجام می دهد که برای او اراده ها، هدفها و غرضهایی است.
کمال الدین/ ص289 و کفایة الاثر/ ص220