عصر ظهور

موسسه مجازی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

عصر ظهور

موسسه مجازی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نویسند و گردآورنده مطالب : محمد رضا زارع
#نشر مطالب باذکر نشانی این وبلاگ بلامانع است!
_____________________

حدیث روز:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مِنَ الْخَیْرِ مَا یُعَجَّلُ
اصول کافى جلد3 صفحه: 212 روایة:4

ترجمه :
رسول خدا (ص) فرمود: همانا خدا کارهاى خیر، زود انجام شده را دوست دارد.

__________________________
*دوستان مارا در لینک زیر حتما دنبال کنید.*

دوستانی که بنده را دنبال میکنند، در صورتی که آدرس سایتشان نیز در فهرست دنبال کنندگانمون ثبت باشه و لینک دنبال کردن هم داشته باشند دنبال خواهند شد


#شعر_مهدوی





از همه سو می دمد، نور تجلّای تو


غایبی و عالمی است، محو تماشای تو


تا که نهم از شرف، پا به سر آسمان


کاش که می شد سرم، خاک کف پای تو!


روی به هر سو کنی، پای به هر جا نهی


در سر ما شور توست، در دل ما جای تو


سروقدان قائمند تا تو قیامت کنی


ای نگه فاطمه بر قد و بالای تو!


خیز و بر آر از جگر بانگ "اَنَاالمنتقم"


تا همگان بشنوند از حرم، آوای تو


زنده شود از دمت، روح هزاران مسیح


دل ببرد از کلیم، نطق دل آرای تو


از حرم فاطمه تا صف کرببلاست


چشم دو ششماهه بر قامت رعنای تو


موسی سینای جان، چهره عیان کن عیان


تا که شود عالمی طور تجلّای تو


آرزوی فاطمه بانگ "اَنَاالمهدی ات"


عقده گشای علی، دست توانای تو


آینه بگشا دمی تا که کند هر دمی


چارده آیینه نور، جلوه ز سیمای تو


"میثم" اگر می چکد، از نفسش شهد جان


میوه نخلش بود، شاخة خرمای تو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۵۹
محمدرضا زارع


ولادت حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان



زندگینامه حضرت علی اکبر,ویژه نامه ولادت حضرت علی اکبر

حضرت علی اکبر (ع) در سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود

  

حضرت علی اکبر فرزند امام حسین علیهما السلام در بین سال های 33 تا 35 ه از مادری به نام لیلا دختر ابی مرّه در شهر مدینه چشم به جهان گشود. وی در مکتب انسان ساز پدر شیوه های صحیح دفاع از مکتب و اطاعت از امامت و حمایت از آرمان های مقدس آن را آموخت. او در روز عاشورا اولین نفر از بنی هاشم بود که پس از مبارزه جانانه جام شهادت سر کشید. روز میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام به روز جوان نامگذاری شده است.

شناسنامه حضرت علی اکبر علیه السلام
حضرت علی اکبر (ع) فرزند بزرگ امام حسین در سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود.

مادر بزرگوار وی لیلا دختر ابی مره است. لیلا برای امام حسین پسری آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا، رویش روی رسول، گفتگویش گفتگوی رسول خدا ، هر کسی که آرزوی دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا می نگریست، تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید "هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم"؛ به همین جهت روز عاشورا وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، امام حسین چهره به آسمان گرفت و گفت «اللهم اشهد علی هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الی رؤیة نبیک نظرنا الیه...».

حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود. شجاعت و دلاوری حضرت علی اکبر و رزم آوری و بصیرت دینی و سیاسی او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد. سخنان و فداکاریهای وی نیز به خوبی مؤید این مطلب است .

زندگی نامه حضرت علی اکبر علیه السلام
وقتی حضرت اعلام کرد عزم سفر دارد و می خواهد از مدینة النّبی بیرون برود، حضرت علی اکبر علیه السلام پرچم وفاداری نسبت به امام را پیشاپیش قافله به اهتزاز درآورد.

کاروان حماسه و ایثار پس از پشت سر نهادن منازل ذو حُسم، بیضه و عُذیب الهجانات به موقفی به نام بنی مقاتل رسید. عقبة بن سمعان که از یاران و همراهان امام بود و بسیاری از روایات واقعه عاشورا از وی نقل شده می گوید: شب هنگام در رکاب امام حرکت کردیم و چون ساعتی را پیمودیم، امام حسین علیه السلام را خواب سبکی فرا گرفت. در حالی که سر مبارکشان روی قربوس زین اسب بود و به زودی دیدگان آن سرور آزادگان گشوده شد و فرمود: «انّا لله و انّا الیه راجعون الحمد الله ربّ العالمین» و دو یا سه بار آیه استرجاع را تکرار فرمود؛ حضرت علی اکبر علیه السلام با درایت و فراستی که داشت، متوجّه حال پدر گردید مشاهده کرد آن ستاره پرفروغ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مدام آیه مذکور را بر زبان جاری می نماید. مرکب خویش را به سوی اسب پدر هدایت کرد و خطاب به ایشان گفت: «پدر جان! از چه جهت آیه استرجاع را تلاوت می کنید. امام فرمود: فرزند عزیزم اندکی که خواب رفتم، سواری عنان اسب را کشید و گفت: «القوم یسیرون و المنایا تسری الیهم» این قوم در حال حرکتند در حالی که مرگ به سوی آنان می آید.

علی اکبر علیه السلام پس از لحظه ای مکث، با قوّت قلب وشهامتی شگفت روی به پدر بزرگوار خویش کرد و گفت: «یا ابة لا اراک الله السوء و السنا علی الحقّ» پدر جان! خداوند حادثه ای ناگوار پدید نیاورد. آیا ما بر حق نیستیم؟ امام در جوابش فرمود: «بلی والّذی الیه مرجع العباد؛ آری، به خداوندی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حقّیم.» علی اکبر با شنیدن این پاسخ چون گُل شکفت و با آرامشی خاصّ امام علیه السلام را مورد خطاب قرار داد و گفت: «یا ابه اذا لانبالی نموت محقّین»ای پدر! [وقتی بر حق بودن ما مسلّم است] در این صورت باکی نیست و بر حق جان می دهیم. امام علیه السلام وقتی مشاهده فرمود فرزند در این مصاحبه معرفتی سربلند و پیروز بیرون آمد، شاد شد. او را مخاطب قرار داد و فرمود: «جزاک الله من ولد خیر ما جزی ولدا عن والده» خدایت پاداشی نیکو عطا کند؛ نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند.

زندگینامه حضرت علی اکبر,ویژه نامه ولادت حضرت علی اکبر

حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود

 
شمه ای از فضائل و مناقب حضرت علی اکبر علیه السلام
تربیت شایسته امام حسین (ع) سبب شد که علی اکبر به بهترین صفات کمال آراسته شود. عواملی همچون: اصالت خانوادگی، تربیت و وراثت، کسب علم و فضایل که از عناصر تشکیل دهنده شخصیت هر کس است، در وجود و زندگی او فراهم بود. خلق و خوی او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حدّ اعلای برجستگی و درخشندگی بود. آن گونه که گفته و نوشته اند، رفتارش یادآور حرکات و رفتار پیامبر خدا (ص) بود و همین سبب می گشت تا در چهره او شخصیت پیامبر را مشاهده نمایند و با دیدن او یاد حضرت رسول (ص) را در ذهن ها زنده کنند. علی اکبر، نسخه ای برابر با اصل نسبت به رسول خدا و شاخه ای از آن شجره طیبه و ریشه پاک بود و وارث همه خوبی های خاندان عصمت و طهارت به شمار می رفت.

علی اکبر (ع)، از جوانی مجموعه ای از خوبی ها و فضیلت ها و نمونه ای روشن از فضایل عترت پاک پیامبر بود. حتی کسی چون معاویه هم که دشمن خاندان عصمت بود، به فضایل او اقرار داشت.

رابطه سرشار از ادب و احترام علی اکبر (ع) به پدر و علاقه و محبت پدر به فرزند، در همه مراحل زندگی این دو الگوی فضیلت وجود داشت و نهایت و اوج آن، در صحنه عاشورا دیده می شود که به آن اشاره می کنیم.

تربیت ولایی و تأدیب شایسته، سبب شده بود علی اکبر همواره در خدمت و اطاعت پدر بزرگوارش باشد و در نهایت ادب، گوش به فرمان و آماده جان نثاری شود.

میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام، روز جوان
جوانی، بهار عمر و فصل طربناک زندگی است. هیچ دوره ای از زندگی چون روزگار جوانی، سرسبز و خرّم نیست، و هیچ انسانی همانند زمان جوانی، توان مند و پرانرژی نیست. بسیاری از پیروزی ها و کامیابی ها، تنها در سایه جوانی امکان پذیر است و بسیاری از آرزوها و هدف ها، فقط در فرصت جوانی قابل دست یابی است. جوانی فرصتی است که بر خلاف بسیاری از فرصت های دیگر، تنها یک بار در اختیار همه قرار می گیرد و چون به انجام خویش برسد، هرگز امکان تکرار نخواهد داشت. پس «فرصت جوانی»، طلایی ترین فرصت ها و ناب ترین موهبت هاست و نمی توان در این نکته تردید کرد که هدر دادن روزگاران خوش جوانی و تباه کردن این بهار زندگانی، به اندوهی انبوه و حسرتی متراکم خواهد انجامید، اما این روزگار، اقتضاهایی دارد؛ اقتضاهایی که بخشی از آنها به جوان بر می گردد و بخشی نیز به آنها که با جوان در تعاملند. آنها که به جوان بر می گردد، «نازها» و «نیازها»ی جوانی است. نازها، یعنی «سرزندگی، شیک پوشی، آراستگی، جمال گرایی، آرمان گرایی و...؛ و نیازها، یعنی عبادت و تضرع؛ دانش اندوزی، مهار و تعدیل غرایز، تهذیب نفس، ورزش، مطالعه، مسئولیت پذیری و....

حضرت علی اکبر علیه السلام، الگوی جوانان
جوان، محتاج اسوه و الگوست. اسوه و الگوی جوان، باید جوان باشد؛ تا فضایل و کمالات این جوان دست یافتنی و ملموس باشد.

قرآن برای زندگی بشر، اُسوه و الگو معرفی می کند؛ «و لکم فی رسول الله اسوه حسنه». اگر پیامبر و سبک زندگی نبوی اسوه و الگوست، هر شخص و سبک دیگری اگر بخواهد اسوه و الگو باشد، باید رنگ و بوی پیامبر را داشته باشد و «اشبه الناس خلقاً خُلقاً و منطقاً برسول الله» باشد.

امام حسین علیه السلام حضرت علی اکبرعلیه السلام را عصارة بنی هاشم و شبیه ترین مردم به پیامبر صلی الله علیه وآله دانسته، فرمود هر وقت دلمان برای رسول الله تنگ می شد، مشتاق زیارت علی اکبر می شدیم و زیارت و ملاقات علی اکبر علیه السلام بود که دلمان را در فراق پیامبر صلی الله علیه وآله تسلی می بخشید.

پس اگر کسی شیفتة جمال و کمال پیامبر صلی الله علیه وآله است، می تواند از رخسار و فضایل علی اکبر هم به پیامبر صلی الله علیه وآله برسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۵۵
محمدرضا زارع

#حدیث_مهدوی


احادیث عن الامام المهدی(عجله الله تعالی فرجه الشریف)


وأما وجهُ الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس إذا غیبها عن الأبصار السحاب وإنی لاَمانٌ لأهل الأرض کما أن النجومَ أمانٌ لأهل السماء


ای شیعه ما 

نفع بردن از من در زمان غیبتم مانند نفع بردن از خورشید هنگام پنهان شدنش در پشت ابرهاست و همانا من ایمنی بخش اهل زمین هستم، همچنان که ستارگان ایمنی بخش اهل آسمانند.


منابع:الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج 2 / 471 / احتجاج الحجة القائم المنتظر المهدی صاحب الزمان صلوات الله علیه و على آبائه الطاهرین ..... ص : 46الوافی / ج 2 / 425 / بیان ..... ص : 419بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 52 / 92 / باب 20 علة الغیبة و کیفیة انتفاع الناس به فی غیبته صلوات الله علیه ..... ص : 90بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 53 / 181 / باب 31 ما خرج من توقیعاته ع ..... ص : 150بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 75 / 380 / باب 30 مواعظ القائم ع و حکمه ..... ص : 380

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۴۱
محمدرضا زارع

#شعر_مهدوی


  


تو آخرین تجلی الله اکبری


کاملترین پیاله‌ی ساقی کوثری


هر روز با عنایت باران دست خود


ما را به سوی عرش خداوند می‌بری


در کوچه‌های برفی تاریخ عاشقی


یک اتفاق تازه و یک عشق نوبری


ما با توکلِ به شما زنده‌ مانده‌ایم


تو اولین امیدی و امید آخری


سهم من از نسیم عبایت چه می‌شود


درمانده‌ام که قسمت من را بیاوری


پژواک گریه‌های غم‌انگیز فاطمه


ای جلوه‌ی بهاریِ پاییزِ فاطمه


در بین ما نشسته‌ای و ما بدون تو


از کودکی کنار تو اما بدون تو


در طول خشکسالی فصل نبودنت


ماندیم دست‌خالی و تنها بدون تو


یک عمر در پی تو دویدیم و عاقبت


چیزی نصیب ما نشد آقا ، بدون تو


تا کربلا چگونه ؟ بیا و خودت بگو


پا می‌دهد پریدنم آیا بدون تو ؟


آخر به یاد اشک تو از دست می‌رود


این موج دل سپرده به دریا بدون تو


امشب که بار عامِ همه خانه‌ی شماست


این روسیاه تشنه‌ی پیمانه‌ی شماست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۳۳
محمدرضا زارع

بسم الله الرحمن الرحیم

باسلام خدمت مهدی دوستان عزیز ازهمراهی وهمکاری شمادوستان عزیز متشکریم. 

ان شاءالله باحمایت وبازدیدهای مستمر شما خوبان واطلاع رسانی به دوستان ونزدیکان خود کمک کنید تا صفحه تازه تاسیس حضرت ولی عصر(عج) بانیرویی مضاعفترازقبل به کار خودادامه دهد.

(به روایتی:کودک تازه کار صفحه راه رفتن رابلد شود.)

منتظر نظرات وانتقادات شما هستیم.ان شاءالله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۱۱
محمدرضا زارع

7-  و من خطبة له (علیه السلام)

> یذم فیها أتباع الشیطان <

اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاکاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاکاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطَانُ فِی سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَی لِسَانِهِ.

خطبه 007-نکوهش دشمنان 
شناخت پیروان شیطان 
منحرفان شیطان را، معیار کار خود گرفتند، و شیطان نیز آنها را دام خود قرار داد، و در دلهای آنان تخم گذارد، و جوجه های خود را در دامانشان پرورش داد، پس با چشمهای آنان می نگریست، و با زبانهای آنان، سخن می گفت: پس با یاری آنها بر مرکب گمراهی سوار شد، و کردارهای زشت را در نظرشان زیبا جلوه داد، مانند رفتار کسی که نشان می داد در حکومت شیطان شریک است، و با زبان شیطان، باطل می گوید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۱۱
محمدرضا زارع

پایان  شب  سیه

  هنگامى  که  به  وضع  کنونى  نظر  افکنیم  و  سیر  صعودى  جنایت  ،ها  ،کشتارها  جنگ  ها   وخونریزى  ها  و  کشمکش  ها   واخت  لفات  بین  المللى   وگسترش  روزافزون  مفاسد  اخ  لقى  را  بنگریم،  از  خود  سؤال  مى  کنیم  که  آیا  وضع   بههمین  صورت  پیش  مى  رود؟   ودامنه  آن  جنایت  ها   واین  مفاسد  آنچنان  گسترش  پیدا  مى  کند  که  جامعه  بشریت  را  در  یک  جنگ  دائمى  درگیر  ساخته  و  نابود  مى  کند؟  یا   وانحرافات   عقیدتى و  مفاسد  اخ  لقى  همچون  بات  لق  متعفّنى  او  را  در  خود  فرو  مى  برد؟  و  یا  روزنه  امیدى  براى  نجات  و  اص  لح  وجود  دارد؟  در  برابر  این  سؤال  مهم  دو  جواب  دیده  مى شود:   پاسخ  اول  که  از  سوى  بدبینى  ها   ومادّى  گرایان  مطرح  مى  ،شود  این  است  که  آینده  جهان  تاریک  است   ودر  هر  زمان  هر  احتمال  خطرناکى  وجود دارد.    امّا  آنها  که  به  مبانى  ادیان  آسمانى  معتقدند،  مخصوصاً  مسلمانان،  به  خصوص  شیعیان  جهان،  پاسخ  دیگرى به  این  سؤال  مى  دهند   ومى گویند:

این  شام  سیاه  قیرگون  راصبح  امیدى  در  عقب است.   این  ابرهاى  تاریک،  و  طوفان  مرگبار،  و  سیل  ویرانگر،  سرانجام  برطرف  مى  ،شود   وآسمان  روشن   وآفتاب  درخشان   ومحیط  آرام   بهدنبال  آن است.   این  گرداب  هاى  مخوف  همیشه  در  برابر   مانخواهد  ،بود   ودر  افقى   نهچندان  دور  نشانه  هاى  ساحل  نجات  به  چشم  مى خورد.   جهان  در  انتظار  مصلحى  بزرگ  است  که  با  یک  انق  لب  صحنه  عالم  را  به  نفع  حق  و  عدالت  دگرگون  مى کند.   البته  هر  یک  از  پیروان  ادیان،  این  مصلح  بزرگ  را  به  نامى  مى  نامند  که   بهگفته  شاعر عرب:   عباراتنا  شتى  و  حسنک  واحد  ***  و  کل  الى  ذاک  الجمال  یشیر  «ّعبارات  ما  مختلف  است  اما  زیبایى  تو  یک  چیز  بیش  نیست  و  همه  گفته  هاى  به   ماهمان  جمال  زیبا  اشاره  مى  کند!»  *  *  *  فطرت  و  ظهور  مصلح  بزرگ  الهامات  باطنى  که  گاه  امواجش  از  داورى  هاى  خرد  نیرومندتر  است   نهتنها  در   مسئله  خداشناسى،  بلکه  در تمام  اعتقادات  مذهبى  مى  تواند  رهنمون   ما،باشد   ودر  این  مسئله  نیز  رهنمون ماست.   و  نشانه  هاى آن:   او  ال:  عشق  عمومى  به  عدالت  جهانى  است،  زیرا  همه  مردم  دنیا  با  تمام  اخت  لف  هایى  که  ،دارند  بدون  ،استثنا  به  صلح   وعدالت  عشق  مىورزند،  ما  همه  فریاد  مى  زنیم   ودر  این  راه   لش  مى  کنیم   وصلح   و  عدالت  جهانى را  با  تمام  وجود  خود  مى طلبیم.   دلیلى  بهتر  از  این  براى  فطرى  بودن  ظهور  آن  مصلح  بزرگ  پیدا  نمى  ،شود  چرا   که  همه  جا  عمومى بودن  خواسته  ها  دلیلى  بر  فطرى  بودن  آنهاست(  .دقّت  کنید)  هر  عشق  اصیل  و  فطرى  حاکى  از  وجود  معشوقى  در  خارج  و  جاذبه  و  کشش  آن است.

چگونه  ممکن  است  خداوند  این  عطش  را  در  درون  جان  انسان  آفریده  باشد  و  چشمه  اى  که  از  را   اواین  نظر  سیراب  کند  در  خارج  موجود  نباشد؟  این  جاست  که  مى  گوییم  فطرت   ونهاد  عدالت  طلب  آدمى   بهوضوح  صدا  مى  زند  که   سرانجام  صلح  و عدالت   همه  جهان  را  فرا  خواهد  گرفت،  و  بساط  ظلم  و  ستم  و  خودکامگى  برچیده  خواهد  شد،  و  بشریّت  به صورت  یک  کشور  و  در  زیر  یک  پرچم  با  تفاهم  و  پاکى  زندگى  خواهد کرد.   ًثانیا:  انتظار  عمومى  همه  ادیان  و  مذاهب  براى  یک  مصلح  بزرگ  جهانى  است،  تقریباً  در  همه  ادیا  ن فصلى  جالب  در  این  زمینه  به  چشم  مى  ،خورد   ومسئله  ایمان   بهظهور  یک  نجاتبخش  ،بزرگ  براى  مرهم  نهادن  بر  زخم  هاى  جانکاه  ،بشریّت  تنها  در  میان  مسلمانان  ،نیست  بلکه  اسناد   ومدارک  موجود  نشان  مى  ده  د  این یک   اعتقاد  عمومى  و  قدیمى  است  که  در  میان  همه  اقوام  و  مذاهب  شرق  و  غرب  بوده  است،  اگر  چه  اس  لم  به حکم  این  که  مذهبى  است  کامل  تر  تأکید  بیشترى  روى  این  مسئله  مى کند.   *  *  *   در  کتاب«زند»   که  از  کتب  معروف  زرتشتیان  است  بعد  از  ذکر  مبارزه  همیشگى  ایزدان  و اهریمنان  مى  گوید  :«آن  گاه  پیروزى  بزرگ  از  طرف  ایزدان  مى  ،شود   واهریمنان   رامنقرض  مى  سازد...  «عالم  کیهان  به  سعادت  اصلى  خود  رسیده،  بنى  آدم  بر  تخت  نیک  بختى  خواهند  نشست!»   در  کتاب«جاماسب  نامه»   از«زردشت  »چنین  نقل  مى  کند  :«مردى  بیرون  آید   اززمین  تازیان  ...مردى  بزرگ  ،سر   وبزرگ  تن،  و  بزرگ  ساق،  و  بر  آیین  جد  خویش  و  با  سپاه  بسیار...  و  زمین  را  پرداد  کند».   در  کتاب«وشن  جوک»   :از  کتب  هندوها  چنین  آمده«  سرانجام  دنیا  به  کسى  برگردد  که  خدا  را  دوست دارد  و  از  بندگان  خاص  او  باشد».   در  کتاب«باسک»  از  کتب  هندوها  چنین  مى  خوانیم  :«دور  دنیا  تمام   شود  به  پادشاهِ  عادلى  در  آخر  زمان، او  پیشواى  فرشتگان  و  پریان  و  آدمیان  باشد،  راستى  حق  با  او  باشد،  و  آنچه  در  دریاها  و  زمین  ها   وکوه  ها  پنهان  است  همه  به   رادست  آورد .   ازآسمان   وزمین  آنچه  باشد  خبر  مى  دهد   وبزرگ  تر او   از  کسى   بهدنیا  نیاید!»   ِدر  کتاب«مزامیر»   داود  که  از  کتب«عهد  قدیم  »(تورات  و  ملحقات  آن)  است  مى  خوانیم  :«شریران  منقطع  خواهند  ،شد  امّا  متوک  لن  به  خداوند  وارث  زمین  خواهند  شد  .»  :در  همان  کتاب  و  همان  فصل  آمده است  «صدیقان  وارث  زمین  شده  و  همیشه  در  آن  ساکن  خواهند  شد  .»  نظیر  همین  سخن  در  کتاب«اشعیاى  نبى»  ازکتب  تورات  نیز  آمده  است  در  انجیل«متى  »  ِفصل24  چنین  مى  خوانیم  :«چون  برق   ازمشرق  بیرون  مى آید  به  تا   ومغرب  ظاهر  مى  ،گردد  فرزند  انسان  نیز  چنین  خواهد  بود...».   و  در  انجیل«لوقا»  فصل  دوازدهم  مى  خوانیم  :«کمرهاى  خود   را،بسته   وچراغ  هاى  خود   راافروخته  ،نگهدارید   ومانند  کسانى  باشید  که  انتظار  آقاىِ  خود  را  مى  ،کشند   تاهر  وقت  بیاید   ودر  را  بکوبد  بى  درنگ  براى   اوباز  کنند!»   در  کتاب«ع  لئم  الظهور»  چنین  آمده  است:  «  ِدر  کتب  قدیم  چینیان،  و  در  عقائدِ  هندیان،  و  در  بین اهالى  اسکاندیناوى،  و  حتى  در  میانِ  مصریان  قدیم،  و  بومیانِ  م  کزیک  و  نظایر  آنها،  عقیده  به  ظهور  یک مصلح  جهانى  را  مى  توان  یافت».  *  *  *    دلائل  عقلى  الف  -  نظام  آفرینش  به  ما  این  درس  را  مى  دهد  که  جهان  بشریّت  باید  سرانجام   بهقانون  عدالت  تن  در  دهد  و  تسلیم  نظم  عاد  لنه   ومصلح  پایدار گردد.   توضیح  این  که:  جهان  هستى  تا  آن  جا  که   مامى  دانیم  مجموعه  اى   ازنظام  ،هاست  وجود  قوانین  منظم  در  سرتاسر  این  ،جهان  دلیل  بر  یکپارچگى  و  به  هم  پیوستگى  این  نظام است.   مسئله  نظم  و  قانون  و  برنامه  و  حساب  یکى  از  جدّى  ترین   واساسى  ترین  مسائل  این  جهان  محسوب  مى شود.   از  منظومه  هاى  بزرگ  ،گرفته   تایک  ذرّه  اتم  که  چند  میلیون  آن   رامى  توان  بر  نوک  سوزنى  جاى  ،داد  همه  تابع  نظام  دقیقى هستند.   دستگاه  هاى  مختلف  تن  ،ما   ازساختمان  عجیب  یک  سلول  کوچک  ،گرفته   تاطرز   کار  مغز  و  سلسله اعصاب  و  قلب  و  شش  ،ها  همه  داراى  آنچنان  نظمى  هستند  که   به  گفته  بعضى  از  دانشمندان  هر  کدام  از  آنها همانند  یک  ساعت  بسیار  دقیق  در  بدن  انسان  کار  مى  ،کند   وساختمان  منظم  دقیق  ترین  کامپیوترها  در  برابر  آنها  ناچیز  و  کم  ارزش است.    آیا  در  جهانى  این  چنین،  انسان  که«جزء  »  این«کل  »است  مى  تواند   بهصورت  یک  وصله  ناهمرنگ  و  نامنظم   باجنگ  و  خونریزى  و  ظلم  زندگى  کند؟!

آیا  بى  عدالتى  ها   وفسادهاى  اخ  لقى   واجتماعى  که  نوعى  بى  نظمى  است  مى  تواند  براى  همیشه  بر  جامعه  بشریّت  حاکم  باشد؟!  نتیجه  این  که:  مشاهده  نظام  هستى  ما  را  به  این  حقیقت  متوجّه  مى  سازد  که  سرانجام  جامعه  انسانیّت  نیز  در  برابر  نظم   وعدالت  سر  فرو  خواهد  آورد،  و  به  مسیر  اصلى  آفرینش  باز  خواهد  گشت!  ب  -  سیر  تکاملى  جامعه  ،ها  دلیل  دیگرى  بر  آینده  روشن  جهان  بشریّت  است،  چرا  که  ما  هرگز  نمى  توانیم  این  حقیقت   راانکار  کنیم  که  جامعه  بشریّت  از  روزى  که  خود  را  شناخته  است،  هیچ  گاه  در  یک  مرحله  توقف  نکرده،  و  دائماً  رو  به  جلو  حرکت  کرده است.   در  جنبه  هاى  ،مادّى  از  نظر  مسکن،  لباس،  نوع  غذا،  وسائل  نقلیه،  و  وسائل  تولیدى،  یک  روز  در  ابتدائى  ترین  شرایط  زندگى  مى  ،کرد  امروز   بهمرحله  اى  رسیده  که  عقل  ها   را،حیران   وچشم  ها   راخیره  مى  کند   وًمسلما  باز  این  سیر  صع  ودى  ادامهمى یابد.   از  نظر  علوم  و  دانش  ها   وفرهنگ   نیز  دائماً  در  سیر  صعودى  بوده،  و  هر  روز  کشف  تازه  و  تحقیق  جدید و  مطلب  نوى  در  این  زمینه  به  دست  آورده است.    این«قانون  تکامل  »سرانجام  شامل  جنبه  هاى  معنوى   واخلاقى   واجتماعى  نیز  مى  ،شود   وانسانیّت را  به  سوى  یک  قان  ونعاد  لنه،  و  صلح  و  عدالت  پایدار،  و  فضائل  اخلاقى  و  معنوى،  پیش  مى  ،برد   واگر  مى  بینیم  امروز  مفاسد  اخلاقى  رو  به  افزایش  است  این  خود  نیز  زمینه  را  براى  یک  انقلاب  تکاملى  تدریجاً  آماده  خواهد کرد.   هرگز  نمى  گوییم  باید  فساد   راتشویق  ،کرد  ولى  مى  گوییم  فساد  وقتى   ازّحد   گذشت،  عکس  العمل  آن، یک  انق  لب  اخ  لقى  خواهد  بود.  هنگامى  که  انسان  ها  گرفتار  بن  بست  ها   وعواقب  نامطلوب  گناهان  خویش  شدند   وسرهاى  آنها   بهسنگ  خورد،  و  جان  هاى  آنها   بهلب  ،رسید  حداقل  آماده  پذیرش  چنین  اصولى  که   از ناحیه  یک  رهبر  الهى  ارائه  مى  ،شود  خواهد شد.   *  *  *  قرآن  و  ظهور  مهدى  در  بزرگ  کتاب  آسمانى،  آیات  متعدّدى  است  که  بشارت  این  ظهور  بزرگ  را  مى  ،دهد  از  ما   ومیان  این  آیات  تنها   بهیک  آیه  قناعت  مى کنیم:

در  سوره  نور،  آیه55  مى  خوانیم:  (  وعد   هلل  الذین  آمنوا  منکم  و  عملوا  الصالحات  لیستخلفنهم  فى   لرض کما   استخلف  الذین  منقبلهم);  خداوند  به  کسانى  از  شما  که  ایمان  آورده  اند   وعمل  صالح  انجام  مى  دهند  وعده    لفت  روى  زمین  داده،  همان  گونه  که  افرادى  را  که  قبل  از  شما  بودند  و  ایمان  و  عمل  صالح  داشتند حکومت  و   لفت  داشتند».  این  آیه  به  خوبى  نشان  مى  دهد  که  ،سرانجام  حکومت  روى  زمین   ازدست  ح  کام  جبار  و  زمامداران ستمگر  بیرون  خواهد  آمد،  و  مؤمنان  صالح  بر  سراسر  زمین  حکومت  خواهند نمود.   در  دنباله  همین  آیه   لوه  بر  وعده  فوق،  سه  وعده  دیگر،  نیز  داده  شده است;    تمکین  دین  و  نفوذ معنوى   حکومت«ا  هلل»  در  دل  ها  (و  لیمکنن  لهم  دینهم  الذى  ارتضى  لهم)  مبدّل  شدن  هر  گ  ونه  ناامنى  به  امنیت(ًو  لیبدلنهم  من  بعد  خوفهم  امنا)  و  ریشه  کن  شدن  شرک   ازسراسر  زمین (یعبدوننى   ال  یشرکون  بى  شیئا)  امام  على  بن  الحسین(علیه  السلام)  در  تفسیر  این  آیه  فرمود:  «  هم  و   هلل  شیعتنا  یفعل الله  ذلک  بهم  على یدى  رجل  منا  و  هو  مهدىّ  هذه   لمة;  این  گروه  به  خ  دا  سوگند  همان  پیروان  مکتب  ما  هستند،  خداوند  به وسیله  مردى  از  خاندان  ما  این  موضوع  را  تحقّق  مى  بخشد  او   ومهدى  این  امّت  است».(1)  مهدى  در  منابع  حدیث  احادیث  در  زمینه  این  که  حکومت  جهانى  توأم   باصلح   وعدالت   بهوسیله  فردى   ازخاندان  پیامبر(  صلى  الله  علیه  وآله)   به  نام«مهدى»  تحقّق  مى  یابد  در  منابع  حدیث «شیعه»  «   واهل سنّت»    بهقدرى  زیاد  است  که  از  ّحد  «تواتر»  نیز  مى گذرد.   و  احادیث  در  زمینه  این  که   اودوازدهمین  امام   وجانشین  پیامبر   ونهمین  فرزند  امام  حسین(علیه  الس  لم) و  فرزند   لفصل  امام  حسن  عسکرى  است  در  منابع  شیعه  نیز  متواتر است.    در  قسمت  اوّل  یعنى  متواتر  بودن  احادیث  ظهور  مهدى  از  نظر  منابع  اهل  سنّت  همین  قدر  کافى  است که  دانشمندان  اهل  سنّت  صریحاً  در  کتابهایشان  از  آن  یاد  کرده  ،اند   تاآنجا  که  در  رساله  اى  که   ازطرف  « رابطة  العالم  اس  لمى»،  از  بزرگ  ترین  مراکز  دینى  اهل  ،حجاز  ًاخیرا  انتشار  یافته  چنین  مى  خوانیم :«   اوآخرین  خلفاى  راشدین  دوازده  گانه  است  که  پیامبر(صلى   الله  علیه  وآله)   در  احادیث  صحاح  از  آن  خبر  داد،  و احادیث  مهدى  از  بسیارى  از  صحابه  از  پیامبر  گرامى  اس  لم  نقل  شده  است».

سپس  بعد  از  ذکر  نام«بیست  نفر  از  صحابه  »که  احادیثِ  مهدى(علیه  الس  لم)را  از  پیامبر(  صلى   الله علیه  وآله)نقل  کرده  ،اند  چنین  ادامه  مى  دهد  :«غیر   ازآنها  نیز  گروه  بسیار  دیگرى  احادیث  را  نقل  کرده  اند ...  بعضى   ازدانشمندان  اهل  سنّت  کتب  خاصّى  پیرامون  اخبار  مهدى  نوشته  اند   ازجمله  ابونعیم  اصفهانى،  ابن  حجر  هیثمى   وشوکانى   وادریس  مغربى  و  ابوالعبّاس  ابن  عبدالمؤمن  هستند  .»سپس  مى  افزاید  :«گروهى   ازبزرگان  گذشته  و  امروز  از  علماى  اهل  سنّت  تصریح  به  متواتر  بودن  اخبار  مهدى  کرده  اند».  سپس  بعد  از  ذکر  نام  گروهى  از  آنان  گفتار  خود  را  با  این  عبارت  پایان  مى  دهد  :«جمعى   ازحفاظ   ومحدثین  ًصریحا  گفته  اند  که  احادیث  مهدى  هم   ازنوع   حدیث  صحیح  است  و  هم  از  نوع  حدیث  حسن  و  مجموع آن  قطعاً  متواتر  است،  و  اعتقاد  به  قیام  مهدى  واجب  مى  باشد   واین   ازعقاید  مسلّم  اهل  سنّت   وجماعت  است  و  هیچ  کس  جز  افراد  جاهل  و  بدعت  گذار  آن  را  انکار  نمى  کند!»    امّا  در  مورد  احادیث  شیعه  همین  اندازه  کافى  است  که  بدانیم  صدها  حدیث  در  این  زمینه  از  راویان  مختلف  از  پیامبر(صلى  الله  علیه  وآله)  و  ائمه  هدى(علیهم  السلام)   نقل  شده،  به  طورى  که  از  حدّ  تواتر  گذشته،  و  نزد  شیعه  از  ضروریات مذهب  گردیده  است،  که  احدى  نمى  تواند  در  میان  اهل  مذهب  وارد  شود  از   واعتقاد  آنها   بر  ظهور  مهدى  و بسیارى  از  ویژگى  هاى  ،او   وع  لئم  ظهور   وچگونگى  حکومت   وبرنامه  هاى  مختلف  ،او   باخبر نگردد.   علماى  بزرگ  شیعه  از  قرون  نخستین  تا  به  امروز  کتاب  هاى  متعدّدى  در  این  زمینه  نگاشته   واحادیث   را  در آن  جمع  آورى  کرده اند.    ما  به  عنوان  نمونه،  دوسه  حدیث  را  در  این  جا  یادآور  مى  شویم   وع  لقمندان   بهمطالعه  بیشتر  در  این  زمینه  را   بهکتاب  هاى  «مهدى  انق  لبى  بزرگ»  ،«نوید  امن  و  امان»   و  ترجمه  کتاب«المهدى»   تألیف  عالم بزرگوار  سیّد  صدرالدین  صدر  ارجاع  مى دهیم.   پیغمبر  گرامى  اسلام  فرمود:  «لو  لم  یبق  من  الدهر   ال  ی  وم  لطول   الله  ذلک  الیوم  حتّى  یبعث  رج  ال  من  اهل بیتى  ًیم  لها  قسطاً  و  عدلا  کما  ملئت  ظلماً  و  جورا;   اگر  از  احوالات  عمر  جهان  جز  یک  روز  باقى  نماند،  خداوند آن  را  طو  لنى  مى  کند  تامردى   ازخاندان  مرا  مبعوث  کند  که  زمین   را  پر  از  عدل  و  داد  کند  آنچنان  که  از  ظلم و  جور  پر  شده  باشد».(2)

در  حدیث  دیگرى  از  امام  صادق(علیه  السلام)  مى  خوانیم:  «  اذا  قام  القائم  حکم  بالعدل  و  ارتفع  الجور  فى  ایامه و  امنت  به  السبل  و  اخرجت   لرض  برکاتها،  و  رد  کل  حق  الى  اهله،...  و  حکم  بین  الناس  بحکم  داود  و  حکم  محمّد(صلى  الله  علیه  وآله)  ًفحینئذ  تظهر   لرض  کنوزها،  و  تبدى  برکاتها، و   لیجد  الرجل  منکم  یومئذ موضعا  لصدقته  و  لبره،  لشمول  الغنى  جمیع  المؤمنین...;  هنگامى  که  قائم  قیام  کند،  حکومت  را  بر  اساس  عدالت  قرار  مى  ،دهد  ظلم   و  جور  در  دوران  او برچیده  مى  ،شود  جادّه  ها  در  پرتو  وجودش  امن  و  امان  مى  ،گردد  زمین  برکاتش   راخارج  مى  ،سازد   وهر  حقّى  به  صاحبش  مى  ،رسد  در  میان  مردم  همانند  داود  و  محمد(صلى   الله  علیه  وآله)  داورى  کند،  در  این  هنگام زمین  گنج  هاى  خود   راآشکار  مى  ،سازد   وبرکات  خود   راظاهر  مى  ،کند   وکسى  مستحقّى   رابراى  انفاق   وصد قه  و  کمک  مالى  نمى  ،یابد  زیرا  همه  مؤمنان  بى  نیاز   وغنى  خواهند  شد...»(3)  مى  دانیم  در  عصر  غیبت  مهدى  (ارواحنا  فداه  )تداوم  خط  امامت   وو  لیت   بهوسیله  نواب  عام  آن  حضرت  یعنى  علما   وفقها  صورت  مى گیرد.            1.  تفسیر  مجمع  ،البیان  ذیل  آیه 66،   سوره  نور.   2.   اینحدیث  در  غالب  کتب  شیعه  و  اهل  سنّت  نقل  شده  است.  5.   بحارا  لنوار،  ج15  (چاپ  قدیم).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۲۲
محمدرضا زارع

روایات  ائمه  اثنى  عشر  بعد  از  اثبات  امامت  و   لفت   لفصل  امام  امیرالمؤمنین  على  بن  ابیطالب(علیه  السلم)   سخن  از  امامت بقیه  امامان  به  میان  مى آید.   فشرده  بحث  در  این  زمینه  نیز  چنین است:

او  ال  روایات  متعدّدى  در  کتب  اهل  سنّت  و  شیعه،  امروز  در  دست  ماست  که  به  صورت  کلّى  سخن  از  لفت  «دوازده  خلیفه  و  امام  »بعد  از  پیامبر(صلى   الله  علیه  وآله)  مى گوید.    این  احادیث  در  منابع  بسیار  معروف  اهل  سنّت  مانند  صحیح  بخارى،  صحیح  ترمذى،  صحیح  مسلم، صحیح  ابى  داود   ومسند  احمد   وامثال  این  کتب  نقل  شده است.    در  کتاب«منتخب   لثر  »دویست  و  هفتاد  و  یک  حدیث  در  این  زمینه  نقل  کرده   که  قسمت  قابل  توجّهى از  آن،  از  کتب  علماى  تسنّن  و  بقیّه  از  منابع  شیعه است.   به  عنوان  نمونه  در  صحیح  بخارى  که  معروف  ترین  کتاب  اهل  سنّت  ،است  چنین  مى خوانیم:   «جابربن  سمرة  »می  گوید:  از  پیامبر(ص)  شنیدم  که  فرمود:  «ًیکون  اثنا  عشر امیرا-   فقال  کلمة  لم اسمعها-   فقال  ابی  انه  قال  کلهم  من  قریش:  «  ،دوازده  امیر  بعد  از  من  خواهند  بود،  سپس  جمله  ای  فرمود  که  من نشنیدم  پدرم  گفت  پیامبر(ص)  فرمود  همه  آنها  از  قریش هستند(»1  )   در«صحیح  مسلم  »همین  حدیث  را  چنین  نقل  مى  کند  که «جابر»   مى  گوید:  از  پیامبر(صلى   الله  علیه  وآله)  شنیدم  فرمود:  «ال  یزال    لس  لم  عزیزاً  الى  اثنا  عشر  خلیفة  ثم  قال  کلمة  لم  افهمها، فقلت   لبى  ما  قال  فقال کلهم  من  قریش;  اسلام  همواره  عزیز  خواهد  بود  تا  دوازده  خلیفه  و  جانشین،  سپس  کلمه  اى  فرمود  که  من  متوجّه  نشدم  از   وپدرم  سؤال  کردم،  پدرم  گفت،  پیامبر(صلى  الله  علیه  وآله)  فرمود  همه  آنها  از  قریشند».(2)  در  کتاب  مسندِ  احمد  از  عبدا  هلل  بن  مسعود،  صحابى  معروف  چنین  نقل  شده  که  از  پیامبر(  صلى  الله علیه  وآله)درباره  خلفاى  او  سؤال  کردند،  فرمود:  «اثنا  عشر  کعدة  نقباءِ  بنى  اسرائیل;  «  آنها  دوازده  نفرند، همچون  نقباء  و  رؤساى  بنى  اسرائیل  که  دوازده  نفر  بودند».(3)    محتواى  این  احادیث   این  احادیث  که  در  بعضى«عزت  اسلام  »  را  در  گرو«دوازده  خلیفه  »  و  در  بعضى  دیگر  بقا  و  حیات  دین  را تا   قیامت  در  گرو  آن  دانسته،  و  همه  را  از  قریش،  و  در  بعضى  همه  را  از«بنى هاشم»   معرفى  ،کرده  بر  هیچ  مذهبى   ازمذاهب  اس  لمى  جز  بر  مذهب  شیعه  تطبیق  نمى  ،کند  چرا  که  توجیه  آن  طبق  اعتقاد  اهل  تشیّع  کاملا  روشن  است،  در  حالى  که  علماى  اهل  سنّت  براى  توجیه  آن  گرفتار  بن  بست  شدیدى  شده اند.

آیا  منظور  خلفاى  چهارگانه  نخستین  به  اضافه  خلفاى  بنى  امیه   وبنى  عبّاس  مى  باشد؟  در  حالى  که  مى  دانیم   نهتعداد  خلفاى  نخستین  دوازده  نفر  ،بود  به  نه   وانضمام  بنى  ،امیّه  نه   وبنى  ،عباس   واین  عدد  دوازده   باهیچ  حسابى  تطبیق  نمى کند.   به   لوه  در  میان  خلفاى  بنى  امیّه  کسانى  مثل «یزید»    ودر  میان  بنى  عبّاس   کسانى  همچون«منصور  دوانیقى »   و«هارون  الرشید  »  بودند  که  در  ظلم  و  استکبار  و  جنایت  آنها  احدى  تردید  ندارد  و  ممکن  نیست  آنها به   عنوان  خلفاى  پیامبر  و  مایه  عزّت  و  سربلندى  اسلام  محسوب  شوند،  هر  قدر  معیارها  را  نیز  ساده  فرض  کنیم باز  آنها  قطعاً بیرونند.   و  از  اینها  که  بگذریم  عدد  دوازده  را  در  هیچ  مورد  جز  ائمه  دوازدهگانه  شیعه  نمى یابیم.   بهتر  این  است  رشته  سخن  را  در  این  جا  به  دست  یکى  از  علماى  معروف  سنّت دهیم:   «سلیمان  بن  ابراهیم  قندوزى  حنفى  »  در  کتاب«ینابیع  المودة  »چنین  مى گوید:   «بعضى  از  محقّقین  گفته  اند  :احادیثى  که   دلالت دارد بر  این  که  ِخلفاء  بعد   ازرسول  اکرم(  صلى   هلل علیه  وآله)دوازده  نفرند  مشهور  است،  و  از  طرق  زیادى  نقل  شده،  آنچه  با  گذشت  زمان  به  دست  مى  آید  این  است  که  مراد  رسول  خدا(صلى   الله  علیه  وآله)   از  این  حدیث،  دوازده  جانشین  از  اهل  بیت  و  عترت  او  هستند، زیرا   ممکن  نیست  اینحدیث  را  بر  خلفاى  نخستین  حمل  کرد،  چه  آنان  بیش  از  چهار  نفر  نیستند،  و  نیز  بر  بنى  امیّه  تطبیق  نمى  ،شود  زیرا  آنان   ازدوازده  نفر  ،بیشترند   وهمه   ،آنان  به  جز  عمر  بن  عبدالعزیز  ظالم  و  ستمگر بودند  و  دیگر  این  که  آنان «   ازبنى هاشم»   ،نبودند   وپیامبر(صلى  الله  علیه  وآله)   فرموده  تمام  دوازده  نفر از  بنى  ،هاشمند  همان  گونه  که  «عبدالملک  بن عمر»  «   ازجابر  بن سحره»   نقل  مى کند;    وآهسته  سخن  گفتن  پیغمبر(صلى  الله  علیه  وآله)  در  این  که  آنها   ازکدام  طائفه  هستند  شاهد  همین  سخن  ،است  زیرا  جمعى  از   لفت  بنى  هاشم  خوشدل  ،نبودند   وهمچنین  حدیث  قابل  تطبیق  بر  خلفاى  بنى  عباس   نیست،  زیرا  عدد آنها   بیش  از  دوازده  نفر  است،  و  از  این  گذشته  آنان  به  آیه  مودت( قل   ال  اسئلکم  علیه  اجرا   ال  المودة فى  القربى)(4)عمل  نکردند،  و  حدیث  کساء  را  نادیده  گرفتند!  بنابراین  حدیث  فقط  بر  دوازده  امامى  که  از  اهل  بیت  و  عترت  پیامبر(صلى الله  علیه  وآله)  بوده  اند  قابل  تطبیق است.

زیرا  آنان  از  نظر  علم  و  دانش  از  همه  دانشمندترند،  و  از  نظر  زهد  و  تقوى  از  همه  زاهدتر،  و  از  نظر حسب و  نسب  از  همه  عالى  ،ترند   وآنان  کسانى  هستند  که  علوم  و  دانش  هاى  خود  به   راوراثت   ازّجد  خود  رسول  خدا   بهدست  آورده اند.   و  آنچه  که  این  نظر  را  تأیید  مى  کند  حدیث  ثقلین   واحادیث  فراوان  دیگرى  است  که   ازپیامبر(  صلى  الله علیه  وآله)  رسیده  است».(5)  جالب  این  که  در  گفتوگویى  که   بابعضى   ازعلماى  حجاز  در  سفر  مکّه  ،داشتیم   تفسیر  دیگرى  براى این  حدیث  از  آنها  شنیدم  که  چگونگى  بن  بستى   راکه  آنها  در  این  زمینه  با  آن  روبه  رو  شده  اند  روشن  مى  ،سازد  آنها  مى  گفتند  .«شاید  منظور   از  دوازده  خلیفه  و  امیر  چهار  خلیفه  نخستین  است  که  در  آغاز  اسلام  بودند و  تعداد  دیگرى  که  در  آینده  خواهند  بود  و  هنوز  ظاهر  نشده  اند»!  و  به  این  ترتیب  ارتباط  و  به  هم  پیوستگى  این  خلفا  که   ازحدیث  پیامبر(علیه  السلام)   ،به  خوبى  روشن است  نادیده  گرفته شده.   امّا  سخن  ما  این  است  چه  لزومى  دارد  که  تفسیر  روشن  حدیث  را  که  با  امامان  دوازده  گانه  شیعه  هماهنگ  است  رها  ،کنیم   وخود  به   راوادى  هایى  بیفکنیم  که  بن  بستش  این  چنین  آشکار است.   *  *  *    تعیین  امامانبا  نام  قابل  توجه  این  که  :در  بعضى   ازروایات  که   ازطرق  اهل  سنّت   ازپیامبر  گرامى  اس  لم(صلى  الله  علیه  وآله)  به  ما  رسیده،  نام  دوازده  امام  صریحاً  آمده  است،  و  اسم  و  مشخّصات  آنها  تعیین  شده!  «شیخ  سلیمان  قندوزى »   عالم  معروف  اهل  سنّت  در  همان  کتاب«ینابیع  المودة  »  چنیننقل  مى کند:   «مردى  یهودى  به  نام  نعثل،  خدمت  پیامبر(صلى الله  علیه  وآله)   رسید  و  در  ضمن  سؤالاتش،  از  اوصیا و  جانشینان  بعد  از  او  سراغ  گرفت،  پیامبر(صلى الله  علیه  وآله)  آنها  را  چنین  معرّفى  فرمود:  «  ان  وصیى  على بن  ابیطالب  و  بعده  سبطاى  الحسن  و  الحسین  تلوه  تسعة  ائمة  من  صلب  الحسین  قال  یا  محمّد  فسمهم لى:

قال(صلى   الله  علیه  وآله)   اذا  مضى  الحسین  فابنه  على،  فاذا  مضى  على  فابنه  محمّد  فاذا  مضى  محمّد  فابنه جعفر،فاذا   مضى  جعفر  فابنه  موسى،  فاذا  مضى  موسى  فابنه  على،  فاذا  مضى  على  فابنه  محمّد،  فاذا  مضى  محمّد  فابنه  على، فاذا   مضى  علىفابنه  الحسن،  فاذا  مضى  الحسن  فابنه  الحجة  محمّد  المهدى(علیهم  السلام)  فهؤ  لاءِ  اثنا عشر;    وصى  من  على  بن  ابیطالب  است  و  بعد  از  او  دو  فرزندم  حسن  و  حسینند،  و  بعد  از  حسین  نه  امام  از  نسل او  خواهد  بود».  مرد  یهودى  گفت  نامشان  را ببر.    :پیامبر  فرمود«هنگامى  که  حسین  از  دنی  ا  برود  فرزندش  على  است،  و  هنگامى  که  فرزندش  على  از  جهان چشم   بربندد  فرزندش  محمّد  است،  و  هنگامى  که  محمّد  دنیا  را  وداع  گوید  فرزندش  جعفر  است،  و  بعد  از جعفر   فرزندش  موسى،  و  هنگامى  که  موسى  از  دنیا  برود،  فرزندش  على  است،  و  بعد  از  على  فرزندش  محمّد. و  هنگامى  که  محمّد  د  یده  از  جهان  بربندد  فرزندش  على  است.  و  پس  از  على  فرزندش  حسن  و  هنگامى  که حسن  از  جهان  برود  فرزندش  حجّت  محمّد  المهدى  است،  اینها  امامان  دوازده  گانه  اند».(6)   و  نیز  در  همان  کتاب  ینابیع  المودة  به  نقل  از«کتاب  مناقب  »حدیث  دیگرى  است  که  امامان  دوازده   گانه  را با   اسم  و  القاب  بیان  کرده،  و  در  مورد  حضرت  مهدى  اشاره  به  غیبت  و  سپس  قیام  او،  و  پر  کردن  صفحه  زمین از  عدل  و  داد،  آن  گونه  که  از  ظلم  و  جور  پر  شده  باشد،  مى  کند.(7)  البته  احادیث  از  طرف  شیعه  در  این  زمینه  بسیار  فراوان  و  فوق  حد  تواتر  است.  (دقّت  کنید)  *  *  *    هر  کس  بمیرد  و  امام  زمانش  را  نشناسد...  جالب  این  که  در  حدیثى  که  در  کتب  اهل  سنّت  نیز   ازپیامبر  اکرم(صلى   الله  علیه  وآله)آمده  است  مى  خوانیم  «من  مات  بغیر  امام  مات  میتة  جاهلیة;   کسى  که  بدون  امامى  از  جهان  برود،  مردن  او  مردن جاهلیّت  است!»(8)   همین  حدیث  در  منابع  شیعه  به  این  صورت  آمدهاست:  «من  مات   ال  یعرف  امامه  مات  میتة  جاهلیة;   کسى که  بمیرد  و  امام  زمان  خود  را  نشناسد  مرگ  جاهلیّت  است».(4)

این  حدیث  به  خوبى  گواهى  مى  دهد  که  در  هر  عصر   وزمانى  امام  معصومى  وجود  ،دارد  که  باید  او  را شناخت  و  عدم  شناسائى  او  آنچنان  زیانبار  است  که  انسان  را  در  سرحد  دوران  کفر  و  جاهلیّت  قرار  مى دهد.   آیا  منظور  از  امام  و  پیشوا  در  این  حدیث  همان  کسانى  است  که  در  رأس  حکومت  ها  قرار  ،دارند  چنگیزها  و  هارون  ها   وزمانداران  وابسته؟   بدون  شک  جواب  این  سؤال  منفى  است،  چرا  که  زمامداران  غالباً  افرادى  نادرست  و  ظالم  و  گاه  وابسته  به شرق  و  غرب،  و  عامل  سیاست  هاى  بیگانه  بوده   و،هستند   و  مسلماً  شناسایى  آنها  و  پذیرش  امامتشان  انسان  را به  «دارالبوار  »و  جهنم  مى فرستد.   پس  روشن  مى  شود  که  در  هر  عصر   وزمانى  امامى  معصوم  است  که  باید  را   اوپیدا  کرد   ورهبرى  را   اوپذیرا شد.    البته  اثبات  امامت  یکایک  امامان   لوه  بر  طریق  فوق  از  طریق  نصوص  و  روایاتى  که  از  هر  امام  سابق نسبت  به امام   لحق  رسیده  و  همچنین  از  طریق  اعجاز  آنها  نیز  محقق است.

    1.   صحیح  بخارى،  جزء0  ،  کتاب   لمقام،  ص199.  2.  صحیح  مسلم،  کتاب   لماره،  باب  الناس  تیع  لقریش.  5.   مسند  احمد،  ج1  ،  ص501.  4.   سوره  شورى،  آیه25.  6.   ینابیع  الموده،  ص445.  5.   ینابیع  الموده،  ص441.  6.   ینابیع  الموده،  ص442.  1.   المعجم المفهرس   للفاظ   لحادیث  النبوى،  ج5  ،  ص592.  0.   بحارا  لنوار، ج5   (چاپ  قدیم)،  ص  15.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۳۱
محمدرضا زارع

6-  و من کلام له (علیه السلام) 

>لما أشیر علیه بألا یتبع طلحة و الزبیر و لا یرصد لهما القتال <

>و فیه یبین عن صفته بأنه علیه السلام لا یخدع <

وَ اللَّهِ لَا أَکُونُ کَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَی طُولِ اللَّدْمِ حَتَّی یَصِلَ إِلَیْهَا طَالِبُهَا وَ یَخْتِلَهَا رَاصِدُهَا وَ لَکِنِّی أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَی الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ وَ بِالسَّامِعِ الْمُطِیعِ الْعَاصِیَ الْمُرِیبَ أَبَداً حَتَّی یَأْتِیَ عَلَیَّ یَوْمِی فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی مُسْتَأْثَراً عَلَیَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیَّهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ حَتَّی یَوْمِ النَّاسِ هَذَا.

خطبه 006-آماده نبرد 
آگاهی و مظلومیت امام (ع) 
به خدا سوگند! از آگاهی لازمی برخوردارم و هرگز غافلگیر نمی شوم، که دشمنان ناگهان مرا محاصره کنند و با نیرنگ دستگیرم نمایند، من همواره با یاری انسان حق طلب، بر سر آن می کوبم که از حق روی گردان است، و با یاری فرمانبر مطیع، نافرمان اهل تردید را در هم می کوبم، تا آن روز که دوران زندگانی من به سر آید پس، سوگند به خدا، من همواره از حق خویش محروم ماندم، و از هنگام وفات پیامبر (ص) تا امروز حق مرا از من باز داشتند و به دیگری اختصاص دادند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۲۰
محمدرضا زارع

5-  و من خطبة له (علیه السلام) 

> لما قبض رسول الله (صلی الله علیه وآله) و خاطبه العباس و أبو سفیان بن حرب فی أن یبایعا له بالخلافة <

>النهی عن الفتنة< 

أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِیجَانَ الْمُفَاخَرَةِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ یَغَصُّ بِهَا آکِلُهَا وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَةِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کَالزَّارِعِ بِغَیْرِ أَرْضِهِ. 

>خلقه و علمه<

فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَی الْمُلْکِ وَ إِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتِی وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَی مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَةِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَةِ. 

خطبه 005-پس از رحلت رسول خدا 

راههای پرهیز از فتنه ها 

ای مردم، امواج فتنه ها را با کشتیهای نجات، درهم بشکنید، و از راه اختلاف و پراکندگی بپرهیزید. و تاجهای فخر و برتری جویی را بر زمین نهید، رستگار شد آن کس که با یاران بپا خواست، یا کناره گیری نمود و مردم را آسوده گذاشت، اینگونه زمامداری، چون آبی بدمزه، و لقمه ای گلوگیر است، و آن کس که میوه را کال و نارس چیند، مانند کشاورزی است که در زمین دیگری بکارد. فلسفه سکوت در شرائطی قرار دارم که اگر سخن بگویم، می گویند بر حکومت حریص است، و اگر خاموش باشم، می گویند: از مرگ ترسید!! هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگها و حوادث ناگوار؟! سوگند به خدا، انس و علاقه فرزند ابیطالب به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر است، اینکه سکوت برگزیدم، از علوم و حوادث پنهانی، آگاهی دارم که اگر باز گویم مضطرب می گردید، چون لرزیدن ریسمان در چاههای عمیق!!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۳۱
محمدرضا زارع

#شعر مهدوی



لعن گویم آن " سه بت " را چون همی -

دین حق از جور ایشان پرپر است


در رهایش از کمند ملحدان

راه اولاد " علی " روشنتر است


خاک ذل این جهان از سر فکند -

آنکه تربت از " حسینش " بر سر است


بهر جهل و بی وفایی زنان

خون دلهای " حسن " , خود مطهر است


زینت دین شد چو " زین العابدین "

چهره او از عبادت , ازهر است


علم و دین در " باقر " آمد برقرار

قلب او از مهر تابان انور است


" صادق " آل محمد ( ص ) صدق را -

بهر امت تا قیامت , رهبر است


مر چشیدن زهر تلخ نصب را

کام " کاظم " جمله حلمش برتر است


از خراسان تا به شرق کهکشان

قصر رضوان " رضا " شه اختر است


من عزب مانم ! که بر جدم " جواد "

از شرنگ زن , جگر چون اخگر است


" هادی " بمن آموخت این :

ماندن اندر کهف عزلت بهتر است


" بو محمد عسکری " درسم بداد :

مرد را غربت همی چون لشکر است


نک که " مهدی " هست غائب , مر مرا -

مردن اندر غار " یمگان " خوشتر است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۰۶
محمدرضا زارع

4-  و من خطبة له (علیه السلام)

> و هی من أفصح کلامه (علیه السلام) و فیها یعظ الناس و یهدیهم من ضلالتهم <

بِنَا اهْتَدَیْتُمْ فِی الظَّلْمَاءِ وَ تَسَنَّمْتُمْ ذُرْوَةَ الْعَلْیَاءِ وَ بِنَا أَفْجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ یَفْقَهِ الْوَاعِیَةَ وَ کَیْفَ یُرَاعِی النَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ الصَّیْحَةُ رُبِطَ جَنَانٌ لَمْ یُفَارِقْهُ الْخَفَقَانُ مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِکُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ وَ أَتَوَسَّمُکُمْ بِحِلْیَةِ الْمُغْتَرِّینَ حَتَّی سَتَرَنِی عَنْکُمْ جِلْبَابُ الدِّینِ وَ بَصَّرَنِیکُمْ صِدْقُ النِّیَّةِ أَقَمْتُ لَکُمْ عَلَی سَنَنِ الْحَقِّ فِی جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ حَیْثُ تَلْتَقُونَ وَ لَا دَلِیلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لَا تُمِیهُونَ الْیَوْمَ أُنْطِقُ لَکُمُ الْعَجْمَاءَ ذَاتَ الْبَیَانِ عَزَبَ رَأْیُ امْرِئٍ تَخَلَّفَ عَنِّی مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُذْ أُرِیتُهُ لَمْ یُوجِسْ مُوسَی (علیه السلام) خِیفَةً عَلَی نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلَالِ الْیَوْمَ تَوَاقَفْنَا عَلَی سَبِیلِ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ مَنْ وَثِقَ بِمَاءٍ لَمْ یَظْمَأْ.

خطبه 004-اندرز به مردم 
ویژگیهای اهل بیت (ع)
 شما مردم به وسیله ما، از تاریکیهای جهالت نجات یافته و هدایت شدید، و به کمک ما، به اوج ترقی رسیدید، صبح سعادت شما با نور ما درخشید، کر است گوشی که بانگ بلند پندها را نشنود، و آن کس را که فریاد بلند، کر کند، آوای نرم حقیقت چگونه در او اثر خواهد کرد؟ قلبی که از ترس خدا لرزان است، همواره پایدار و با اطمینان باد 
من همواره منتظر سرانجام حیله گری شما مردم بصره بودم، و نشانه های فریب خوردگی را در شما می نگریستم، تظاهر به دینداری شما پرده ای میان ما کشید ولی من با صفای باطن درون شما را می خواندم. من برای واداشتن شما به راههای حق، که در میان جاده های گمراه کننده بود بپا خاستم در حالی که سرگردان بودید، و راهنمایی نداشتید، به دنبال رهبر و راهنما بودید اما او را نمی یافتید، امروز زبان بسته را به سخن می آورم، دور باد رای کسی که با من مخالفت کند، از روزی که حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شک و تردید نکردم، کناره گیری من چونان حضرت موسی (ع) برابر ساحران است که بر خویش بیمناک نبود، ترس او برای این بود که مبادا جاهلان پیروز گردند و دولت گمراهان حاکم گردد، امروز ما و شما بر سر دوراهی حق و باطل قرار داریم، آن کس که به وجود آب اطمینان دارد تشنه نمی ماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۳۰
محمدرضا زارع


#شعر مهدوی




اینهمه رمز و مثلها را کلید

جمله اندر خانه پیغمبر است


گر بخانه در , زراه در , شوند

این مبارکخانه را در , " حیدر " است


هر که بر تنزیل , بی تاویل رفت

او بچشم راست در عین اعوراست


مشک باشد لفظ , و معنی بوی او

مشک بیبو _ ای بشر _ خاکستر است !


مر نهفته دختر تنزیل را -

معنی و تاویل " حیدر " شوهر است


مشکل تنزیله بی تاویله او

بر گلوی دشمن دین خنجر است


ای گشاینده در خیبر , قرآن -

بی گشایش های خوبت خیبر است


وین گشایش را نمایش در عدد,

هرشب و هر روز , ساعت الظهر است


چون بشب بر آسمانها بنگری

با بروج و دور سالان همسر است


بر فروغ ماه تابان کن نظر !

عده الشهر همین سان یکسر است


وین عدد اندر دعا , واندر قنوت

دست مومن را چو خانم , زیور است


شست سین است و " نبی " یاسین بود

بند انگشتان دیگر , مظهر است


بند شست دویمین : " زهرای " پاک

هست , کو چون بضعه آن سرور است


آنکه یک تن زین میان منکر شود

شیعه نبود او شقی و ابتر است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۵۱
محمدرضا زارع

میلاد امام سجّاد علیه السلام

در یکی از روزهای سخت و در عین حال با برکت حکومت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام ، در منزل فرزندش امام حسین علیه السلام کودکی دیده به جهان گشود که سال ها پیش رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مژده تولّد او را داده و در توصیف او فرموده بودند: «خداوند متعال او را سید عابدان و زینت دوستان خدا خوانده است. گویی هم اینک او را می بینم که در روز قیامت در بین صف ها شاد و سربلند و خرامان در رفت و آمد است». امام علی علیه السلام چون مادر او، شهربانو، را به همسری امام حسین علیه السلام درآوردند، به آن حضرت فرمودند: «ای حسین، از این بانوی پرهیزگار بهترین فرزند تو متولّد خواهد شد». آن گاه که در روز پنجم شعبان 36 تا 38 ق این مولود با قدوم مبارکش موجبات شادی خاندان امامت را فراهم ساخت. امام حسین علیه السلام به سبب علاقه فراوانی که به پدر بزرگوارشان داشتند نام او را «علی» برگزیدند.

لقب های امام سجاد علیه السلام

از آن جا که حضرت سجاد علیه السلام به اوصاف و فضایل بسیار شایسته ای آراسته بودند که او را از هرجهت از دیگر مردم ممتاز می ساخت، به آن حضرت لقب های بسیاری که هریک به بُعدی از کمالات او دلالت داشت، نسبت داده شده است. از جمله آنهاست: زین العابدین، زین الصالحین، وصیّ الوصیین، امام الاُمّة، مُتهجِّد، سیّدالعابدین، الزّکی، الامین، البکّاء، سیّدالساجدین، منار القانتین، ذوالثّفنات و نوح آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم .

امام علی بن الحسین علیه السلام را به سبب سجده های طولانی او ـ که نظیر آنها فقط در علی بن ابی طالب علیه السلام دیده شده بود ـ سیدالساجدین و نیز سیّدالعابدین لقب داده بودند. امام سجاد علیه السلام را چون کوچک تر از حضرت علی اکبر و بزرگ تر از علی اصغر علیه السلام بودند، علی اوسط خوانده اند و از آن جهت که پس از ماجرای جان سوز عاشورا همواره به یاد پدر می گریستند. نوح آل محمّد لقب داده اند.

تبارشناسی امام سجّاد علیه السلام

امام زین العابدین علیه السلام خود در مناسبت های مختلف به معرّفی خاندان و تبار خویش پرداخته اند؛ از جمله در کاخ یزید بن معاویه در معرّفی خود می فرمایند: «... من فرزند مکه و منایم؛ من زاده زمزم و صفایم. من فرزند کسی هستم که خداوند متعال او را در شب معراج از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر داد. من فرزند محمد مصطفایم؛ من فرزند علی مرتضایم؛ من فرزند فاطمه زهرایم که سرور زنان عالم است؛ من فرزند از بین بَرنده شرک و نفاق در روی زمینم؛ من فرزند پیشوای مؤمنان و مشعل دار مجاهدان و زینت عبادت کنندگان خدا و پرورش یافته کامل مکتب ربّ العالمین هستم.

من فرزند کسی هستم که با مارقان و ناکثان و قاسطان جنگید و ناصبیان را سرکوب کرد و همیشه چشم و گوش به فرمان خدا و رسول او داشت؛ او که همیشه در دین خدا ثابت قدم بود».

پرورش امام سجاد علیه السلام

بنابر مشهورترین روایت تاریخی، امام سجاد علیه السلام در همان روزهای اوّل تولد از نعمت مادر محروم شدند و مادر گران قدرشان را بر اثر عارضه تب سختی از دست دادند. اما توجّه و رسیدگی های مداوم پدر بزرگوارشان فقدان مادر را جبران کرد. امام سجاد علیه السلام دوران خردسالی را در سایه رسیدگی و محبت های سه امام معصوم سپری کردند که هر سه بزرگوار در تکوین شخصیت و فضایل و کمالات آن حضرت نقش مهمی داشتند. امام زین العابدین علیه السلام بیش از دو سال در کنار جد بزرگوارشان امام امیرالمؤمنین علیه السلام ، و از مهر و عنایات او برخوردار بودند. همین طور حدود دوازده سال با امام حسن مجتبی علیه السلام بود که در این مدت همواره از وجود سازنده آن حضرت فیض می بردند. پس از آن حدود 22 سال با پدر بزرگوارشان حضرت امام حسین علیه السلام بودند که آن حضرت او را همانند جانْ گرامی داشتند و لحظه ای از رسیدگی به او غافل نمی شدند. بنابراین سه وصیّ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به پرورش و تربیت او همت گماشتند و او را آن چنان که شایسته بود به کمالات و فضایل الهی آراسته ساختند تا آمادگی رهبری امت اسلامی را در یکی از سخت ترین دوره های تاریخ با صبر و مقاومتی کم نظیر عهده دار شود.

دوره های زندگی امام سجّاد علیه السلام

زندگی امام سجاد علیه السلام را می توان به دوره های مختلف تقسیم کرد:

1. دوران قبل از عاشورا: در این دوره که از زمان تولّد آن حضرت تا 22 سالگی طول کشید امام سجّاد علیه السلام شاهد وقایع زیادی بود نظیر فوت مادر، شهادت جدّ بزرگوارشان امام علی بن ابی طالب علیه السلام و شهادت مظلومانه عموی گرامی شان حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و همین طور رنج ها و مرارت هایی که پدر بزرگوارشان در این مدت تحمل کردند.

2. دوران قیام امام حسین علیه السلام : امام سجّاد علیه السلام به همراه پدر به عنوان اعتراض به اعمال یزید از مدینه به طرف مکه خارج شده و از آن جا به کربلا می آیند و پس از حادثه خونین عاشورا حدود یک سال به اسارت می روند؛ امّا نمی گذارند نهضت عاشورا به فراموشی سپرده شود. با سخنرانی ها و افشاگری هایی که انجام می دهند کاخ یزیدیان را خراب می سازند.

3. دوران پس از واقعه عاشورا: امام سجّاد علیه السلام پس از پایان واقعه کربلا بعد از آن به همراه بازماندگان عاشورا به مدینه برگشتند. حدود 35 سال مسئولیت امامت شیعیان را عهده دار بودند. در این مدّت با توطئه ها و مبارزات ضدّاسلامی شش نفر از امویان که عبارت بودند از یزید بن معاویه، عبداللّه بن زبیر، معاویة بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک به مقابله پرداختند و در نهایت به سال 95 ه در 59 یا 57 سالگی، به تحریک هشام بن عبدالملک برادر ولید به وسیله زهر مسموم و سپس به شهادت رسیدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۴۸
محمدرضا زارع

#شعر_مهدوی



عید هجــده آفتـاب نـوک نی

کرده نوک نی چهل معراج طی

عید طاهـا عید فرقان عید نور

عید قرص مـاه در خاک تنور

عید عزت عیـد مجد و افتخار

عید مردان بـــزرگ انتظـار

آی مهدی دوستـان! عید شمـاست

این شعاع حسن خورشید شماست

آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش

حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش

وعده فیض حضور آید به گوش

مـژده روز ظهـور آیـد به گوش

تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را

کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را

می کشد چون شیر حق از دل خروش

می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش

می برد از دل شکیب کعبه را

می کشد اول خطیب کعبه را

روی او آیینه روی خــداست

پشت او محکم به نیروی خداست

پیش رو خوبان عالم، لشکرش

پشت سر دست دعای مادرش

بـر سـرش عمـامه پیغمبر است

ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است

پرچمش پیراهـن خـون خداست

نقش آن رخسار گلگون خداست

رشته هایش از رگ دل پاک تر

از گل پرپر شده صـدچاک تر

حنجـر او نینـوای زینبین

نعر? او «یا لثارات الحسین»

اشک چشمش خون هفتاد و دو تن

چهره: تصویـر حسین است و حسن

خیمـه اش آغـوش حی دادگر

مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر

عدل از نـور جمـالش منجلی

پــایتختش کوفـه مـانند علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۳۲
محمدرضا زارع

بسم الله الرحمن الرحیم

سالروز ولادت حضرت ابوالفضل(علیه السلام)

حضرت ابوالفضل العباس نخستین فرزند از ازدواج حضرت امیر المؤمنین على(علیه السلام) و ام البنین بود ایشان در روز چهارم شعبان سال 26 هجرى در مدینه چشم به جهان گشودند.

ماجراى ازدواج على(علیه السلام) با ام البنین

قضیه ازدوادج مادر مکرمه اش ام البنین با حضرت على(علیه السلام) بدین گونه بود که پس از شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) على(علیه السلام) برادرش عقیل که در علم نسب شناسى آگاهى کامل داشت و قبایل و خصلت هاى اخلاقى و روحى انها آشنا بود را به حضور طلبید و از وى خواست که براى آن حضرت همسرى شایسته و از قبیله اى که اجدادش از شجاعان و دلیر مردان باشند پیدا کند تا ثمره ازدواجشان فرزندانى شجاع و رشید باشند پس از مدتى عقیل زنى از طایفه بنى کلاب را به حضرت معرفى کرد که داراى آن ویژگى ها بود نامش فاطمه دختر حزام بن خالد بود و نیاکانش همه از دلیرمردان بودند. حضرت با وى ازدواج نمود و او نیز وظیفه مادرى و سر پرستى براى فرزندان حضرت زهرا(علیها السلام) را به عهده گرفت و آنان را چون فرزندان خود بلکه بیشتر از فرزندانش دوست مى داشت گویند وقتى وى را فاطمه صدا مى زدند وى گفت مرا فاطمه صدا نکنید زیرا فرزندان با شنیدن نام فاطمه به یاد غم هاى مادرشان مى افتند و ناراحت مى شوند بلکه مرا خادم خود بنامید. و حضرت على(علیه السلام) ولى را ام البنین یعنى مادر پسران نامید و به این نام شهرت یافت.

تولد حضرت عباس

حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از چنین بانوى با معرفت و حق شناسى بود تولد وى، خانه على(علیه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتى که به دنیا آمد حضرت على(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وى خواند و نام او را عباس قرار داد.

با آن که این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا بود به طورى که وى را قمر بنى هاشم نامیده اند و به ماه شب چهارده تشبیه نموده اند و حضرت وى را به نام عباس نام نهاد و آن به این علت بود که عباس هم به معناى شیر شرزه و خشمگین است و هم به معناى عبوس و چهره گرفته زیرا که ایشان نسبت به ظالمان چهره اى خشمگین داشتند.

در روز هفتم تولدش گوسفندى را به عنوان عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.

با آن که هنگام تولد پدر خوشحالى مى کند، حضرت گاهى قنداقه عباس خردسال را در آغوش مى گرفت و آستین دست هاى کوچک او را بالا مى زد و بر بازوان او بوسه مى زد و اشک مى ریخت حضرت در پاسخ ام البنین نسبت به این کار فرمود این دست ها براى کمک و یارى به برادرش حسین قطع خواهد شد.

حضرت عباس در خانه على(علیه السلام) و در دامان مادر با ایمان وفادارش و در کنار امام حسین رشد کرد و درس هاى بزرگ انسانیت صداقت و اخلاق را فرا گرفت تربیت خاص امام على(علیه السلام) بى شک در شکل دادن به شخصیت فکرى و روحى این نوجوان سهم عمده اى داشت روزى حضرت على(علیه السلام) عباس خردسال خود را نشاده بود و حضرت زینب(علیها السلام) هم حضور داشت امام به این کودک عزیز گفت به بگو یک عباس گفت یک فرمود بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت شرم دارم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ام دو بگویم حضرت از معرفت این فرزند خوشحال شد و پیشانى عباس را بوسید.

شجاعت و شهامت عباس

دلاورى هاى این نوجوان از زمان پدر بزرگوارش در جنگ هاى آن حضرت با مخالفین نمودار بود که برخى جلوه هایى از شجاعت این نوجوان را در جنگ صفین در تاریخ ثبت کرده اند. گویند: در یکى از روزهاى نبرد صفین نوجوانى از سپاه على(علیه السلام) بیرون امد که نقاب بر چهره داشت و از حرکات او نشانه هاى شجاعت، هیبت و قدرت هویدا بود از سپاه شام کسى جرأت نکرد به میدان بیاید معاویه یکى از مردان سپاه خود به نام ابى شقاء که دلاورى نام آور بود را گفت به جنگ این جوان برو وى گفت اى امیر شأن بالاتر از آن است که جنگ وى بروم بلکه من هفت پسر دارم و یکى از آنها را مى فرستم تا او را از پاى درآورد وى یکى از پسرانش را فرستاد که از پاى درآمد پسر بعدى اش را فرستاد که او هم به سرنوشت برادر قبل دچار شد تا این که هر هفت پسر در نبرد با او کشته شدند و در این هنگام پدر خود به میدان کارزار آمد و پس از رد و بدل شدن ضرباتى چند ابن شعثاء نیز بمانند فرزندانش به هلاکت رسید که این موجب تعجب حاضران شد حضرت على(علیه السلام) وى را فرا خواند و نقاب از چهره اش برداشت و پیشانى اش را بوسید و در این هنگام همگان دیدند که این نوچوان عباس بن على قمر بنى هاشم است.

و همچنین نقل کرده اند در جنگ صفین هنگامى که سپاه معاویه بر آب مسلط بودند و سپاه اسلام در تشنگى به سر مى برد جمعى را در رکاب امام حسین(علیه السلام) فرستاد که شریعه فرات را از سپاه دشمن پس بگیرند که در این جمع که موفق به باز کردن راه آب براى سپاه اسلام شده بودند حضرت عباس نیز حضور داشت.

پس از مرگ معاویه که حاکم مدینه مى خواست از امام حسین(علیه السلام) براى خلافت یزید بیعت بگیرد سى نفر از جوانان بنى هاشم به فرماندهى حضرت عباس با شمشیرهاى برهنه بیرون خانه و پشت در ایستاده بودند و منتظر اشاره امام بودند که اگر نیازى باشد مانع بروز هر حادثه اى شوند و اینان در تحت فرماندهى حضرت عباس قرار داشتند.

فضائل عباس

حضرت امام سجاد درباره حضرت عباس مى فرماید: خداوند عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکارى کرد و از جان خود گذشت چنان فداکارى کرد که دو دستش قلم شد خداوند نیز به او همانند جعفر بن ابى طالب در مقابل آن دو دست قطع شده دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرداز مى کند عباس نزد خداوند مقام و منزلتى بسیار بزرگ دارد که همه شهیدان در قیامت به او غبطه مى خورد.

چنانچه شاعر نیز در این باب مى گوید:

چون اقتدا به جعفر طیار کرده ایم    برد از ماست با پرِ جان در فضاى دوست

در پیروى زخط علمدار کربلاست    دوستى که داده ایم به راه رضاى درست

امام صادق نیز در ستایش از حضرت عباس مى فرماید:

عموى ما عباس داراى بصیرة نافذ و ایمانى استوار بود همراه امام حسین جهاد کرد و آزمایش خوبى داد و به شهادت رسید.

علم عباس

وى تنها به عنوان یک قهرمان نامدار و دلاور مطرح نبود بلکه فضائل علمى، تقوایى او و دانش رفیع را از خردسالى از سرچمشه علوم الهى به دست آورده بود چنانچه برخى روایات اشاره به این نکته دارند که وى از زمان کودکى شروع به تغذیه علمى نموده است.

مقام فقهى او بسیار بالا بوده است و در نزد راویان مورد وثوق و اعتماد بوده است و از جهت پارسایى در درجه بالا قرار داشت چنانچه برخى از رجالیون درباره ایشان گفته اند: عباس از فقیهان و دین شناسان اولاد ائمه بود، عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود و دیگران نیز وى را این گونه تعریف نموده اند که عباس از بزرگان و فاضلان فقهاى اهل بیت بود بلکه وى عالم استاد ندیده بود.

حضرت عباس و امام حسین(علیهم السلام)

حضرت عباس همان جایگاه را نسبت به امام حسین(علیه السلام) داشت که حضرت على نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله)داشت ایشان پشتوانه و تکیه گاهى براى امام حسین بودند چنانچه امیر المؤمنین چنین جایگاهى را نسبت به پیامبر داشت.

عباس همان طور که على(علیه السلام) همیان نان و خرما به دوش مى گرفت و براى مستمندان مى برد او نیز به اتفاق برادرش حسین(علیه السلام) بسیارى از گرسنگان مدینه را سیر مى کرد عباس همچنانکه على که باب حوائج دربار پیامبر بود و هر کس رو به ساحت ایشان مى کرد اول على(علیه السلام) را مى خواند وى نیز باب حوائج آستان امام حسین بود و هر کس براى رفع حوائج به دربار حسین مى شتافت عباس را مى خواند.

عباس مانند پدر که در بستر پیغمبر خوابید و فداکارى کرد در روز عاشورا براى اطفال و آوردن آب فداکارى کرد.

القاب حضرت عباس

براى ایشان 16 لقب شمرده اند که هر کدام جلوه اى از فضائل، کرامات و عظمت وى را نشان مى دهد و ما برخى از آنها را برمى شمریم.

1 ـ عباس: چون مثل شیر حمله مى کرد دلیر بود ترس در دل دشمن مى ریخت و فریادهاى حماسى اش لرزه بر اندام حریفان مى افکند.

2 ـ ابوالفضل: نام پسرش فضل بود و هم این که وى پدر فضیلت و خوبى ها بود و فضل و نیکى زاده او و مولود سرشت پاکش بود.

3 ـ ابوالقربه: (پدر مشک) به خاطر مشک آبى که بر دوش مى گرفت و از کودکى میان بنى هاشم سقایى مى کرد.

4 ـ سقا: به خاطر این که آب آور تشنگان بخصوص در سفر کربلا بود.

5 ـ قمر بنى هاشم: وى در میان بنى هاشم زیباترین و جذاب ترین چهره را داشت و چنین ماه درخشان در شب تار مى درخشید.

6 ـ باب الحوائج: آستان رفیعش قبله حاجات و توسل به آن حضرت بر آورند و نیاز دردمندان است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۳۰
محمدرضا زارع

#شعر_مهدوی



عید هجــده آفتـاب نـوک نی

کرده نوک نی چهل معراج طی

عید طاهـا عید فرقان عید نور

عید قرص مـاه در خاک تنور

عید عزت عیـد مجد و افتخار

عید مردان بـــزرگ انتظـار

آی مهدی دوستـان! عید شمـاست

این شعاع حسن خورشید شماست

آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش

حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش

وعده فیض حضور آید به گوش

مـژده روز ظهـور آیـد به گوش

تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را

کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را

می کشد چون شیر حق از دل خروش

می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش

می برد از دل شکیب کعبه را

می کشد اول خطیب کعبه را

روی او آیینه روی خــداست

پشت او محکم به نیروی خداست

پیش رو خوبان عالم، لشکرش

پشت سر دست دعای مادرش

بـر سـرش عمـامه پیغمبر است

ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است

پرچمش پیراهـن خـون خداست

نقش آن رخسار گلگون خداست

رشته هایش از رگ دل پاک تر

از گل پرپر شده صـدچاک تر

حنجـر او نینـوای زینبین

نعر? او «یا لثارات الحسین»

اشک چشمش خون هفتاد و دو تن

چهره: تصویـر حسین است و حسن

خیمـه اش آغـوش حی دادگر

مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر

عدل از نـور جمـالش منجلی

پــایتختش کوفـه مـانند علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۲۹
محمدرضا زارع

خلقت نوری ائمه معصومین (علیهم السّلام)

 

در احادیث بررسی شده درباره خلقت نوری چنین نقل شده است که خداوند نوری را آفرید و آن را به دو نیم تقسیم نمود که نیمی از آن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) شد و نیمی از آن حضرت علی (علیه السّلام) گردید. سپس از این دو نور ائمه معصومین (علیهم السّلام) از نسل حضرت امام حسین (علیه السّلام) آفریده شدند.

 

1- سبقت زمانی خلقت ائمه معصومین (علیهم السّلام)

مسئله مورد توجه در احادیث مربوط به خلقت نوری، زمان خلق شدن نور وجود مقدس حضرت رسول اکرم محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) است که طبق همه احادیث قبل از خلقت حضرت آدم (علیه السّلام) و حتی طبق برخی احادیث قبل از خلقت فرشتگان، آسمانها، زمین، عرش و لوح بوده است.

مدت زمان خلقت نوری حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) چهل هزار سال و چهارده هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم (علیه السّلام) نقل شده است و نیز خلقت نوری اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) هفت هزار سال قبل از خلقت دنیا و دو هزار سال قبل از خلقت آدم یاد شده است. در اینجا به ذکر احادیث آن می پردازیم:

1 – 1 خلقت نوری حضرت رسول الله(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) چهل هزار سال قبل از خلقت آدم

کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ مَرْفُوعاً إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ: سَأَلَ ابْنُ مِهْرَانَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ عَنْ تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ»‏ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ إِنَّا کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَأَقْبَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (ع) فَلَمَّا رَآهُ النَّبِیُّ (ص) تَبَسَّمَ فِی وَجْهِهِ وَ قَالَ مَرْحَباً بِمَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ قَبْلَ آدَمَ بِأَرْبَعِینَ أَلْفَ عَامٍ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ کَانَ الِابْنُ قَبْلَ الْأَبِ قَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَنِی وَ خَلَقَ عَلِیّاً قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ بِهَذِهِ الْمُدَّةِ وَ خَلَقَ نُوراً فَقَسَمَهُ نِصْفَیْنِ فَخَلَقَنِی مِنْ نِصْفِهِ وَ خَلَقَ عَلِیّاً مِنَ النِّصْفِ الْآخَرِ قَبْلَ الْأَشْیَاءِ کُلِّهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ فَکَانَتْ مُظْلِمَةً فَنُورُهَا مِنْ نُورِی وَ نُورِ عَلِیٍّ ثُمَّ جَعَلَنَا عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ هَلَّلْنَا فَهَلَّلَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ کَبَّرْنَا فَکَبَّرَتِ الْمَلَائِکَةُ فَکَانَ ذَلِکَ مِنْ تَعْلِیمِی وَ تَعْلِیمِ عَلِیٍّ وَ کَانَ ذَلِکَ فِی عِلْمِ اللَّهِ السَّابِقِ أَنْ لَا یَدْخُلَ النَّارَ مُحِبٌّ لِی وَ لِعَلِیٍّ وَ لَا یَدْخُلَ الْجَنَّةَ مُبْغِضٌ لِی وَ لِعَلِیٍّ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ بِأَیْدِیهِمْ أَبَارِیقُ اللُّجَیْنِ‏ مَمْلُوءَةٌ مِنْ مَاءِ الْحَیَاةِ مِنَ الْفِرْدَوْسِ فَمَا أَحَدٌ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ إِلَّا وَ هُوَ طَاهِرُ الْوَالِدَیْنِ تَقِیٌّ نَقِیٌّ مُؤْمِنٌ بِاللَّهِ فَإِذَا أَرَادَ أَبُو أَحَدِهِمْ أَنْ یُوَاقِعَ أَهْلَهُ جَاءَ مَلَکٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ الَّذِینَ بِأَیْدِیهِمْ أَبَارِیقُ مِنْ مَاءِ الْجَنَّةِ فَیَطْرَحُ مِنْ ذَلِکَ الْمَاءِ فِی آنِیَتِهِ الَّتِی یَشْرَبُ مِنْهَا فَیَشْرَبُ مِنْ ذَلِکَ الْمَاءِ وَ یُنْبِتُ الْإِیمَانَ فِی قَلْبِهِ کَمَا یُنْبِتُ الزَّرْعَ فَهُمْ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مِنْ نَبِیِّهِمْ وَ مِنْ وَصِیِّهِمْ عَلِیٍّ وَ مِنِ ابْنَتِیَ الزَّهْرَاءِ ثُمَّ الْحَسَنِ ثُمَّ الْحُسَیْنِ ثُمَّ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ (ع) فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ قَالَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنِّی وَ أَبُوهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ‏ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ (ص) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مَحَبَّةَ عَلِیٍّ وَ الْإِیمَانَ سَبَبَیْنِ‏. (1)

در کتاب کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهره از قول محمد بن عباس مرفوعا تا محمد بن زیاد نقل شده است که محمد بن زیاد گفت: ابن مهران عبدالله بن عباس در مورد تفسیر این سخن خدای تعالی «و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند) به صف ایستاده ‏ایم و ما همه تسبیح‏ گوى او هستیم. (سوره مبارکه صافات، آیه 165 و 166)» سوال نمود. پس ابن عباس گفت: ما در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودیم سپس حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) وارد گشت. وقتی نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) او را دید، به روی او تبسمی نمود و فرمود: خوش آمد کسی که خداوند او را چهل هزار سال قبل از حضرت آدم خلق نمود. گفتم: ای رسول خدا آیا فرزند قبل از پدر آفریده شده است. فرمودند: بله، همانا خدای تعالی قبل از خلقت آدم در این مدت، من و علی را خلق نمود و نوری را آفرید سپس آن نور را به دو نیم قسمت کرد و قبل از آفرینش تمام اشیاء، مرا از نیمی از این نور و علی را از نیم دیگر آن خلق نمود. سپس اشیاء را خلق کرد و اشیاء تاریک بودند و نور اشیاء از نور من و علی گرفته شده است، سپس خداوند ما را در سمت راست عرش قرار داد و سپس ملائکه را آفرید و ما خداوند را تسبیح گفتیم و ملائکه تسبیح گفتند و لا اله الا الله گفتیم پس ملائکه تهلیل (لا اله الا الله) گفتند و تکبیر گفتیم (ذکر الله اکبر را گفتیم) پس ملائکه تکبیر گفتند و آن را من و علی یاد دادیم و آن در علم پیشین الهی بود که محب من و محب علی داخل آتش نشود و شخص کینه دار از من و علی در بهشت وارد نشود. خدای عزّ و جلّ فرشتگانی خلق کرد که در دستشان کوزه‌ های سیمین دارند که لبریز از آب حیات فردوس برین است. تمامی شیعیان علی (علیه السّلام) پدر و مادرشان پاک بوده و پرهیزگار و پاک هستند و به خدا ایمان دارند. زمانی که پدر یکی از آنها بخواهد تا با همسرش مباشرت نماید، یکی از فرشتگانی که به دستش کوزه ای از آب بهشت دارد می آید و آن آب را در ظرف آبی می افکند که او از آن می نوشد، پس او از آن آب می نوشد و ایمان در قلبش می روید چنانکه که گیاه می روید پس آنان دلیلی آشکار از پروردگارشان و پیامبرشان و از وصیشان علی و از دخترم زهرا و سپس از حسن و سپس حسین و سپس امامانی از نسل حسین (علیهم السلام) هستند. گفتم: یا رسول الله، ائمه چه کسانی هستند ایشان فرمودند: یازده تن از آنها از (نسل) من هستند و پدرشان علی بن ابی طالب (علیه السّلام) است. سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: سپاس خدای را که محبت نسبت به علی (علیه السلام) و ایمان به امامت وی را از اسباب و ملزومات ایمان واقعی قرار داد.

2 – 1 آفرینش نور حضرت رسول الله (ص) حضرت امیرالمومنین (ع) چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم

رَوَى صَاحِبُ الْمَنَاقِبِ‏ عَنْ سَلْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ حَبِیبِی الْمُصْطَفَى (ص) یَقُولُ‏: کُنْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ نُوراً بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَبَّقاً یُسَبِّحُ اللَّهَ ذَلِکَ النُّورُ وَ یُقَدِّسُهُ‏ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ‏ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى آدَمَ رَکَّبَ ذَلِکَ النُّورَ فِی صُلْبِهِ فَلَمْ نَزَلْ‏ فِی شَیْ‏ءٍ وَاحِدٍ حَتَّى افْتَرَقْنَا فِی صُلْبِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَجُزْءٌ أَنَا وَ جُزْءٌ عَلِیٌ‏. (2)

صاحب کتاب مناقب از سلمان روایت می کند که گفت از حبیبم حضرت مصطفی (صلی الله علیه و آله) شنیدم که گفتند: من و علی نوری در هم تنیده و به هم آمیخته در بین دستان خدای عزّ و جلّ بودیم که این نور خدای را تسبیح و تقدیس می کرد که این امر چهارده هزار سال قبل از آن بود که خداوند آدم را خلق کند. پس هنگامی که خدای تعالی آدم را خلق نمود، این نور را در کمر آدم قرار داد، ما همواره با هم بودیم تا اینکه در کمر عبد المطلب جدا شدیم پس بخشی از آن نور من گردیدم و جزئی از آن علی گردید.

 

3 – 1 خلقت نوری پنج تن آل عبا (علیهم السّلام) هفت هزار سال قبل از آفرینش دنیا

حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَارُونَ الْهَاشِمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی الثَّلْجِ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا مُنْذِرٌ الشراک [السَّرَّاجُ‏] قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ عُلَیَّةَ قَالَ أَخْبَرَنِی أَسْلَمُ بْنُ مَیْسَرَةَ الْعِجْلِیُّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ‏: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَنِی وَ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الدُّنْیَا بِسَبْعَةِ آلَافِ عَامٍ قُلْتُ فَأَیْنَ کُنْتُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قُدَّامَ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَى وَ نَحْمَدُهُ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُمَجِّدُهُ قُلْتُ عَلَى أَیِّ مِثَالٍ قَالَ أَشْبَاحِ نُورٍ حَتَّى إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَخْلُقَ صُوَرَنَا صَیَّرَنَا عَمُودَ نُورٍ ثُمَّ قَذَفَنَا فِی صُلْبِ آدَمَ ثُمَّ أَخْرَجَنَا إِلَى أَصْلَابِ الْآبَاءِ وَ أَرْحَامِ الْأُمَّهَاتِ وَ لَا یُصِیبُنَا نَجَسُ الشِّرْکِ وَ لَا سِفَاحُ الْکُفْرِ یَسْعَدُ بِنَا قَوْمٌ وَ یشق [یَشْقَى‏] بِنَا آخَرُونَ فَلَمَّا صَیَّرَنَا إِلَى صُلْبِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَخْرَجَ ذَلِکَ النُّورَ فَشَقَّهُ نِصْفَیْنِ فَجَعَلَ نِصْفَهُ فِی عَبْدِ اللَّهِ وَ نِصْفَهُ فِی أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ أَخْرَجَ النِّصْفَ الَّذِی لِی إِلَى آمِنَةَ وَ النِّصْفَ إِلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ فَأَخْرَجَتْنِی آمِنَةُ وَ أَخْرَجَتْ فَاطِمَةُ عَلِیّاً ثُمَّ أَعَادَ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَمُودَ إِلَیَّ فَخَرَجَتْ مِنِّی فَاطِمَةُ ثُمَّ أَعَادَ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَمُودَ إِلَى عَلِیٍّ فَخَرَجَ مِنْهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ یَعْنِی مِنَ النِّصْفَیْنِ جَمِیعاً فَمَا کَانَ مِنْ نُورِ عَلِیٍّ فَصَارَ فِی وُلْدِ الْحَسَنِ وَ مَا کَانَ مِنْ نُورِی صَارَ فِی وُلْدِ الْحُسَیْنِ فَهُوَ یَنْتَقِلُ فِی الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة. (3)

ابراهیم بن هارون هاشمى از محمّد بن احمد بن ابى الثّلج از عیسى بن مهران از منذر شراک از اسماعیل بن علیه از اسلم بن میسره عجلى از انس بن مالک از معاذ بن جبل‏ (4) نقل کرده است که وى گفت: رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) فرمودند: خداوند عزّ و جلّ هفت هزار سال قبل از آفرینش دنیا من و على و فاطمه و حسن و حسین را آفرید. معاذ مى ‏گوید: عرضه داشتم: اى رسول خدا پیش از آفرینش دنیا شما کجا بودید؟ حضرت فرمودند: جلو عرش بودیم و خداى تعالى را تسبیح نمودیم و مى‏ ستودیم و تقدیس و تمجیدش مى‏ کردیم. عرض کردم به چه هیأت و شکلى بودید؟ حضرت فرمودند: شبح هایى از نور بودیم تا این که حقّ تعالى اراده کرد صورت ما را بیافریند لذا ما را عمودى از نور نمود و در صلب جناب آدم انداخت و پس از آن ما را به اصلاب پدران و ارحام مادران ما درآورد و ابدا نجاست شرک و قذارت کفر به ما اصابت نکرد، دسته ‏اى به واسطه ما سعادتمند و گروهى دیگر به واسطه ما شقى شدند، بارى وقتى ما را به صلب عبد المطلب وارد کرد آن نور را بیرون آورده و دو نصفش کرد نیمى از آن را در صلب عبد اللَّه، نیم دیگرش را در صلب ابو طالب قرار داد پس نصفى که تعلق به من داشت را به آمنه و نصف متعلّق به على را به فاطمه دختر اسد منتقل نمود، پس آمنه مرا و فاطمه على را زایید بعد خداوند عزّ و جلّ عمود نور را به من برگرداند پس فاطمه از من خارج گردید سپس عمود را به على علیه السّلام اعاده داد پس حسن و حسین از آن حضرت بیرون آمدند پس آنچه از نور على بود در فرزندان حسن و آنچه از نور من بود در اولاد حسین استقرار گردید و همین نور که در اولاد حسین بود در ائمّه (علیهم السلام) انتقال یافت و تا قیامت باقى است. (5)

 

4 – 1 خلقت نور معصومین (علیهم السلام) دو هزار سال پیش از خلقت آدم

عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ (علیهم السّلام):‏ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ کَانَ ذَاتَ یَوْمٍ جَالِساً فِی الرَّحْبَةِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ مُجْتَمِعُونَ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْتَ بِالْمَکَانِ الَّذِی أَنْزَلَکَ اللَّهُ بِهِ وَ أَبُوکَ مُعَذَّبٌ فِی النَّارِ فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ: مَهْ فَضَّ اللَّهُ فَاکَ‏ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ شَفَعَ أَبِی فِی کُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اللَّهُ فِیهِمْ أَبِی مُعَذَّبٌ فِی النَّارِ وَ ابْنُهُ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ نُورَ أَبِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَیُطْفِئُ أَنْوَارَ الْخَلَائِقِ کُلِّهِمْ إِلَّا خَمْسَةَ أَنْوَارٍ نُورَ مُحَمَّدٍ (ص) وَ نُورِی وَ نُورَ الْحَسَنِ وَ نُورَ الْحُسَیْنِ وَ نُورَ تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا خَلَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ (ع) بِأَلْفَیْ عَامٍ‏. (6)

از حضرت امام الناطق جعفر بن محمد الصادق (علیه السّلام) روایت شده است‏ و آن حضرت از آباى عظام کرام (علیهم السّلام) نقل می نماید که حضرت امیر المؤمنین على (علیه السّلام) روزى در رحبه مسجد نشسته بود و خلق بسیار در یمین و یسار آن حضرت مجتمع گشته بودند در میان آن جماعت شخصى برخاست و گفت یا امیر المؤمنین ترا حضرت ربّ العالمین در این مکان مکین گردانید و پدرت در نار سجّین معذّب و با اهل دوزخ همنشین است. حضرت امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرمودند: خداى تبارک و تعالى زبانت مقطوع گرداند به آن خداى که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را به رسالت برانگیخت قسم که اگر پدرم اراده کند که از همه گنهکاران زمین شفاعت نماید، هر آینه خداوند شفاعت او را قبول فرماید. ویلک پدرم معذّب در نار چون گردد که پسر او قسیم جنّت و نار بود، به آن خداى که محمد را به نبوّت امت مبعوث گردانید قسم که به شعاع نور پدرم در روز قیامت انوار تمامى خلایق خاموش و مستور گرداند مگر پنج نور آن نور محمد و نور من و نور حسن و نور حسین و نور نه نفر از اولاد حسین زیرا که نور پدرم از نور ما است که حضرت ایزد خالق آن نور را قبل از ایجاد آدم به دو هزار سال پیشتر خلق نمود. (7)

 

2- خلقت نور حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از نور رسول الله (صلی الله علیه و آله)

در برخی از احادیث رسیده در خلقت نوری حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) اتحاد نوری این دو حضرت مطرح شده است که به سه حدیث در این باره اکتفا می کنیم.

وَ مِنْ ذَلِکَ حَدِیثُ الْإِسْرَاءِ رَوَاهُ رِجَالُ الْأَرْبَعَةِ الْمَذَاهِبِ عَنْ شُیُوخِهِمِ الصَّادِقِینَ عِنْدَهُمْ‏ فَرَوَاهُ صَدْرُ الْأَئِمَّةِ مُوَفَّقُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَکِّیُّ أَخْطَبُ خُوارِزْمَ عَنِ الْمُهَذَّبِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ نَصْرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ زِیرَکَ الْمُقْرِئُ أَخْبَرَنَا وَالِدِی أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدٌ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِیٍّ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّیْسَابُورِیُّ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ النَّانَجِیُّ الْبَغْدَادِیُّ مِنْ حِفْظِهِ بِدِینَوَرَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَرِیرٍ الطَّبَرِیُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمَیْدٍ الرَّازِیُّ حَدَّثَنَا الْعَلَاءُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْهَمَدَانِیُّ حَدَّثَنَا أَبُو مِخْنَفٍ لُوطُ بْنُ یَحْیَى الْأَزْدِیُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ‏: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) وَ سُئِلَ بِأَیِّ لُغَةٍ خَاطَبَکَ رَبُّکَ لَیْلَةَ الْمِعْرَاجِ قَالَ خَاطَبَنِی بِلُغَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَأَلْهَمَنِی أَنْ قُلْتُ یَا رَبِّ خَاطَبْتَنِی أَنْتَ أَمْ عَلِیٌّ فَقَالَ یَا أَحْمَدُ أَنَا شَیْ‏ءٌ لَا کَالْأَشْیَاءِ لَا أُقَاسُ بِالنَّاسِ وَ لَا أُوصَفُ بِالشُّبُهَاتِ خَلَقْتُکَ مِنْ نُورِی وَ خَلَقْتُ عَلِیّاً مِنْ نُورِکَ فَاطَّلَعْتُ عَلَى سَرَائِرِ قَلْبِکَ فَلَمْ أَجِدْ فِی قَلْبِکَ أَحَبَّ إِلَیْکَ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَخَاطَبْتُکَ بِلِسَانِهِ کَیْمَا یَطْمَئِنَّ قَلْبُکَ‏. (8)

عبدالله بن عمر نقل می کند که شنیدم از رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله و سلّم) که سؤال شد: خداوند در شب معراج با تو به چه زبان سخن گفت؟ فرمود: با من به زبان على بن ابى طالب تکلم کرد و به من الهام کرد که گفتم: پروردگارا تو بودى که با من تکلم کردى یا على بن ابى طالب؟ خداوند فرمود: اى احمد من نیستم مثل سایر اشیاء نه به مردم قیاس مى ‏شوم و نه با شبهات به وصف در مى‏ آیم، ترا از نور خود و على را از نور تو آفریدم. پس دیدم در درون دل تو احدى محبوبتر از على بن ابى طالب (علیه السلام) نیست، از این جهت به زبان و لهجه او سخن گفتم تا این که دلت آرام گیرد. (9)

در حدیثی که جابر از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل نموده است، حضرت به سبقت زمانی خلق نور وجود مقدس خود و حضرت امیرالمومنین (علیهما السّلام) نسبت به خلق عرش، لوح، خورشید، روشنایی روز، نور بصر و عقل و معرفت خبر می دهد.

عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی فَفَتَقَ مِنْهُ نُورَ عَلِیٍّ ثُمَّ خَلَقَ الْعَرْشَ وَ اللَّوْحَ وَ الشَّمْسَ وَ ضَوْءَ النَّهَارِ وَ نُورَ الْأَبْصَارِ وَ الْعَقْلَ وَ الْمَعْرِفَةَ. (10)

از جابر نقل شده است که گفت رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اولین چیزی که خدا خلق نمود نور من بود پس از آن نور علی شکافت. سپس عرش و لوح و خورشید و روشنایی روز و نور بصر و عقل و معرفت خلق شد.

جابر بن عبد الله انصاری حدیثی را در باره میلاد حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به نقل از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل می نماید که در اینجا ذکر می گردد.

کشف الیقین مِنْ کِتَابِ أَبِی الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ حَیْدَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحُسَیْنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّشِیدِ الْأَصْفَهَانِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَطَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْفَارِسِیِّ عَنْ فَارُوقٍ الْخَطَّابِیِّ عَنْ حَجَّاجِ بْنِ مِنْهَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنْ مُسْلِمِ بْنِ خَالِدٍ الْمَکِّیِّ عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَنْ مِیلَادِ عَلِیٍّ (ع) فَقَالَ: آهِ آهِ لَقَدْ سَأَلْتَ یَا جَابِرُ عَنْ خَیْرِ مَوْلُودٍ فِی شِبْهِ الْمَسِیحِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ عَلِیّاً نُوراً مِنْ نُورِی وَ خَلَقَنِی نُوراً مِنْ نُورِهِ وَ کِلَانَا مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ ثُمَّ شَرَحَ (ص) مَبْدَأَ وِلَادَةِ عَلِیٍّ (ع) وَ أَنَّ رَجُلًا کَانَ یُسَمَّى الْمُبْرَمَ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ مِائَتَیْ سَنَةٍ وَ سَبْعِینَ سَنَةً أَسْکَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی قَلْبِهِ الْحِکْمَةَ وَ أَلْهَمَهُ بِحُسْنِ طَاعَةِ رَبِّهِ وَ أَنَّهُ بَشَّرَ أَبَا طَالِبٍ بِمَا هَذَا لَفْظُهُ أَبْشِرْ یَا هَذَا بِأَنَّ الْعَلِیَّ الْأَعْلَى أَلْهَمَنِی إِلْهَاماً فِیهِ بِشَارَتُکَ قَالَ أَبُو طَالِبٍ وَ مَا هُوَ قَالَ یُولَدُ مِنْ ظَهْرِکَ وَلَدٌ هُوَ وَلِیُّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ وَصِیُّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَإِنْ أَنْتَ أَدْرَکْتَ ذَلِکَ الْوَلَدَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ إِنَّ الْمُبْرَمَ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ بِهِ یَتِمُّ النُّبُوَّةُ وَ بِعَلِیٍّ یَتِمُّ الْوَصِیَّةُ. (11)

در کتاب کشف الیقین از ابوالعلاء همدانی با اسنادی از جابر بن عبدالله انصاری نقل می کند: جابر بن عبدالله انصاری می گوید از رسول الله (صلی الله علیه و آله) درباره میلاد حضرت علی (علیه السّلام) پرسیدم. پس فرمودند: آه آه ای جابر از بهترین مولودی که شبیه به مسیح است، سوال نمودی. همانا خداوند تبارک و تعالی علی را از نور من خلق کرد و مرا از نوری که از نور او بود، خلق نمود و هر دوی ما از نور واحدی هستیم. سپس حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) مبداء ولادت حضرت علی (علیه السّلام) را شرح نمودند و اینکه مردی در آن زمان به نام مبرم بود که دویست و هفتاد سال خدا را عبادت کرده بود و خداوند عزّ و جلّ در قلب او حکمت قرار داده بود و به او به خاطر طاعت نیکوی پروردگارش الهام می شد و او به ابوطالب دقیقا با این گفتار بشارت داد: ای فلان، همانا خداوند والای اعلی مرا الهام نموده است که به تو بشارت دهم. ابوطالب گفت: چه بشارتی؟ مبرم گفت: از پشت تو فرزندی به دنیا می آید که او ولی خدای عزّ و جلّ و امام پرهیزکاران و جانشین رسول پروردگار عالم است. اگر تو آن فرزند را دیدی، سلام من را به او برسان و به او بگو که مبرم به تو سلام می رساند و شهادت می دهد که خدایی جز الله نیست و محمد رسول خدا است که به او نبوت پایان یافت و با علی وصایت پیامبر پایان می یابد.

 این حدیث طولانی است و ما به قدر ضرورت از آن ذکر کردیم.

 

3- خلقت نوری حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام)

حدیثی از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نقل شده است که مولی الموحدین درباره نور حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) و آفرینش نور وجود ایشان سخن گفته اند:

و روی عن حارثة بن قدامة قال حدثنی سلمان الفارسی، قال حدثنی عمار و قال: اخبرک عجبا، قلت: حدثنی یا عمار، قال نعم، شهدت علی بن ابی طالب (ع) و قد ولج على فاطمة (ع) فلما بصرت به نادت، ادن لاحدثک بما کان و ما هو کائن و بما لم یکن الى یوم القیامة حین تقوم الساعة، قال: فرأیت امیر المؤمنین (ع) یرجع القهقرى فرجعت برجوعه، اذ دخل على النبی (ص) فقال له: ادن یا ابا الحسن فدنا فلما اطمأن به المجلس قال له: تحدثنی أم احدثک؟ فقال: الحدیث منک احسن یا رسول اللّه، فقال: کأنی بک و قد دخلت على فاطمة و قالت لک کیت و کیت فرجعت، فقال علی (ع) نور فاطمة من نورنا فقال (ص) أ و لا تعلم فسجد علی شکرا للّه تعالى قال عمار: فخرج امیر المؤمنین و خرجت بخروجه فولج على فاطمة (ع) و ولجت معه، فقالت: کأنک رجعت الى ابی (ص) فاخبرته بما قلته لک؟ قال: کان کذلک یا فاطمة، فقالت: اعلم یا ابا الحسن ان اللّه تعالى خلق نوری، و کان یسبح اللّه جل جلاله ثم اودعه شجرة من شجر الجنة فاضاءت، فلما دخل ابی (ص) الى الجنة اوحى اللّه تعالى إلیه الهاما ان اقتطف الثمرة من تلک الشجرة و ادرها فی لهواتک ففعل، فاودعنی اللّه تعالى صلب ابی (ص) ثم اودعنی خدیجة بنت خویلد (ع) فوضعتنی و انا من ذلک النور، اعلم ما کان و ما یکون و ما لم یکن یا أبا الحسن المؤمن ینظر بنور اللّه تعالى. (12)

حارثه بن قدامه گفت که سلمان فارسی از عمار روایت می کند که عمار گفت ترا خبر شگفت انگیزی بدهم؟ گفتم: بگو ای عمار. گفت: بلی، علی بن ابی طالب (علیه السّلام) را دیدم که بر حضرت فاطمه (علیها السّلام)  وارد شد. پس هنگامی که حضرت فاطمه (علیها السّلام)، حضرت علی (علیه السّلام) را دید او را خطاب قرار داد و گفت که نزدیک بیا تا با تو از آنچه که بوده و از آنچه که شده است و آنچه که تا روز قیامت اتفاق نمی افتد تا آنکه قیامت بر پا گردد سخن بگویم. عمار گفت: دیدم امیرالمومنین (علیه السّلام) به عقب برگشت و حضرت فاطمة (علیها السّلام) نیز با برگشتن حضرت علی (علیه السّلام) برگشت. در آن هنگام حضرت علی (علیه السّلام)  بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او گفت: ای ابا الحسن نزدیک بیا. پس حضرت علی (علیه السّلام) نزدیک آمد پس هنگامی که نشست، پیامبر به او گفت تو می گویی یا من بگویم؟ حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: سخن از جانب شما نیکوتر است یا رسول الله. پیامبر فرمودند: در آن هنگام که نزد فاطمة (علیها السّلام) وارد شدی و او به تو این مسائل را گفت، گویی  که من با تو بودم. علی (علیه السّلام) فرمودند: نور فاطمه از نور ما است. پس رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آیا نمی دانستی؟ پس علی (علیه السّلام) سجده شکر به جای آورد.

عمار می گوید: پس حضرت علی (علیه السّلام) خارج شدند و با خروج او حضرت فاطمه (علیها السّلام) نیز خارج شد و بر او وارد شد و گفت: گویا که تو به سوی پدرم رسول الله (صلی الله علیه و اله) برگشتی.

آیا آنچه من به تو گفتم به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفتی؟ این چنین بود ای فاطمه. حضرت فاطمة فرمودند: ای ابا الحسن، خدای تعالی نور من را  خلق کرد که این نور تسبیح خدای جلّ جلاله را می کرد، سپس این نور را در درختی از درختهای بهشت قرار داد پس روشن و تابناک گردید. هنگامی که پدرم رسول الله (صلی الله علیه و آله) وارد بهشت شد خداوند به او الهام نمود که میوه این درخت را بچین و آن را بخور. پیامبر(صلی الله علیه و آله) این کار را کرد پس خدای مرا در کمر پدرم قرار داد سپس من را در وجود خدیجه بنت خویلد (علیها السّلام) قرار داد پس مرا وضع حمل نمود و من از آن نور هستم. بدان ای ابا الحسن آنچه که بود و آنچه می شود و آنچه اتفاق نمی افتد ای ابا الحسن مومن به نور الهی می نگرد.

 

در بسیاری از احادیث نقل شده است که پس از خلقت نوری حضرت فاطمه (علیها السّلام) پس از حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین (علیها السّلام) صورت پذیرفته است و با درخشش نور وجود حضرت (علیها السّلام) آسمانها و زمین روشن گردید.

 قال ابن بابویه عن أَبِوه قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَعْقِلٍ القرمسینی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدٍ الْجَزَرِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السّلام) قَالَ:‏ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ زَهْرَاءَ فَقَالَ:«لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ بِنُورِهَا وَ غَشِیَتْ أَبْصَارُ الْمَلَائِکَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ لِلَّهِ سَاجِدِینَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا لِهَذَا النُّورِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی یَهْدُونَ إِلَى حَقِّی وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِی.» (13)

شیخ صدوق با اسنادی از جابر جعفى روایت مى ‏کند که می گوید به حضرت امام صادق (علیه السّلام) گفتم: چرا حضرت فاطمه (علیها السّلام) زهرا نامیده مى ‏شود؟ حضرت فرمودند: زیرا حقّ عزّ و جلّ او را از نور عظمت خودش آفرید و هنگامى که نور وجود فاطمه (سلام اللَّه علیها) درخشید آسمانها و زمین به نورش روشن شد و دیدگان فرشتگان از شدّت نورش بسته شد و تمام ملائکه حقّ تبارک و تعالى را سجده نمودند و عرض کردند: ای معبود ما و ای مولاى ما این نور چه خصوصیّتى دارد که این قدر تابان و روشن است؟ خداوند متعال به آنها وحى فرمود: این نور از نور من است که در آسمان ساکنش کرده ‏ام آن را از عظمت خویش آفریدم. آن را از صلب پیامبرى از پیامبران که تفضیل و برتری دادم او را بر تمام انبیاء خارج نموده‏ ام. از این نور بیرون مى ‏آورم پیشوایانى را که به امر من قیام مى ‏کنند و مردم را به طرف من هدایت مى‏ نمایند. این پیشوایان را پس از انقطاع وحى جانشینان خود در روى زمین قرار مى ‏دهم.

 

4- منزلت و جایگاه نور معصومین (علیهم السّلام) در نظام خلقت

با بررسی آیات و روایات جایگاه والا و منزلت بی نظیر ائمه اطهار (علیهم السّلام) مشخص می گردد. طبق احادیث و روایات خلقت نوری معصومین (علیهم السّلام) نه تنها قبل از آفرینش جهان بوده است بلکه سبب آفرینش جهانیان شده است. به این موضوع در حدیث کساء نیز اشاره شده است:

«فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلاَّئِکَتى وَ یا سُکّانَ سَم و اتى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیَّئَةً وَلا فَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْکاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّةِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ الامینُ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ هُمْ فاطِمَةُ وَ اَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها: پس خداى عزّ و جلّ فرمود: اى فرشتگان من و اى ساکنان آسمانهای من به راستى که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریاى روان و نه کشتى در جریان را مگر به خاطر دوستى این پنج تن اینان که در زیر کسا هستند پس جبرئیل امین عرض کرد: پروردگارا چه کسانی در زیر کساء هستند؟ خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و کان رسالت هستند؛ آنان فاطمه و پدرش و شوهر و دو فرزندش هستند.»

در ادامه به بررسی احادیثی درباره خلقت نوری ائمه معصومین (علیهم السّلام) می پردازیم.

 

1 – 4 خلقت نور ائمه معصومین (علیهم السّلام) قبل از آفرینش جهان

به خلقت نوری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین و معصومین (علیهم السّلام)  پیش از آفرینش هستی در سطور قبل نیز اشاره شده است. در حدیث ذیل رسول الله (صلی الله علیه و آله) تاکید می فرمایند که زمان خلقت انوار معصومین (علیهم السّلام) نه آسمان بر افراشته شده بود و نه زمین گسترده شده بود و هیچ آفرینشی هنوز صورت نگرفته بود.   

کِتَابُ الْمُقْتَضَبِ، عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ (ره) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏: یَا سَلْمَانُ خَلَقَنِیَ اللَّهُ مِنْ صَفَاءِ نُورِهِ فَدَعَانِی فَأَطَعْتُهُ فَخَلَقَ‏ مِنْ نُورِی عَلِیّاً فَدَعَاهُ فَأَطَاعَهُ فَخَلَقَ مِنْ نُورِی وَ نُورِ عَلِیٍّ فَاطِمَةَ فَدَعَاهَا فَأَطَاعَتْهُ فَخَلَقَ مِنِّی وَ مِنْ‏ عَلِیٍّ وَ مِنْ فَاطِمَةَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَدَعَاهُمَا فَأَطَاعَاهُ ثُمَّ خَلَقَ مِنْ نُورِ الْحُسَیْنِ تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ فَدَعَاهُمْ فَأَطَاعُوهُ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ سَمَاءً مَبْنِیَّةً أَوْ أَرْضاً مَدْحِیَّةً أَوْ هَوَاءً أَوْ مَاءً أَوْ مَلَکاً أَوْ بَشَراً وَ کُنَّا بِعِلْمِهِ أَنْوَاراً نُسَبِّحُهُ وَ نَسْمَعُ لَهُ وَ نُطِیعُ. (14)

 در کتاب مقتضب از سلمان فارسی (رحمه الله) نقل شده است که گفت رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای سلمان خدا مرا از نور خالص و برگزیده خویش آفرید و پس مرا خواند و من او را اطاعت کردم و از نور من علی (علیه السّلام) را خلق کرد او را خواند پس او خداوند را فرمانبرداری نمود و از نور من و نور علی فاطمه را خلق کرد و او را خواند پس او خدای را اطاعت نمود و از نور من و علی و فاطمه، حسن و حسین را آفرید و آن دو را به خود فرا خواند پس ایشان از خدا فرمانبرداری و اطاعت نمودند. سپس از نور حسین نه امام را آفرید و آنان را فرا خواند پس آنان او را اطاعت و فرمانبرداری نمودند قبل از اینکه آسمان بنا نهاده شود یا زمین گسترده شود یا هوا یا آب یا فرشتگان یا انسان آفریده شود و ما به علم الهی انواری بودیم که او را تسبیح می گفتیم و از او می شنیدیم.

 

2 – 4 خلق نور معصومین (علیهم السّلام) و عرضه ولایت ایشان بر آسمانها و زمین

وَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنِ التَّلَّعُکْبَرِیِّ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الرَّازِیِّ الْإِیَادِیِّ قَالَ أَخْبَرَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سِنَانٍ الْمَوْصِلِیِّ الْعَدْلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخَلِیلِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحٍ الْهَمْدَانِیِ‏ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ زِیَادِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ یَزِیدَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ سَلَّامٍ‏ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا سَلْمَى‏ رَاعِیَ النَّبِیِّ (ص) یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ:‏ سَمِعْتُ لَیْلَةً أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ قَالَ الْعَزِیزُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ‏ «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ‏ قُلْتُ‏ وَ الْمُؤْمِنُونَ»‏ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ مَنْ خَلَّفْتَ لِأُمَّتِکَ قُلْتُ خَیْرَهَا قَالَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (ع) قُلْتُ نَعَمْ یَا رَبِّ قَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی اطَّلَعْتُ عَلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُکَ مِنْهَا فَشَقَقْتُ لَکَ اسْماً مِنْ أَسْمَائِی فَلَا أُذْکَرُ فِی مَوْضِعٍ إِلَّا وَ ذُکِرْتَ مَعِی فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِیَةَ فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِیّاً وَ شَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِی فَأَنَا الْأَعْلَى وَ هُوَ عَلِیٌّ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ مِنْ شَبَحِ نُورٍ مِنْ نُورِی‏ وَ عَرَضْتُ وَلَایَتَکُمْ عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ فَمَنْ قَبِلَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ جَحَدَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْکَافِرِینَ یَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً مِنْ عِبَادِی عَبَدَنِی حَتَّى یَنْقَطِعَ وَ یَصِیرَ مِثْلَ الشَّنِّ الْبَالِی ثُمَّ أَتَانِی جَاحِداً بِوَلَایَتِکُمْ مَا غَفَرْتُ لَهُ حَتَّى یُقِرَّ بِوَلَایَتِکُمْ یَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ یَا رَبِّ فَقَالَ الْتَفِتْ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ فَالْتَفَتُّ فَإِذَا أَنَا بِعَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ جَعْفَرٍ وَ مُوسَى وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْمَهْدِیِّ (ع) فِی ضَحْضَاحٍ‏ مِنْ نُورٍ قِیَامٌ یُصَلُّونَ وَ الْمَهْدِیُّ فِی وَسْطِهُمْ کَأَنَّهُ‏ کَوْکَبٌ دُرِّیٌ‏ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ هَؤُلَاءِ الْحُجَجُ وَ هَذَا الثَّائِرُ مِنْ عِتْرَتِکَ یَا مُحَمَّدُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی إِنَّهُ الْحُجَّةُ الْوَاجِبَةُ لِأَوْلِیَائِی وَ الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِی‏. (15)

این خبر را گروهی از تلّعکبری با اسنادی از سلّام نقل کرده اند که گفت از ابا سلمی، چوپان پیامبر شنیدم که می گفت از حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند: در شبی که به سوی آسمان بالا برده شدم، شنیدم که خداوند عزیز که حمد و ثنایش بسیار باشد، گفت: «پیامبر، خود به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل شده ایمان دارد. (سوره مبارکه بقره، آیه 285) گفتم و همه مؤمنان» گفت: راست گفتی ای محمد، چه کسی را برای جانشینی خلافت امتت برگزیدی؟ گفتم بهترین آنها را. خدا فرمود: او علی بن ابی طالب (علیه السّلام) است. گفتم: بله ای پروردگار من، خداوند فرمود: ای محمد، من با علم خود نگاهی به زمین انداختم پس ترا از زمین برگزیدم و اسمی را برای تو از اسماء خود برگرفتم. در جایی من یاد نمی شوم مگر اینکه اسم تو نیز یاد می شود. من «محمود» هستم و تو «محمد» هستی. سپس بار دیگر با علم خود نگاهی به زمین انداختم و از اهل زمین، علی را برگزیدم و اسم او را از اسماء خود برگرفتم. پس من «أعلی» هستم و او «علی» است. ای محمد، من تو و علی و فاطمه و حسن و حسین را از هاله‌ای از نور که از نور من بود، خلق نمودم و ولایت شما را بر اهل آسمانها و زمینها عرضه داشتم. پس هر که قبول نمود در نزد من از مومنین به شمار آمد و هر کس سرباز زد، در نزد من کافر به حساب آمد. ای محمد، اگر بنده ‌ای از بندگانم مرا عبادت کند تا حدی که از دنیا دل بکند و مثل مشک فرسوده گردد و نزد من آید در حالی که ولایت شما را انکار کند او را نمی‌بخشم و نمی ‌آمرزم تا اینکه به ولایت شما اقرار نماید. ای محمد، آیا دوست داری که ائمه را ببینی؟ گفتم: آری ای پروردگار من. پس فرمود: به سمت راست عرش نگاه کن. پس من نگاه کردم و دیدم که من و علی و فاطمه و حین و حسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمد و علی و حسن و مهدی (علیهم السّلام) در هاله ای از نور هستیم که ایستاده اند و نماز می خوانند و مهدی در وسط ایشان گویا همچون ستاره درخشانی است. پس خداوند فرمود: ای محمد اینان حجتهای الهی هستند و او «حضرت مهدی» (عجل الله تعالی فرجه) خونخواه عترت تو است. ای محمد به عزت و جلالم قسم همانا او برهان آشکاری برای دوستان من است و انتقام گیرنده از دشمنان من است.

این حدیث در منابع بسیاری نقل شده است. از جمله در تفسیر فرات الکوفی، صفحه هفت این حدیث از حضرت جواد امام محمّد بن علی (علیه السّلام)  روایت شده است.

بنا بر احادیث بررسی شده و مطابق با نصّ حدیث کساء آفرینش جهان هستی به خاطر وجود پر برکت و نورانی حضرات معصومین (علیهم السّلام) خلق شده است. بدین ترتیب که اولین موجوداتی که آفریده شدند نور وجود حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین و ائمه اطهار (علیهم السّلام) بودند و پس از اینکه آفرینش صورت گرفت ولایت ایشان بر آسمانها و زمین عرضه شد و عبادت خداوند متعال تنها زمانی مورد قبول ذات باری تعالی قرار می گیرد که با پذیرش ولایت و امامت ائمه هدی (علیهم السّلام) همراه باشد.

 

پی نوشتها

(1) بحار الأنوار ، جلد ‏35، صفحه 30 -29  

(2) کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین (علیه السلام)، صفحه11

(3) علل الشرائع، جلد ‏1، صفحه 209 - 208 - بحار الأنوار، جلد ‏35 ، صفحه 34

 (4) معاذ بن جبل بن عمر بن اوس، از اصحاب رسول (صلّى اللَّه علیه و آله) است، مرحوم ممقانى در تنقیح فرموده است: على علیه السّلام او را براى کمک خود دعوت کرد و فاطمه (سلام اللَّه علیها) نیز جهت گرفتن حقّ خویش از او یارى خواست ولى وى عذر آورد و کندى نمود ولى به سرعت با خلیفه اول بیعت کرد. در کتاب سلیم بن قیس نقل شده که وى از اصحاب صحیفه است و آنها کسانى بودند که نامه ‏اى نوشته و در آن شرط کردندکه امامت را از على (علیه السّلام) سلب کنند.

(5) علل الشرائع ، ترجمه ذهنى تهرانى، جلد‏1، صفحه 677

 (6) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، جلد ‏1، صفحه 230- 229 - بحار الأنوار، صفحه ‏35 ، صفحه 69 - کنز الفوائد، جلد ‏1، صفحه 183

(7) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ترجمه و شرح غفارى، جلد ‏2، صفحه 400 - 398

احادیث دیگری نیز درباره خلقت نوری معصومین (علیهم السلام) نقل شده است که می توانید برای تکمیل اطلاعات به منابع ذیل مراجعه فرمایید:

بحار الأنوار، جلد ‏37، صفحه 84-82 - بحار الأنوار، جلد 54، صفحه 193-192 - بحارالأنوار، جلد ‏40، صفحه 44 -43  - بحار الأنوار، جلد ‏36 ، صفحه 73

‏(8) الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، جلد ‏1، صفحه 155- بحار الأنوار ، جلد ‏38 ، صفحه 312

(9) الطرائف، ترجمه داود إلهامى، صفحه 330 - 328

 (10) بحار الأنوار، جلد ‏54 ، صفحه 170

(11) بحار الأنوار ، جلد ‏38 ، صفحه 125 - بحار الأنوار، جلد ‏35 ، صفحه 99

(12)عیون المعجزات، صفحه 54 - بحار الأنوار، جلد ‏43، صفحه 8

 (13) علل الشرائع، جلد ‏1، صفحه 180- 179 –  بحار الأنوار، جلد ‏43 ، صفحه 12

(14) بحار الأنوار، جلد ‏54 ، صفحه 169 – 168 - بحار الأنوار، جلد ‏53 ، صفحه 142

(15) بحار الأنوار، جلد ‏36، صفحه 216 – 217 - بحار الأنوار ، جلد ‏37 ، صفحه 261 – 262 - بحارالأنوار، جلد‏37، صفحه 62 - الغیبة (للطوسی) ، صفحه 148- 147

 

منابع

- الإحتجاج على أهل اللجاج ،  احمد بن على طبرسى، ترجمه و شرح غفارى، 4جلد، تهران، مرتضوى، چاپ اول، 1371 ش.

- الطرائف، على بن موسى ابن طاووس، ترجمه داود إلهامى، قم ،نوید اسلام، چاپ دوم، 1374 ش.

- بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى،  دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.

- علل الشرائع، محمد بن على ابن بابویه،  2جلد، قم ، کتاب فروشى داورى، چاپ اول، 1385ش.

- علل الشرائع، محمد بن على ابن بابویه، ترجمه ذهنى تهرانى، 2جلد، قم، انتشارات مؤمنین، چاپ اول، 1380ش.

- عیون المعجزات، حسین بن عبد الوهاب ابن عبد الوهاب، 1جلد، قم، مکتبة الداورى، چاپ اول، بى تا

- کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین (علیه السلام)، علامه حلى حسن بن یوسف بن مطهر، محقق و مصحح: حسین درگاهى، تهران‏‏، وزارت ارشاد،1411 ق‏.

 

خلقت نوری ائمه معصومین (علیهم السّلام)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۲۱
محمدرضا زارع

حدیث ثقلین

یکى  از  احادیث  معروف  و  مشهور  میان  علماى  سنّت  و  شیعه«حدیث  ثقلین »است.   این  حدیث  را  گروه  عظیمى  از  صحابه،   لواسطه  از  پیامبر(صلى الله  علیه  وآله)  نقل  کرده  ،اند   وبعضى  از  علماى  بزرگ  راویان  حدیث   رابالغ  بر  سى  تن  از  صحابه  مى  دانند.(1)  گروه  کثیرى  از  مفسران  و  محدثان  و  مورّخان  آن  را  در  کتب  خود  آورده  ،اند   وروى  هم  رفته  در  تواتر  این  حدیث  نمى  توان  تردید کرد.    عالم  بزرگوار  سید  هاشم  بحرانى  در  کتاب«غایة  المرام  »  این  حدیث  را  با34   سند  از  دانشمندان  اهل  سنّت  و با  81   سند  از  علماى  شیعه  نقل  کرده  است،  و  میرحامد  حسین  هندى  عالم  بزرگوار  دیگر  تحقیق  و  تتبّع بیشترى   در  این  زمینه  به  عمل  آورده،  و  از  حدود211   نفر  از  علماى  اهل  سنّت  این  حدیث  را  نقل  کرده  و تحقیقات   خود  را  پیرامون  این  حدیث در6   جلد  کتاب  بزرگ  جمع  آورى  کرده  است!  از  جمله  افراد  مشهورى  که  آن  را  نقل  کرده  اند  :ابوسعید  ،خدرى  ابوذر   ،غفارى،  زید  بن  ارقم،  زید  بن ثابت  ابورافع،  جبیر  بن  مطعم،  خدیفه،  ضمره  اسلمى،  جابر  بن  عبدالله  انصارى  و  ام  سلمه   رامى  توان  نام برد.    :اصل  حدیث  به  گفته  ابوذر  غفّارى  چنین است«   او  در  حالى  که  در  خانه  کعبه  را  گرفته  بود  رو  به  سوى مردم  کرده  چنین  مى  گفت  من   ازپیامبر  مى  شنیدم  که  مى  فرمود:   انى  تارک  فیکم  الثقلین  کتاب   هلل  و  عترتى و  انهما  لن  تفترقا  حتّى  یردّا  على الحوض!   ،«من  در  میان  شما  دو  یادگار  گرانبها  مى  گذارم  :قرآن   وخاندانم  و  این  دو  هرگز  از  هم  جدا  نمى  ،شوند   تاهنگامى   که  در  کنار  حوض  کوثر  بر  من  وارد  شوند،  پس  بنگرید و  ببینید  چگونه  سفارش  مرا  درباره  این  دو  رعایت  مى  کنید؟»(2)   این  روایت  در  معتبرترین  منابع  اهل  سنّت  از  قبیل«صحیح  ترمذى  »  و«نسائى  »  و«مسند  احمد  »  و« کنزل  العمال  »  و«مستدرک  حاکم  »و  غیر  آن  نقل  شده است.    در  بسیارى  از  متون  روایت  تعبیر  به«ثقلین  »  (دو  چیز  گرانمایه)  و  در  بعضى  تعبیر  به«خلیفتین»  ( دو  جانشین)  آمده  است.  که  از  نظر  مفهوم  چندان  تفاوتى  با  هم ندارد.   جالب  توجّه  این  که :   ازاحادیث  مختلف  اس  لمى  استفاده  مى  شود  که  این  روایت   راپیامبر(صلى   الله  علیه  وآله)  در  موارد  مختلف  به  مردم  گوشزد  کرده است:    در  حدیث«جابر  بن  عبدا  الله  انصارى  »مى  خوانیم  که  در  سفر «حج»   روز  عرفه فرمود. 

در  حدیث«عبدالله  بن  حنطب  »مى  خوانیم  که  در  سرزمین «جحفه»   (محلى  است   میان  مکّه  و  مدینه  که بعضى  از  حاجیان  از  آن  جا  احرام  مى  بندند  )بیان کرد.    در حدیث«  امسلمه»   مى  خوانیم  که  آن  را  در  غدیر  خم فرمود.   در  پاره  اى   ازاحادیث  آمده  که  در  آخرین  روزهاى  عمر  مبارکش  در  بستر  بیمارى  بیان کرد.   و  در  حدیثى  دارد  روى  منبر،  در  مدینه  بیان  فرموده(3).   حتى  طبق  روایتى  که  دانشمند  معروف  اهل  سنّت«ابن حجر»   در  کتاب  «صواعق المحرقه»    ازپیامبر  نقل  مى  کند  مى  خوانیم  :پیامبر  گرامى  اسلام(صلى  الله  علیه  وآله)   بعد  از  بیان  این  حدیث  دست  على  را  گرفت و   :بلند  کرد  و  فرمود«این  على  با  قرآن  است  و  قرآن  با  على،  از  هم  جدا  نمى  شوند   تادر  کنار  کوثر  بر  من  وارد  گردند».(4)  و  به  این  ترتیب  روشن  مى  شود  که  پیامبر(صلى الله  علیه  وآله)   به  عنوان  یک  اصل  اساسى  روى  این مسئله  بارها  تکیه  و  تأکید  داشته  است،  و  از  هر  فرصتى  براى  بیان  این  حقیقت  سرنوشت  ساز  استفاده  مى  کرده  تا  هرگز   بهدست  فراموشى  سپرده نشود.   *  *  *  محتواى  حدیث  ثقلین   در  این  جا  چند  نکته  قابلم  لحظه است:   1-   معرّفى  قرآن  و  عترت  به  عنوان«دو  خلیفه  »  یا«دو  چیز  گرانمایه  »دلیل  روشنى  است  بر  این  که  مسلمانان  باید  هرگز  دست   ازاین  دو  ،برندارند  ًمخصوصا  با  این  قید  که  در  بسیارى  از  روایات  آمده  که  مى  فرماید  :«اگر  این  دو   رارها  .نکنید  هرگز  گمراه  نخواهید  شد  »این  حقیقت  به  صورت  مؤکّدترى  ثابت  مى شود.   2-   قرار  گرفتن  قرآن  در  کنار  عترت  و  عترت  در  کنار  قرآن  دلیل  بر  این  است  که  همان  گونه  که قرآن   هرگز  دستخوش  انحراف  نخواهد  شد،  و  از  هر  گونه  خطا  مصون  و  محفوظ  است  عترت  و  خاندان  پیامبر نیز  داراى  مقام  عصمت  مى باشد.   3-   در  بعضى  از  این  روایات  تصریح  شده  که  من  در  روز  قیامت  از  شما  درباره  طرز  رفتارتان  با  این  دو یادگار  بزرگ  بازخواست  مى  کنم  که  ببینم  عملکرد  شما  چگونه  بوده  است؟ 

4-   بدون  شک«عترت  و  اهل  بیت»  را  هر  گونه  تفسیر  کنیم  على(علیه  السلام)  از  بارزترین مصداق  هاى  آن  ،است  به   وحکم  روایات  متعددى   اوهرگز   ازقرآن  جدا  نشد   وقرآن  نیز  او   ازجدا نگردید.    لوه  بر  این،  در  روایات  متعدّدى  مى  خوانیم  که   بههنگام  نزول  آیه «مباهله»   پیامبر  اکرم(  صلى الله علیه  وآله)على  و  فاطمه  و  حسن  و  حسین(علیهم  السلام)   :را  صدا  زد  و  فرمود«اینها  اهل  بیت  منند».(5)  5-   گرچه  ،مسائل  مربوط  به  قیامت  براى  ما  که  در  چهار  دیوار  این  جهان  محصور  هستیم  دقیقاً  روشن نیست  ولى  به  گونه  اى  که   ازروایات  استفاده  مى  شود  منظور   از«حوض  کوثر  »  نهر  مخصوصى  است  در  بهشت با  مزایاى  بسیار،  که  ویژه  مؤمنان  راستین  و  مخصوص  پیامبر  و  ائمه  اهل  بیت  و  پیروان  مکتب آنهاست.   از  مجموع  آنچه  گفتیم  روشن  مى  شود  که  مرجع  امت   ورهبر  مسلمین  بعد   ازپیامبر  على(علیه  السلام)   و  بعد از  او  نیز  امامانى  از  این  خاندان است.   *  *  *   حدیث  سفینه  نوح  از  تعبیرات  جالبى  که  از  پیامبر  گرامى  اسلام(صلى   الله  علیه  وآله)  در  کتاب  هاى  اهل  سنّت   وشیعه  نقل  شده  چیزى  است  که  در  حدیث  معروف  «سفینه نوح»   آمده است.   در  این  حدیث  ابوذر  مى  گوید  :پیامبر(صلى   هلل  علیه  وآله)  چنین  فرمود:  «   ال  ان  مثل  اهل  بیتى  فیکم  مثل سفینة  نوح،  من  رکبها  نجى  و  من  تخلف  عنها  غرق!;   خاندان  و  اهل  بیت  من  همچون  کشتى  نوحند  که  هر  کس از  آن  استفاده  کرد  نجات  یافت،  و  هر  کس  از  آن  جدا  شد  غرق  شد».(6)  این  حدیث  که  از  احادیث  مشهور  است  لزوم  پیروى  مردم  را  از  على(علیه  السلام)و  خاندان  پیامبر(  صلى  الله  علیه  وآله)  بعد  از  رحلت  آن  حضرت  نیز  مؤکّداً  بیان  مى  دارد.   باتوجه   بهاین  که   کشتى  نوح  تنها  پناهگاه و  وسیله  نجات  به  هنگام  وقوع  آن  طوفان  عظیم  و  عالم  گیر  ،بود  این  حقیقت  مسلم  مى  شود  که  امت  اس  لم  در  طوفان  هایى  که  بعد   ازپیامبر(  ِصلى   الله  علیه  وآله)  وزیدن  گرفت،  تنها  راهشان  تمسک  جستن  به  ذیل  لء  اهل  بیت  پیامبر(صلى   الله  علیه  وآله)  بوده  و هست.   *  *  *  


1.   سیره  حلى،  ج55  ،  ص591.  2.   نقل  از  جامع  ترمذى،  طبق  نقل  ینابیع  الموده،  ص56.   5.   المراجعات،  ص42.   4.   الصواعق  المحرقه،  ص66.   6.   مشکوة  المصابیح،  ص651   (چاپ  دهلى)  و  ریاض  النفره،  ج2  ،  ص241  (به  نقل  از  مسلم  و  ترمذى).  5.   مستدرک  حاکم،  ج5  ،  ص161.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۰۰
محمدرضا زارع

#شعر_مهدوی



عید هجــده آفتـاب نـوک نی

کرده نوک نی چهل معراج طی

عید طاهـا عید فرقان عید نور

عید قرص مـاه در خاک تنور

عید عزت عیـد مجد و افتخار

عید مردان بـــزرگ انتظـار

آی مهدی دوستـان! عید شمـاست

این شعاع حسن خورشید شماست

آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش

حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش

وعده فیض حضور آید به گوش

مـژده روز ظهـور آیـد به گوش

تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را

کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را

می کشد چون شیر حق از دل خروش

می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش

می برد از دل شکیب کعبه را

می کشد اول خطیب کعبه را

روی او آیینه روی خــداست

پشت او محکم به نیروی خداست

پیش رو خوبان عالم، لشکرش

پشت سر دست دعای مادرش

بـر سـرش عمـامه پیغمبر است

ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است

پرچمش پیراهـن خـون خداست

نقش آن رخسار گلگون خداست

رشته هایش از رگ دل پاک تر

از گل پرپر شده صـدچاک تر

حنجـر او نینـوای زینبین

نعر? او «یا لثارات الحسین»

اشک چشمش خون هفتاد و دو تن

چهره: تصویـر حسین است و حسن

خیمـه اش آغـوش حی دادگر

مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر

عدل از نـور جمـالش منجلی

پــایتختش کوفـه مـانند علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۲۵
محمدرضا زارع